به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از وطن امروز، «محمدرضا کردلو» در این روزنامه نوشت:
مستند قائممقام در سادهترین توصیف، پاسخی به این پرسش است که چرا لازم است نهادهای دانشگاهی ورود جدیتری به حوزه روانشناسی سیاسی داشته باشند؟ اینکه تصمیمات سیاسیون وقتی در مقیاس ملی و مملکتی قرار میگیرد چه هزینههایی را میتواند در بر داشته باشد، اینکه انتخابهای چهرههای سیاسی در بزنگاههای مختلف میتواند مایه خیرات شود یا در نقطه مقابل تاوان سختی برای یک ملت داشته باشد و حتی صریحتر اینکه ذهنیات شخصیتهای سیاسی حاضر در مرکز چگونه عینیت زندگی مردمی در مقیاس میلیونی را تحت تاثیر قرار میدهد، همه در حوزه روانشناسی سیاسی قابل مداقه و تحلیل است.
براستی تاکنون به چه اندازه تلاش کردهایم از موضع روانشناسی سیاسی تصمیمات سیاسیون حاضر در نقشهای مهم مملکتی را تحلیل کنیم؟! نتایج حتما شگفتآور خواهد بود و تحلیلهای پیش پاافتاده صرفا ساختاری را که با منطقی مشابه تکرار میشود، به چالش خواهد کشید.
شعاع ویژگیهای رفتاری انسانها تا زمانی که فراتر از خود و خانوادهشان را تحت تاثیر قرار میدهد، حتما با کسی که مسؤولیتی سیاسی نیز دارد، قابل مقایسه نیست. همزمان با افزایش مسؤولیتهای فرد در جامعه، ویژگیهای رفتاری او مهمتر تلقی شده و قابل مطالعه میشود، تا جایی که با شناخت خلقیات و روحیات یک رئیسجمهور میتوان یک کشور را مطالعه کرد.
پرداختن به زندگی و شخصیت مرحوم حسینعلی منتظری که پیشتر در دهه 60 به عنوان قائممقام رهبری شناخته میشد، از این منظر کار سخت و البته ارزشمندی است. روانشناسی آقای منتظری اگرچه ساده به نظر میرسد اما مورد قابل تامل و پیچیدهای است.
زندگی او قبل از انقلاب و علاقه شدیدش به امام، تحمل زندانهای سخت، حضور او در ارکان تصمیمسازی خبرگان قانون اساسی و خبرگان رهبری، مسؤولیتهای قضایی، مواجهه ابتدایی او با مجاهدین، فاصله گرفتنش از نماز جمعه تهران، اقرار به دانشمندی و قدرت خطابه آیتالله خامنهای نسبت به خودش در حالی که چند سالی از ایشان بزرگتر است، انتخابهای سختش در قضیه سیدمهدی هاشمی، اعتماد فزایندهاش به نزدیکان، حملهاش به سپاه در دهه 60، حملههایش به دادگاههای انقلاب (هر دو بار هم به خاطر محاکمه افراد و گروههایی که از آنها به «تروریست» تعبیر میشود)، نامههای تند به امام پیش از استعفا، نامه احترامآمیز پس از استعفا، مواضعش در دوران رهبری بعد از امام، ترغیب رئیس دولت اصلاحات به نافرمانی از قانون، مواضعش در سال 88 و رفتارها و انتخابهای خرد و کلان مرحوم منتظری بشدت عجیب و غریب و در فاصلههای زمانی کوتاه بشدت متناقض است.
تحلیل چنین شخصیتی که در فرآیند سیاسی جمهوری اسلامی تا قائممقامی رهبری نیز پیش میرود، آیا صرفا با تکیه بر روشهای پیشین آنالیز فضای سیاسی، امکانپذیر است؟
فردی را که تصمیمات او از موضع قائممقام میتوانسته (و توانسته) هزینههای گزاف سیاسی، اجتماعی و از همه مهمتر هزینههای امنیتی را به بار آورد، باید همانگونه که سازندگان قائممقام تلاش کردهاند، از منظر روانشناسی شناخت. بخش عمده مستند قائممقام را کسانی پیش بردهاند که به جهت سن و سال، امکان درک و مواجهه مستقیم رفتارهای آقای منتظری را نداشتهاند اما در پرداخت به وجوه شخصیتی او به گفته موافقان و منتقدان بخوبی عمل کردهاند.
تصمیمات و انتخابهای چهرههای سیاسی هر قدر هم درون ساختار سیاسی تعریف شود، ناشی از یک ذهنیت و روانشناسی خاص و منحصر به فرد آن چهره سیاسی است. به همین جهت تصمیمات اتخاذ شده از سوی انها ممکن است کاملا منشأ روانی و سایکولوژیکی داشته باشد. در روانشناسی سیاسی اینها قابل بحث است و مستند قائم مقام، بابی برای ورودی اینچنینی به شخصیت سیاسیون است.
نمایش منصفانه تناقضهای آقای منتظری در واقع کمک به این فرآیند است. روانشناسی سیاسی در گستره حوادث تعریف میشود اما نقطه تشخیص و کسب اطلاعات روانشناختی پیرامون شخصیتهای سیاسی، «بزنگاه»های سیاسی است. اینکه در «بزنگاه»ها چه مواجههای از افراد حاضر در حلقه سیاست سر میزند، نشان خواهد داد روانشناسی آنها چگونه است. کسانی که در آن زمانه و «بزنگاه» حضور دارند، این موضوع را راحتتر درک میکنند. ادبیات شفاهی ما پر است از این تشخیصهای درست روانشناسانه.
تشخیصهایی که البته کسی به آنها وقعی نمینهد با اینکه ممکن است کاملا درست و عینی باشند. باید تاکید کرد هرچه با شخصیتهایی «خودمرکزگرا» در عرصه سیاست مواجه باشیم، روانشناسی سیاسی راحتتر بحث و درک میشود. حتما میان خاطرات برخی مسؤولان یا چهرههای ابتدای انقلاب این را بیشتر دریافتهاید. اینکه همه «واقعیت»ها (که اموری ثابت هستند) را از موضع و با انگاره خود و در فرآیندی تعریف میکنند که خود در «مرکز» قرار بگیرند./۹۶۹//۱۰۲/خ
نظر شما