شناسهٔ خبر: 23031196 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: همشهری آنلاین | لینک خبر

پس از ۲۵ سال

- علی‌اکبر قاضی‌زاده: قرار بود روزنامه همشهری، غیرسیاسی، روان و خوش آب‌ورنگ باشد و شهرنشینی و شهروندی را رواج دهد.

صاحب‌خبر -

داشتيم پس از پايان جنگ قد‌راست مي‌كرديم و به فضاي بيشتري براي دم‌زدن نياز داشتيم. جمالي بحري كه آن زمان رئيس روابط عمومي شهرداري تهران بود، براي راه‌اندازي اين روزنامه خيلي كار كرد. طرح (لگو) را خسروجردي، با الهام از خانه‌هايي كه شهر و زيستگاه شهروند را مي‌سازند، آماده كرد كه هنوز زيباست. تا آن زمان روزنامه قطع كوچك (كريسشين ساينس مانيتوري) در ايران رسم نبود. روزنامه را فقط مي‌شد كف زمين پهن كرد يا نشسته روي مبل و صندلي در دست گرفت. همشهري قطعي داشت كه مي‌شد مثل گاردين در تاكسي و اتوبوس و بعدها در مترو باز كرد و خواند و بعد تا كرد و در جيب و كيف گذاشت. از اينها گذشته، صفحه‌هايش پر و پيمان بود و تمام‌رنگي.

از همان اول، روي خودگرداني و درآمد روزنامه فكر شد. در همان سالگرد اول گفتند روزنامه خرج خود را درآورده است؛ يعني همشهري آنقدر از تكفروشي و آگهي درآمد داشت كه روي پا بماند. از قضا همشهري توانست تا چندين سال 5توماني بماند و ضميمه پربرگ نيازمندي‌هاي آن منبع خوبي براي مراجعه به انواع خواست‌هاي شهري باشد. سابقه نداشت يك روزنامه تهراني، دور از مركز شهر و در منطقه‌اي تراز اول از نظر مرغوبيت، دفتر داشته باشد. اطلاعات و كيهان را مثلا در حوالي توپخانه و خيابان لختي‌ها بنا گذاشتند كه بعدها علاءالدوله و سپس فردوسي شد. پس از آن هم دفتر نشريه‌ها را به‌طور معمول در ساختمان‌هاي اسقاطي يا آپارتمان‌هاي كوچك جا مي‌دادند و هنوز هم مي‌دهند.

روز سه‌شنبه 24آذر 1376سالروز ولادت صديقه كبري(س) و روز زن، نخستين شماره همشهري روي دكه‌ها جلوه كرد. بسياري ظهور اين روزنامه تازه را حادثه‌اي مهم در تاريخ مطبوعات ما مي‌دانند. بعد از همشهري، انتشار روزنامه تكرنگ و قطع بزرگ، به شكلي واپسگرايي به‌حساب آمد. گواينكه نمي‌توان كوشش‌هايي ديگر در اين عرصه را از آذر 76تا امروز ناديده انگاشت. برخي از آن كوشش‌ها شكست خوردند. اما در حافظه تاريخي اين حرفه ماندند.

ترديد نكنيم كه مالكيت، اعتبار، ارزش و آبروي نام و نشان روزنامه همشهري يكجا به آناني تعلق مي‌گيرد كه جواني، پويايي، ابتكار، دانش و مهارت خود را براي ماندن و خوب جلوه‌كردن همشهري هزينه كرده‌اند. خبرنگاران، نويسندگان، عكاسان، طراحان، كاركنان و خدمتكاران پرتعدادي در اين سال‌ها بر كيفيت صفحه هاي روزنامه اثرگذاشتند يا كمك كردند تا اثري برجا گذاشته شود. گروهي اعتبار حرف‌هاي خود را به روزنامه وام دادند و گروهي بيشتر در تحريريه همشهري باليدند و در فرصت كار در اين روزنامه، صاحب اعتبار و جايگاه حرفه‌اي شدند. اما همه از خانواده بزرگ همشهري هستند و در اعتبار آن سهم دارند. نام و نشان آن نقش‌آفرينان به يقين در فهرستي بلند بالا و در يك نظر عجيب جاي مي‌گيرد؛ ستاري، كوثري، قديري، عباسي شهري، مجدفر، پارسانژاد، لقماني، شيدفر، شكري، صحرايي، صنيعي‌فر، ايرانزاد، گرگين، دانش و...؛ از همه ماندگارتر دريايي كه حدود نيمي از عمر همشهري با او گذشت و با قدرت و با لياقت روزنامه را راه مي‌برد.

آنان كه با دريايي كار كرده‌اند، خاطراتي از او دارند كه از يادنرفتني است. همشهري مديران متعدد و متنوعي هم داشته است. غلامحسين كرباسچي چرخ‌هاي روزنامه را روي ريلي گذاشت كه تا حد ممكن زيرسازي محكم و انديشيده‌اي داشت. عطريانفر، شيخ‌عطار، حسين انتظامي، محكي، ذاكري هم بوده‌اند. منصفانه اينكه تمام مديران پيشين در حد توان، متناسب با تحول‌هاي زمان و گستره امكانات تلاش كردند مؤسسه را پيش برانند. روش و سياست روزنامه هم هماهنگ با سليقه مديران شكل عوض كرد.

حالا چه؟ مي‌گويند رسانه‌هاي نوشتاري مثل همشهري در برابر خيزاب‌هاي تند فضاي مجازي به‌ناچار جا خالي مي‌كنند. بحران فروش و از آن بدتر بحران مالي به سبب افت حجم آگهي‌ها، گراني كاغذ و افزايش هزينه‌هاي كناري، توان اين رسانه‌ها را مي‌گيرد. از اين گذشته، در جهان غيرسرمايه‌داري عواملي غير از عرضه و تقاضا بر رونق بازار رسانه‌ها اثر مي‌گذارد و اين عوامل از نفوذ اجتماعي آنها مي‌كاهد. اما چراغ رسانه‌هاي نوشتاري در دنيا هنوز روشن است و بي‌رونق هم نيست. مثل اين گروه از رسانه‌هاي داخلي، همشهري مشكلاتي دارد. كريس فراست، نويسنده و سردبير انگليسي، پيشنهاد مي‌كند رسانه‌هاي نوشتاري بهتر است توانايي‌ها و مهارت‌هايي را تقويت كنند كه رسانه‌هاي ارتباطي نوآمد ندارند؛ مثل تفسير، مصاحبه يا گزارش‌هاي ميداني و پيگيرانه.

پس از يك ربع قرن، همشهري آيا با آن نوگرايي كه پا به‌عرصه گذاشت، انديشه، گفتمان يا تحولي هم در جامعه يا در جامعه شهري ما پديد آورد؟ در پاسخ به اين پرسش بايد تأمل كرد. شايد بهتر باشد نخست به اين گره فكري انديشه كنيم: جامعه ديرين سال و اشباع از انواع فرهنگ‌هاي ما، تحول‌پذير هست؟ يا در اساس نيازي به تحول دارد؟ شايد بگويند براي اين دگرگوني نبايد شتاب كرد. شايد هم راست بگويند.

هميشه گفته‌ايم كه روزنامه بنياني موقت نيست. عمر روزنامه، قرني محاسبه مي‌شود. همشهري بخشي از اين عمر معقول را پشت سر دارد. در آغاز دومين ربع قرن، در برابر پديدآورندگان ارزش‌هاي امروزين همشهري سر خم مي‌كنيم و به همت آنان كه در اين مجموعه تلاشي كرده‌اند و اكنون نيستند، درود مي‌فرستيم و براي كاركنان همشهري كه دست از دنيا شسته‌اند، آرزوي آمرزش مي‌كنيم. نيز بجاست كه به تمامي ايرانياني كه در اين سال‌ها حاصل كار و تلاش همشهري را خوانده‌اند، بهره‌اي از صفحه‌هاي نيازمندي‌هاي آن برده‌اند، ساعاتي را با مضمون آن سرگرم شده‌اند و با اين اقبال، به اهالي همشهري براي كار و تلاش بيشتر نيرو بخشيده‌اند، سلامي دوباره كنيم.

نظر شما