نقش انگلیس در شکل گیری رژیم صهیونیستی به روایت «دی ولت»
دوگانه «بالفور - روچیلد»؛ نقشه ای برای غصب یک سرزمین
صاحبخبر - آنتونیا کلایکامپ ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی آرتور جیمزبالفور وزیر خارجه بریتانیا، در نوامبر سال ۱۹۱۷، با هدف افزایش انگیزه آمریکا و روسیه در جنگ، به یهودیان وعده تاسیس یک وطن یهودی در فلسطین را داد و این حقه کثیفی بود که به فاجعهای بزرگ انجامید. شکل گیری یک فاجعه دیپلماسی هنری است که منافع متقابل را چنان موازنه می کند که همه طرفها خود را برنده بدانند. با توجه به این تعریف، میتوان نتیجه گرفت نامهای که آرتور بالفور، وزیر خارجه بریتانیا، در ۲ نوامبر ۱۹۱۷ برای «روچیلد» ارسال کرد، یک فاجعه دیپلماتیک بود. البته این فاجعه به خود این نامه ارتباطی ندارد. آرتور بالفور یا همان سیاستمدار باتجربه و کهنهکار که از ۴۰ سال قبل در پارلمان انگلیس نماینده بود و از ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۵، نخستوزیری بریتانیا را بر عهده داشت، در آن روز جمعه طی نامهای خطاب به نماینده و چهره برجسته صهیونیسم در بریتانیا، یعنی «لیونل والتر روچیلد»، تنها از تلاشهایی اندک برای امری مهم گفت: «دولت علیاحضرت ملکه نگاهی مثبت به تاسیس یک وطن ملی برای مردم یهود در فلسطین دارد و از هیچ مساعدتی برای نیل به این هدف دریغ ندارد.» شریک دزد و رفیق قافله! این در حالی بود که بریتانیا، مدتها قبل، موافقت کتبی خود را در حمایت از طرف دیگر این ماجرا اعلام کرده بود؛ «هنری مک ماهون»، کمیسر ارشد امپراتوری در مصر، در سال ۱۹۱۵ به حاکم وقت مکه یعنی «شریف حسین» گفته بود بریتانیا با تأسیس پادشاهی عربی، شامل محدودهای از فلسطین تا سواحل خلیج فارس، موافق است. البته تاسیس این پادشاهی با هدف پیروزی و غلبه بر امپراتوری عثمانی و در برابر قدرت فزاینده ترکها شکل میگرفت؛ به همین دلیل بود که شورش اعراب در سال ۱۹۱۶ و با تحریک و سازمان دهی مردی بریتانیایی، یعنی «ادوارد لورنس» یا همان لورنس عربی، آغاز شد. بیتردید بالفور از این داستان باخبر بود، به همین دلیل هم در نامهاش، به محدودیتها برای تاسیس وطنی یهود و مخالفتهای جهانی با آن اشاره کرد و نوشت: «البته مستحضر هستید که این مهم نباید حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیریهودی حاضر در فلسطین یا حقوق و موقعیت سیاسی یهودیان در دیگر کشورها را مورد تردید قرار دهد.» بازی مزورانه بریتانیایی با این حال، گیرنده این نامه، اصلاً این محدودیتها و شروط را قبول نداشت یا حداقل آن ها را جدی نمیگرفت. روچیلد به هر حال، ضمن اعلام موافقت بالفور، گفت که «این مسئله، بزرگ ترین رویداد در تاریخ ۱۸۰۰ ساله یهود به شمار میآید.» از قرار معلوم، رؤیای صهیونیسم، یعنی بازگرداندن یهودیان سراسر عالم به وطنی که به ادعای آنان همان ارض موعود است، به کمک مهم ترین قدرت جهانی آن روزگار، تحقق یافت؛ اما دستاندرکاران عرصه سیاست خارجی بریتانیا، در واقع با هر دو طرف این ماجرا غیرصادقانه و مزورانه رفتار میکردند؛ زیرا بریتانیا بر اساس توافقی کاملا جدی اما محرمانه با متحد خود فرانسه در ماه می سال ۱۹۱۶، یعنی همان توافقی که بعدها به پیمان سایکس - پیکو مشهور شد، از مدتها پیش خاورمیانه را برای دوران پس از جنگ، میان خود تقسیم کرده بودند. لندن از فلسطین، اردن امروزی و عراق، به عنوان سرزمینهای میانی مهم در مسیر هندوستان یاد میکرد و درباره مالکیت و استعمار این کشورها ادعا داشت. از سوی دیگر، فرانسه خواهان لبنان، سوریه و مناطق کردنشین این منطقه بود. در این میان، فلسطین، به دلایل تاریخی و مذهبی، مهم ترین منطقه محسوب میشد و قرار بر این بود که به صورت مشترک اداره شود. به این ترتیب، هیچ اثری از «وطن ملی یهود در فلسطین» یا یک «امپراتوری عربی» دیده نمیشد و کاملا مشخص بود که بریتانیا هر دو طرف را به بازی گرفته است. سیاست انگلیسی در سرزمین فلسطین [اما معادلات سیاسی و اقتصادی به سود صهیونیستها تغییر کرد؛] در نوامبر سال ۱۹۱۷ معلوم شد که بُرد با جامعه یهودیان حاضر در روسیه و آمریکا بوده است؛ زیرا روسیه در حال تغییر و تحولات اساسی ناشی از انقلاب بود و تمایلی برای جنگ مد نظر لندن نشان نمیداد. ایالات متحده آمریکا هم که به شدت تحت نفوذ یهودیان قرار داشت، تازه برای شرکت در جنگ، در حال آماده کردن نیروهایش بود. به این صورت، مشخص شد که این بار نیز، بریتانیا آگاهانه دست به یک بازی کثیف زده است. بریتانیاییها پس از پیروزی سال ۱۹۱۸ نیز، همین تاکتیک را با غوغا و هیاهو به کار گرفتند. در سال ۱۹۲۲، فلسطین به عنوان منطقه تحت قیمومیت بریتانیا اعلام و بیانیه بالفور، به عنوان بخشی از پرونده قیمومیت که تعارضی با حقوق بینالملل ندارد، به رسمیت شناخته شد. در همان حال که صهیونیستها، به سرعت در حال سازمان دهی مهاجرت یهودیان به فلسطین بودند، اعراب فلسطینی یا همان صاحبان اصلی این سرزمین، غالباً برای حفظ حقوق خود راه به جایی نبردند. جنایات صهیونیستها نیز، در همان مدت، کار را به جایی رساند که در بیت المقدس و یافا، قیام هایی شکل گرفت. بخشهایی از جامعه یهودیان فلسطین نیز، مسلح شدند. انگلستان این بار هم، از روش معمول خود در مناطق استعماری، یعنی سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» برای کنترل اوضاع استفاده کرد. به این ترتیب، لندن از مهاجرت یهودیان به منظور تحقق منافع خود بهره برد. شتاب گرفتن مهاجرت یهودیان در سال ۱۹۱۸، در سرزمین فلسطین، ۶۶ هزار یهودی و بیش از ۵۷۳ هزار عرب زندگی میکردند. این وضعیت تا سال ۱۹۳۶، به ۳۷۰ هزار عرب و ۹۵۵ هزار یهودی تغییر کرد. مهاجران یهودی غالبا از اروپای شرقی و آلمان هیتلری به فلسطین سرازیر میشدند؛ اما با وجود آنکه از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۶، نزدیک به ۴۰ هزار یهودی آلمانی به مناطق تحت قیمومیت بریتانیا مهاجرت کردند، این رقم از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۰ به ۱۳هزار و ۵۰۰ مهاجر قانونی آلمانی، کاهش یافت. دلیل این کاهش آن بود که بریتانیا نمیخواست در مناطق عربنشین تحت سلطهاش، به ویژه در مصر، خطر شورش و طغیان را افزایش دهد. به عبارت دیگر، بریتانیا ترجیح میداد اعراب در جنگ علیه آلمان، تقریباً در آرامش و سکون باشند. نتایج مصیبت بار یک بیانیه با تأسیس رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ که بیتردید و البته به صورت غیرمستقیم به بیانیه بالفور ارتباط داشت، مناقشه بر سر فلسطین، ابعادی وحشتناک به خود گرفت. این ماجرا از آن زمان تاکنون و البته در شکلهای مختلف، عرصه سیاست جهانی را تحت تاثیر قرار داده است. بیانیه بالفور که در واقع نباید هیچ ارتباطی با موضوع فلسطین داشته باشد، از نظر اکثریت اعراب، یک خیانت و «علت اصلی» مناقشه خاورمیانه به شمار میآید. بسیاری از گروههای فلسطینی در سرزمینهای اشغالی و لندن، به مناسبت صدمین سالگرد انتشار بیانیه بالفور، مراسم و تظاهرات برگزار کردند. یکی از نمایندگان اعراب فلسطینی، ضمن انتقاد شدید از بیانیه بالفور، اعتقاد دارد که وی با این کار حقوق سیاسی و ملی ملت فلسطین را پایمال و راه را برای بیرون راندن فلسطینیان از سرزمینهای خود، در سال ۱۹۴۸، هموار کرد. به همین دلیل، اعراب از پایان سال ۱۹۱۷، به عنوان پایان کار ۹۰ درصد از ملت فلسطین یاد میکنند. در این میان، تشکیلات خودگردان فلسطینی از دولت بریتانیا خواسته است که به صورت رسمی بابت اقدامات خود در آن سالها عذرخواهی کند؛ اما سفارت بریتانیا در تلآویو واکنش سردی به این خواسته نشان داده و اعلام کرده است که بریتانیا به سهم و مشارکت خود در تاسیس رژیم صهیونیستی افتخار میکند! منبع: تاریخ ایرانی∎