به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، یکی از مواردی که شهردار جدید تهران هنگام ارائه برنامههای خود بر آن تاکید داشت غیرسیاسی شدن روزنامه همشهری و خارج شدن این موسسه از فضای رقابت ناعادلانه با سایر رسانهها به دلیل برخورداری از پشتوانه مالی شهرداری، سازمان آگهیها و احتمالا درآمدزا بودن آن بود.
تا اینجای کار گفتههای نجفی به دلیل آنچه در سالهای اخیر در روزنامه همشهری اتفاق افتاده بود پذیرفتنی بود و فعالان رسانه نیز امیدوار به انجام تغییراتی مثبت مبتنی بر برنامه کارشناسی شده و ایدههای خلاقانه شدند. اما در عمل چه اتفاقی افتاد: مرتضی حاجی وزیر بازنشسته دولت اصلاحات با کارنامهای زیر متوسط و حتی در آستانه استیضاح در دوران وزارت، به عنوان مدیرعامل از سوی نجفی معرفی شد. سوابق حاجی و این که در دوران مدیریت او در وزارت تعاون و آموزش و پرورش و حتی قبلتر از آن چه میراثی برای مدیران بعد از خود باقی گذاشت بماند برای زمان و مجالی دیگر. هر چند که انتظار میرفت مرتضی حاجی علی رغم کهولت سن به دلیل سابقه مدیریتی در جایگاهی با ابعاد و گستره وزارتخانه بتواند شرایط بهتری را برای اثرگذاری، جریان سازی و ساماندهی امور این موسسه و کارمندان انجام دهد. اتفاقی که در این مدت خلاف آن در بخشهای مختلف روزنامه همشهری رقم خورد.
اما روی دیگر سکه معرفی مدیرمسئولی گمنام در عرصه مطبوعات به نام خسرو طالب زاده بود. طالب زاده حدود دو دهه پیش در مقاطعی کوتاه در خبرگزاری ایرنا و روزنامه بیان فعالیت میکرده است و بعد از آنکه عرصه رسانه برای او موفقیتی به دنبال نداشت فعالیت خود را در حوزه نشر پی گرفته است. البته در ۶ ماهه آخر فعالیت دولت دهم از وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی حکم مشاور گرفت.
معرفی او به عنوان مدیر مسئول همشهری تعجب بسیاری را برانگیخت چرا که در میان روزنامهنگاران و حتی جریان اصلاح طلب، طالب زاده نامی ناآشنا و البته با کارنامهای مبهم در طی دو دهه اخیر بود. در جلسه معارفه وی کسری نوری که پیش از این با حکم نجفی به عنوان سرپرست موقت منصوب شده بود تنها به این توضیح اکتفا کرد که ایشان از روزنامه نگاران باسابقه بوده اند بی آنکه اشارهای به سوابق و رزومه کاری او شود. البته اگر نام وی را هم در گوگل و ... جستجو کنید به جز خبر معرفی وی به عنوان مشاور وزیر ارشاد و بعضا چند مقاله و یکی دو مصاحبه، اطلاعات دیگری در موردش پیدا نمیکنید.
حال که این دو زمام موسسه همشهری را که به تعبیری بزرگترین کارتل رسانهای کشور بعد از صداو سیما محسوب میشود به عهده گرفته اند منشا چه اقداماتی در دوره پس از استقرار خود شده اند.
اسم رمز؛ تعطیلی
کمتر کسی از اهالی رسانه هست که به تاثیر شگرف فضای مجازی و ربودن فضای رقابت و جریان سازی از رسانههای مکتوب، خبرگزاریها و رسانههای مرجع اذعان نکند. در این سالها با رشد لحظهای کانالهای تلگرامی غیررسمی و حتی رسمی، توئیتر، اینستاگرام و حتی فیس بوک عرصه بر رسانههای مکتوب تنگتر شده است و بزرگترین آسیب را به فروش مطبوعات وارد کرده است. مردم با در اختیار داشتن تلفن همراه، تبلت و ... به راحتی در معرض انبوهی از اخبار، اتفاقات، تحلیل و گمانه زنیهای رسمی و غیررسمی هستند. این اتفاق منجر به تشدید کاهش فروش مطبوعات و اقبال کمتر مخاطب به کیوسک شده است. این میان راهکارهای مختلفی برای زنده ماندن رسانههای مکتوب و رسمی و احیا آنها توسط اهل فن پیشنهاد و یا اجرا شده است که مهمترین آن پیوند زدن محتوای مکتوب به درگاههای مجازی است. طبیعی است در چنین شرایطی روزنامه، مجلات و نشریات ضمایم همشهری نیز با وجود تنوع و توجه به گروههای مختلف مخاطب در برابرموج فراگیر و پمپاژ خبری فضای مجازی غافلگیر شوند و آمار فروش هم هر روز در سراشیبی کاهش. اما چاره کار چیست؟ راه حلها بسیار و از زبان اهل فن باید گفته شود که آن هم مفصل بماند برای بعد. موضوع ما تدبیری است که مدیران فعلی در پیش گرفته اند. استراتژی آنها به مراتب آسانتر از آن است که فکر میکردیم و میکنید. تعطیلی و پاک کردن صورت مسئله. در این مدت هشت مجله همشهری تعطیل شدند و البته بقیه نیز در نوبت تعطیلی. انتشار بسیاری از نشریات ضمایم متوقف شد و بقیه مانند نشریات استانی و محله نیز در نوبت تعطیلی. حکایت همشهری حکایت همان کارخانه بحران زدهای است که مدیران آن به جای احیا و پیدا کردن راه حل برای راه اندازی مجدد خط تولید، راهکار آخر و شاید آسانترین راه را انتخاب میکنند؛ کارگران را بیکار و کارخانه را به حراج گذاشتن.
سوال اینجاست؛ آقایان حاجی و طالب زاده که یکی سابقه وزارت و چنین و چنان دارد، این بود خانه امید و آرزویی که برای اهل رسانه و کارکنان همشهری بنا کردید. نهایت ایده، خلاقیت و هنر شما تعطیل و تعدیل کردن است، پس این میان با منت سالها تجربه مدیریت و خدمات ارزنده و کسوت شما چه کنیم. به نظاره بنشینیم بیکاری جماعت خبرنگار و روزنامه نگار را به بهانه آنکه پیشینیان بردند و خوردند و شما به ته کاسه رسیدهاید؟! فراموش کردید و یا خود را به فراموشی زده اید. قرار بود یار باشید نه بار، قرار بود برای همشهری، عدالت، انصاف، اخلاق مداری و توسعه به ارمغان بیاورید. قرار بود به قول خودتان هویت از دست رفته همشهری را بازگردانید و خاطرات دوران طلایی را زنده کنید نه اینکه کمرهمت ببندید به ستاندن هویت و محو خاطرات خوب. چقدر فاصله هست بین حرف و عمل شما.
از انباشت بدهیها، هزینههای مبهم و بار سنگین موسسه سخن به میان آوردید و وعده رونق و ساماندهی دادید، اما صفحات خالی از آگهی این روزهای روزنامه و سرگردانی و بلاتکلیفی کارکنان نشان از ناتوانی در مدیریت مالی و نیروی انسانی دارد و پیش بینی اوضاعی به مراتب بدتر از دوره گذشته که خود منتقد جدی آن بودید.
طالبزاده با دستاویز قرار دادن بحران مالی موسسه همشهری در یکی از نخستین گامها حکم به تعطیلی همشهری دو با حدود ۲۰ خبرنگار و نیروی اجرایی رسمی و قراردادی داد؛ تصمیمی که به نظر میرسید با چشمانداز کاهش هزینهها همخوانی دارد، اما آنچه در گام بعد اتفاق افتاد، در تضاد و تقابل کامل با نیت او بود. همشهری دو تعطیل شد و به جای آن همشهری دو آمد با نیروهای تازهنفس که از خارج از موسسه وارد همشهری شده بودند. به این ترتیب، بخش مالی موسسه علاوه بر دادن حقوق و مزایای ۲۰ نیروی نسخه پیشین، حالا باید حقوق و مزایای سردبیر تازه و خبرنگاران ثابت و حقالتحریر همشهری دو را بدهد. در شرایطی که صفحههای روزنامه از منظر آگهی خالیتر از همیشه به نظر میرسد، تامین هزینههای نسخه تازه همشهری دو قاعدتا باید به چالشی مهم برای صندوق خالی موسسه باشد.
همشهری حالا به محل گردهمایی خبرنگاران و روزنامه نگارانی تبدیل شده که یک روز پس از مشخص شدن نتایج شواری شهر تهران برای نشستن روی صندلیهای همشهری انتظارشان آغاز شد و همچنان امیدوارانه این سودا را در سردارند.
خسرو طالب زاده در ادامه تصمیمات شتابزده، گمارده خود را مامور میکند تا به استقبال تکیه زدن بر جای استاد گرانقدر روزنامه نگاری دکتر یونس شکرخواه برود. اما ترکتازی مدیر مسیول همشهری هر روز دامنه بیشتری پیدا میکند؛ احمد جعفری چمازکتی سردبیر همشهری محله با هماهنگی طالب زاده در کمتر از دو هفته از حضور خود در این مجموعه عذر استاد فهیم و فرهیخته روزنامه نگاری فریدون صدیقی را که برای دانش آموختگان این رشته و اهالی رسانه شناسنامه مطبوعات و چهرهای ماندگار محسوب میشود میخواهد و ایشان به کنجی در تحریریه روزنامه تبعید میشود. این است تدبیر شما برای حفظ سرمایههای همشهری. نگران ادامه خدمات ارزنده شما و رویکرد تحول گرایانه تان در همشهری هستیم، با همین دست فرمان شاید دیر نباشد به گل نشستن کشتی که قرار بود آن را به ساحل آرامش برسانید.