شناسهٔ خبر: 23065671 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه مردم‌سالاری | لینک خبر

پیشنهاد

صاحب‌خبر -

جواد لگزیان

عروسک، ماسک و اشیای نمایشی

«تئاتر عروسکی با کمک ستایشگران و پیروانش موقعیت قدرتمندی به دست آورده است. در میان آنها این نام‌ها به چشم می‌خورد: افلاطون، ارسطو، هوراس، مارکوس، اورلیوس،‌آپیولیوس، شکسپیر، سروانتس، مولیر، سویفت، فیلدینگ، ولتر، گوته،‌ بایرون، برانژه و دیگران. در سال‌های اخیر، در میان بسیاری از بزرگان تئاتر، گرایش‌هایی به سمت تئاتر عروسکی دیده شده است. برنارد شاو توصیه می‌کند که همه بازیگران به تئاتر عروسکی بروند. به عقیده او، همه آموزشکده‌های نمایش باید یک گروه تئاتر عروسکی داشته باشند. ادوارد گوردون کرگ، کارگردان مشهور انگلیسی، ستایش وافری از تئاتر عروسکی می‌کند. کارگردانان بزرگ روسی، یورینوف، میرهولد و تایروف در آثار نظری‌شان توجه فراوانی به تئاتر عروسکی دارند و از تکنیک‌های آن در اجراهای خود بهره می‌گیرند. زمانی نه‌چندان دور، در تئاتر دولتی برلین، کمدی‌هایی از مولیر به نام ژرژداندن و پزشک ناخودآگاه به روی صحنه رفتند که در آن‌ها حرکات بازیگران به سبک حرکت عروسک‌ها بود».
ماسک و عروسک در برخی از قدیمی‌ترین گونه‌های تولید هنری و آیینی و اجرا نقش داشته‌اند و این نقش‌آفرینی تا امروز هم ادامه داشته است. البته در دوره معاصر نوع نقش‌آفرینی اشیای نمایشی تغییراتی کرده و امروز در حیطه گسترده‌تری می‌توان حضور اشیای ماسک و عروسک را دید. در قرن بیستم، طیف گسترده‌ای از پژوهشگران و هنرمندان سراسر جهان به کاوش در ارزش‌های تجربی، سیاسی و اجتماعی اشیای نمایشی پرداختند و در سال‌های اخیر نیز، اشیای نمایشی در مرکز توجه نمایش‌های موزیکال برادوی، نظریه پست‌مدرنیسم، تجمعات سیاسی، هنر اجرا و پژوهش آکادمیک بوده‌اند. در مقالات این کتاب نیز وجوه بسیار گوناگونی از ماسک و عروسک و اشیای نمایشی مورد بحث قرار گرفته‌اند. از جمله جایگاه آن‌ها در عرصه‌های هنری، اجتماعی، و سیاسی امروز، تکنیک‌های ساخت و به کارگیری انواع عروسک‌های سنتی و جدید، انیمیشن و ارتباط آن با مفهوم سنتی عروسک، و پیشنهادهایی برای نظریه‌پردازی درباره انواع اشیای نمایشی. تنوع موضوعی مقالات باعث شده تا مباحث مطرح‌شده در کتاب فقط به هنر نمایشی محدود نماند و به حوزه‌هایی مثل تاریخ، جامعه‌شناسی و فولکلور هم وارد شود. شیوه نگارش بخش‌های مختلف کتاب هم گوناگون است و از مقاله‌های نظری تا گفت‌وگو و مشاهدات شخصی را دربر گرفته است. «عروسك، ماسك و اشياى نمايشى» به كوشش جان بِل عضو گروه تئاتر «گریت اسمال ورکس» و استادیار هنرهای اجرایی در کالج امرسون با ترجمه گروه مترجمان و ويراستار ترجمه آرش فرزاد را نشر بیدگل در 380 صفحه منتشر کرده است.

باقى‌مانده‌هاى آشويتس

«هوربينک يک هيچ کس بود، فرزند مرگ، فرزند آشويتس. هيچ کس چيزي از او نمی‌دانست، او نمی‌توانست حرف بزند و هيچ اسمی‌نداشت. او از کمر به پايين فلج بود، چشم‌هايش گمشده در چهره سه گوش و نزارش، برقي وحشتناک زنده داشتند... کلامی‌که او نداشت، و هيچ کس به خود زحمت نداده بود به او بياموزد، نياز به کلام، نگاه خيره او را از اضطراري انفجاري می‌آکند». در اردوگاه آشويتس چه گذشته ... آگامبن در این کتاب در مقابل موضع «بیان‌ناپذیری» اردوگاه و سکوت دربارۀ آشویتس، شروع به سخن گفتن می‌کند: چگونه نجات یافتگان می‌توانند به نیابت از غرق شدگان سخن بگویند... «به ياد می‌آورم وقتي داشتيم از پله‌هاي منتهي به حمام‌ها پايين می‌رفتيم، ما را با گروهي از تسليم شدگان همراه کردند، اسمی‌که بعدها روي آنها گذاشتيم – مردان موميايي، مردگان زنده. آنها را مجبور کردند با ما از پله‌ها پايين روند، فقط براي اينکه به ما نشان دهند، انگار بخواهند بگويند: شما هم مثل اينها خواهيد شد.» آگامبن ويرانه‌هاي آشويتس را براي طرح نوعي اخلاق نوين جست و جو می‌كند. نتيجه اين جست و جو كتابي است تحريك برانگيز درباره آشويتس كه اندكي پس از انتشارش آغازگر بحث‌هاي دامنه داري شد.«در هر حال، تعبیر «تولید انبوه اجساد» حاکی از آن است که به راستی سخن‌گفتن از مرگ دیگر ممکن نیست، اینکه آنچه در اردوگاه‌ها روی داد مرگ نبود، بلکه چیزی بی‌نهایت هراس‌آورتر بود. در آشویتس، مردم نمردند بلکه اجساد تولید شدند. جسدهایی بدون مرگ، ناانسان‌هایی که درگذشتشان تا حد موضوع تولید زنجیره‌ای بی‌ارزش می‌شود و٬ بنا بر یک تفسیر محتمل و رایج، دقیقا همین تنزل مرگْ برسازنده جنایت ویژه‌ آشویتس، اسم خاص دهشت آن، است». «باقي‌مانده‌هاي آشويتس: شاهد و بايگاني» کتابی از جورجو آگامبن با ترجمه مجتبی گل محمدی را نشر بیدگل در 380 صفحه منتشر کرده است.