عبدالرحمن فتح الهی – دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا پس از سخنرانی ۱۱ دقیقه ای چهارشنبه 6 دسامبر، سند رسمی مربوط به تصمیم خود را مبنی بر به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل را در برابر دوربین ها امضاء کرد هر چند که ترامپ رسما دستور انتقال سفارت این کشور از تل آویو به بیت المقدس را صادر کرد اما گفت "ایالات متحده همچنان به راه حل ایجاد دو کشور مستقل پایبند خواهد ماند". اما با وجود اعلام رسمی تصمیم آمریکا برای انتقال سفارتش به بیت المقدس، ناظران می گویند که عملی کردن این تصمیم با توجه به زمان لازم برای ساخت ساختمان سفارت جدید، عملا افتتاح این سفارتخانه را به چند سال بعد و حتی پس از دوره فعلی ریاست جمهوری ترامپ موکول خواهد کرد. از زمان تشکیل به اصطلاح کشوری به نام اسرائیل، بخش غربی بیت المقدس در اختیار این کشور قرار گرفت در حالی که بخش شرقی، که شامل اکثر اماکن مذهبی مقدس برای یهودیان، مسیحیان و مسسلمانان است، تحت مدیریت اردن قرار گرفت و همچنان تولیت این اماکن تحت نظر پادشاه اردن است ولی تصمیم 6 دسامبر ترامپ در تعارض آشکار با این مساله و توافق اسلو در 13 سپتامبر 1993 میلای است که می تواند آینده فلسطین را وارد دوره پیچیده ای کند. از همین رو دیپلماسی ایرانی برای بررسی این پیچیدگی ها و نیز تاثیرات این اقدام ترامپ بر مساله فلسطین و منطقه خاورمیانه گفت و گویی را با دکتر خالد قدومی، نماینده دفتر حماس در ایران ترتیب داده که در ادامه می خوانید:
با توجه به اینکه به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل مصوبه کنگره ایالات متحده امریکا در سال 1995 میلادی است، اما در فاصله زمانی 22 ساله سه رئیس جمهور (کلینتون،بوش و اوباما) در شش دوره ریاست جمهوری علیرغم وعده انتخاباتی در خصوص اجرایی کردن این مصوبه کنگره، عملا به دلایلی مانند حساسیت منطقه خاورمیانه و تنش زا بودن اجرای مصوبه از اجرای آن سر باز زدند، در سایه این مساله ریشه ها و دلایل اجرایی شدن این مصوبه از سوی دونالد ترامپ را ناشی از چه عواملی می دانید؛ آیا ویژگی های شخصیتی او سبب این تصمیم شد و یا اقتضائات و تحولات کنونی منطقه خاورمیانه بسترساز این تصمیم بود؟
در ابتدا قبل از هر چیزی مجددا از تریبون دیپلماسی ایرانی استفاده کرده و اعلام می کنیم که این اقدام و تصمیم ترامپ از طرف ملت فلسطین و از طرف جنبش حماس به شدت نکوهیده و محکوم است؛ قطعا اثرات سوء و منفی جانبداری کاخ سفید از رژیم صهیونیستی نتیجه و جریان ساز چنین اقداماتی است. اما اگر بخواهیم در مورد مجموعه شرایطی که منجر به این تصمیم ترامپ شد سخن بگوییم، باید گفت که این تصمیم نتیجه مجموعه ای از هر دو حالتی است که شما به آن اشاره داشتید و می توان آن را در چند فاکتور و پارامتر ذکر کرد؛ قبل از ذکر این پارامترها باید گفت که این تصمیم ترامپ قطعا اقدامی یک شبه و آنی نبوده است. طبق اطلاعات و شواهدی که در دست داریم این تصمیم در اثر توافقی است که ترامپ برای نابودی آرمان فلسطین با مکاری برخی صورت داده است. به طور حتم این مساله در شرایط کنونی تنش ها و خطرات فراوانی را برای ملت مقاوم فلسطین ایجاد کرده است، چرا که قطعا در سایه آن واشنگتن به دنبال حفظ اسرائیل است و اگر بخواهیم به دقت گفته باشیم این تصمیم از زمان مبارزات انتخاباتی آمریکا در سال 2016 جزء وعده های انتخاباتی ترامپ بود که این مساله به عنوان فاکتور و عامل اول در اتخاذ چنین تصمیمی بود. فاکتور دوم به ماهیت و ذات شخصیت ترامپ برمی گردد که شخصیتی خشن و ذاتی خصمانه را در مقابل کشورهای اسلامی و به خصوص ملت مقاوم فلسطین دارد و اتخاذ این تصمیم از جانب او، آن هم پس از عدم پرداخت و عملی نشدن این مساله از سوی سه رئیس جمهور پیشین ایالات متحده در طول بیش از دو دهه نشانگر این است که اکنون فلسطین وارد مرحله تازه ای شده است. اما مساله مهم دیگری که باید به آن توجه کرد این است که این مرحله نوین به خواست و تمایل ملت فلسطین شکل نگرفته، بلکه ورود ناخواسته به این دوره از سوی ایالات متحده آمریکا بر ملت فلسطین تحمیل شده است و اگر بخواهیم نامی را برای این مرحله انتخاب کنیم، باید آن را مرحله برخورد و تقابل بنامیم، چرا که ترامپ اکنون اصل درگیری و تقابل را بر اصل همزیستی ارجح دانسته است چون او هیچ اعتقادی به همزیستی ندارد و حتی به مراتب از بوش پسر هم تندتر برخورد می کند و در این راستا طرز تفکر او بسیار خطرناک تر از بوشی بود که همواره اعلام می کرد "هرکه با ما نیست برماست." این مساله اوهام و خیال پردازی و یا طرز تلقی ما نیست، بلکه واقعیت هایی است که از زمان روی کار آمدن ترامپ شکل گرفته است و این تنها نظر و عقیده ما نیست بلکه حتی نزدیک ترین هم پیمانان آمریکا نیز به این مساله معترفند، به گونه ای که حتی اروپایی ها که از نظر جغرافیایی و مواضع به آمریکا نزدیک هستند، به محض روی کار آمدن ترامپ جلسه ای با حضور سران اروپایی در خصوص بررسی تبعات به قدرت رسیدن او (ترامپ) را بر صحنه بین الملل برگزار کردند. به موازات این نکته اگر سلسله حوادثی که از زمان روی کار آمدن ترامپ از آغاز سال 2017 تاکنون را بررسی کنیم، شاهدیم که درگیری ها و تنش های بسیاری در خاورمیانه شکل گرفت و مساله سوریه، عراق، یمن و اختلافات کشورهای عربی منطقه خلیج فارس، نمونه هایی از این مساله است و همه این تنش ها در زمان روی کار آمدن ترامپ، هم پررنگ تر شد و هم پیچیده تر؛ بنابراین می توان گفت ترامپ خطری نه تنها برای ملت فلسطین و منطقه خاورمیانه که خطری برای امنیت کل جهان است. مساله سوم که حائز اهمیت است این است که دولت آمریکا عملا با این اقدام ترامپ رسما اعلام کرد که جانب دار رژیم صهیونیستی است و در سایه این مساله دیگر نمی توان گفت که آمریکا به عنوان میانجی گر و طرف سوم مذاکرات فلسطین و اسرائیل در آینده مطرح است، بلکه باید گفت که آمریکا اکنون دشمن ملت فلسطین است، هر چند که قبلا هم چنین بوده است اما اکنون دیگر شکی در آن وجود ندارد. لذا مجموعه این شرایط دست به دست هم داد تا بستر برای چنین اقدام و تصمیمی از جانب ترامپ فراهم شود.
اما در سوی دیگر کابینه، خانواده و شخص نتانیاهو متهم به فسادهای متعدد مالی و اداری از پرونده "هزار" و "دوهزار" تا پرونده "دلفین" است. در بستر این نکته آیا می توان گفت در این برهه و زمان که افکار عمومی، رسانه ها و حتی دستگاه قضایی رژیم صهیونیستی به شدت پیگیر این پرونده است، اقدام و تصمیم ترامپ برای به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، نوعی گمراه کردن افکار عمومی درون سرزمین های اشغالی برای کاهش فشار علیه نتانیاهو است؟
بله؛ این مساله هم می تواند جزء عوامل و فاکتورهای دیگری برای شکل گیری این اقدام ترامپ باشد. ببینید ترامپ با این تصمیم درصدد نجات دوست و همراه خود یعنی نتانیاهو بود و با این راهکار به کابینه تل آویو کمک کرد، حتی اگر این کمک و حمایت به ضرر ملت و وجهه امریکا باشد. نتانیاهو چنانی که گفتید اکنون در وضعیت بسیار سخت و بغرنجی قرار دارد و این تصمیم ترامپ باعث شد تا با مانور بر مساله مورد علاقه صهیونیست ها مبنی بر پایتخت شدن بیت المقدس، چهره و وجهه تخریب شده نتانیاهو را ترمیم کند. در ادامه نیز در نهایت تاسف باید گفت که تمام این مسایل که روی داده بیانگر تلاشی از جانب برخی بازیگران بین المللی با حمایت برخی کشورهای منطقه خاورمیانه برای پایان دادن به آرمان فلسطین است.
در راستای گفته های شما در خصوص مطرح بودن نقش میانجی گر و طرف ثالث برای ایالات متحده آمریکا در روند صلح فلسطین که در زمان اوباما با طرح "دو دولت" بسیار پررنگ تر شد، اما در سایه اقدام 6 دسامبر ترامپ می توان ادعا داشت که مساله طرح دو دولت دیگر کارایی خود را از دست داده است، چرا که چنانی که شما گفتید آمریکا دیگر یک میانجی گر برای مساله فلسطین نیست؟
آن چه شما در سوالتان به آن اشاره کردید مساله مذاکرات و طرح دو دولت نهایتا به سازش ختم می شود. ابتدا باید گفت که تفاوت چندانی میان دولت ها و احزاب دموکرات و جمهوری خواه در خصوص حمایت از اسرائیل وجود ندارد، چرا که پشتیبانی از صهیونیست ها یک اصل اساسی سیاست خارجی دولت های آمریکا است، اما علیرغم این اشتراک نظر در میان احزاب باید گفت که تند خویی و ذات تخاصم ترامپ بر تنش در شرایط کنونی فلسطین افزوده است، چرا که ترامپ سعی دارد به طریقی زشت و متخاصمانه به مساله فلسطین پایان دهد. در این راستا زمانی که از فرایند سازش صحبت می کنیم باید گفت که چند سال از طرح این مساله می گذرد، این مساله بیش از 25 سال پیش مطرح شده است، در طول این سال ها سازش چه دستاوردی برای ملت مقاوم فلسطین داشت؟ بگذارید برای مثال از کرانه باختری رود اردن بگویم؛ آیا می دانید که در همین کرانه باختری بیش از 600 ایست بازرسی در جای جای آن وجود دارد و کرانه باختری را تکه تکه کرده است؟ آیا می دانید در طول این 25 سال که از طرح سازش می گذرد هزاران شهرک صهیونیست نشین در این منطقه ساخته شده است؟ با این تصمیم ترامپ، صهیونیست ها به قدری گستاخ شده اند که حتی طرح هایی که قرار بود در سرزمین های اشغالی اجرا نشود، اکنون در صدد اجرای آنها بر آمده اند و قرار است 1400 واحد مسکونی دیگر را برای صهیونیست ها در سرزمین های اشغالی احداث کنند. مضافا این که در شب اعلام همین تصمیم از جانب ترامپ (چهارشنبه 6 دسامبر) شهرک نشینهای صهیونیست با اجازه پلیس اسرائیل وارد قدس شده و دست به تخریب زدند؛ در این راستا اگر بخواهیم به بخش دیگر فلسطین یعنی نوار غزه اشاره کنیم می بینید که شرایط سختی هم برای مردم فلسطین در این منطقه هم در طول تمام این سال ها وجود داشته است. از سوی دیگر در سایه مساله سازش اگر بخواهیم به مساله آوارگان اشاره کنیم، اکنون نزدیک به 7 میلیون آواره فلسطینی خارج از کشور و سرزمین مادری خود به سر می برند که سازش هیچ کاری برای بازگشت آنان نکرده است. افزون بر این مسائل باید به شخص محمود عباس هم اشاره کنیم، اکنون ایشان به عنوان مجری اصلی سازش با اسرائیل اگر بخواهد از کرانه باختری به اردن سفر کند ابتدا باید برای انجام این سفر و برخاستن هواپیما رژیم صهیونیستی مجوز آن را به او بدهد و بعد هم او (محمود عباس)، همراهان و حتی هواپیما به صورت کامل بازرسی خواهد شد و همه این مسائل تبعات سوء و مخرب این سازش است. در طرف دیگر اگر بخواهیم در سایه طرح دو دولت به کشور فلسطین اشاره کنیم باید گفت که طی قطعنامه ای که در سال 1947 میلادی برای تشکیل دولت و کشور فلسطین مطرح شد باید در همان سال ها دولت و کشور فلسطین شکل می گرفت اما اکنون باید پرسید که در پس تمام این سال ها این قطعنامه کجاست و چرا اجرایی نشد؟ اکنون ترامپ به جای پیگیری این قطعنامه با این تصمیم خود پیشکش و هدیه ای به اسرائیل و نتانیاهو تقدیم کرد. بنابراین اگر بخواهیم در مورد فرایند سازش بگوییم ابتدا به ساکن باید گفت که اساسا چنین فرایندی وجود ندارد، بلکه در اصل زیر سایه مساله سازش، آرمان فلسطین است که درحال نابودی است. بنابراین من معتقدم در فضای بعد از اتخاذ تصمیم ترامپ یک فرصت حقیقی و طلایی به وجود آمده که طرف فلسطینی در روند سازش خروج و عقب نشینی خود را از این رویه اعلام کند و شرافت مندانه در مقابل این فرایند ننگین مقابله کند و هیچ کس هم نمی تواند طرف فلسطینی را محکوم کند، چرا که چنین شرایطی را ترامپ و دولت آمریکا بر طرف فلسطینی تحمیل کرده و اکنون کاخ سفید و ترامپ است که حکم اعدام و پایان حیات سازش را با اعلام این تصمیم بیان کرد و می توان گفت که اکنون امریکا تیر خلاص را به روند سازش زد.
در سایه توافق اسلو در 1993 که بخش شرقی بیت المقدس را از اراضی اشغالی فلسطینیان می داند و ساخت و سازهای اسرائیل در این مناطق را غیرقانونی می شمارد، در سایه تصمیم ترامپ که ناقض این توافقنامه است، سرنوشت قدس شرقی و کل بیت القدس چه خواهد شد و سازمان ملل در این باره می تواند چه اقدامی انجام دهد؟
چنان که گفتم باز هم تاکید می کنم که قطعا آمریکا دیگر نقش میانجی را در مساله فلسطین با نقش آفرینی در مذاکراتی مانند اسلو ندارد و قطعا در راستای این تصمیم ترامپ اتفاقات مهمی شکل گرفته و خواهد گرفت، لذا نمی توان به خوانندگان شما و یا جامعه اسلام گفت که این اتفاق چندان مهمی نیست و قطعا ترامپ اکنون حتی اگر ادعای پیگیری صلح و سازش در فلسطین را داشته باشد، دیگر به حرف های او نمی توان اعتماد کرد، چرا که به صورت واضح و آشکار به پشتیبانی از اسرائیل و نتانیاهو پرداخته و از ساده اندیشی است که ادعا کنیم آمریکا پیگیر سازش و صلح در فلسطین است، بلکه اکنون آمریکا در سایه اقدامت ترامپ نقاب خود را برداشته و چهره حقیقی و خصمانه اش را علیه ملت فلسطین نشان داده است. لذا زمانی که به کلمات و عبارات ترامپ در قالب این تصمیم و در متن سخنرانی به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل نگاه می کنیم و آن را با اظهارات سران تل آویو مقایسه می کنیم، در می یابیم که این کلمات و عبارات از جانب جناح تندروی صهیونیستی راست گرا به ترامپ دیکته شده است. اما اکنون در راستای سوال شما مبنی بر طرح اسلو باید گفت که ما امروز از کدام قدس و مسجدالاقصی صحبت می کنیم، از قدسی اشغال شده که در گذشته مساحتی بین 16 تا 60 کیلومتر داشت و اکنون به 600 کیلومتر مربع رسیده است، اکنون صهیونیست ها بسیاری از مناطق کرانه باختری را هم به قدس اشغالی افزوده اند. ببینید 85 درصد بیت المقدس در سال 1948 میلادی به اشغال اسرائیل درآمد و 15 درصد باقیمانده در سال 1967 میلادی اشغال شد. لذا یقینا می توان گفت که طی این روند در طول این سال ها رژیم صهیونیستی پایتخت کشور فلسطین یعنی بیت المقدس را اشغال کرده است و این به نظر من به عنوان نماینده حماس در ایران نیست، بلکه نظر کل مردم فلسطین است. بنابراین هیچ فلسطینی ای وجود ندارد که حقانیت و امتیازی برای صهیونیست ها در قدس قائل باشد. پس کاخ سفید و شخص ترامپ بداند که با اعلام بیت المقدس به عنوان پایتخت رسمی اسرائیل نمی تواند هیچ گونه مشروعیت قانونی به رژیم اشغالگر صهیونیستی دهد و از سوی دیگر دولت ایالات متحده آمریکا هیچ مرجع قانونی برای تعیین حقوق مردم فلسطین نیست تا بتواند تکلیفی برای فلسطینان تعیین کند. اگر با مبنای و زبان بین المللی صحبت کنیم باید گفت که اکنون دولت آمریکا در زمان ترامپ گوشه گیرتر شده و در جامعه بین الملی وجه خود را تخریب کرده و تنها بازیگری که به صورت جدی از او حمایت می کند، اسرائیل است. شما دیدید که در جلسه شورای امنیت به جز آمریکا و اسرائیل همه کشورها دائم و غیر دائم شورای امنیت مخالفت خود را با تصمیم ترامپ اعلام کردند. پس آینده بیت المقدس با این اقدامت ترامپ در سایه موافقت اسلو هم نادیده گرفته شد.
در سایه دو جنگ کابینه رادیکال و تندروی نتانیاهو با گروه های مقاومت فلسطینی در غزه شاهد شکل گیزی انتفاضه سوم بودیم که در سایه آن دامنه عملیات استشهادی تا درون سرزمین های اشغالی و مرزهای 1948 کشیده شد. اکنون در سایه تصمیم ترامپ شاهد پررنگ تر شدن مقاومت مردم فلسطین شده ایم. آیا در این راستا می توان قدرت مردم فلسطین را در سایه انتفاضه در روند کنونی جریانات فلسطین موثر دانست؟
در خصوص این سوال قبل از هرچیزی باید بگویم که مردم و ملت مقاوم فلسطین منتظر اعلام دستور برای مقابله با اشغالگران صهیونیست نیستند و از بدو تاریخ اشغال فلسطین ملت فلسطین هم چنان در برابر اشغالگری مبارزه خود را تا به امروز ادامه داده اند. از زمان انقلاب و خیزش موسی پیامبر (ع) در سال 1921 میلادی (یکی از جنبش های اعتراضی قرن گذشته میلادی) تا خیزش "براق"، انقلاب "الاقصی"، انتفاضه "خنجرها" و انتفاضه سوم. بنابراین از آن تاریخ تا کنون مقاومت ادامه داشته و همین مقاومت سبب شده که جریانات مردمی در همه جای فطسطین از همان روز اعلام تصمیم ترامپ به مقابله برخیزد که تا کنون صدها مجروح برجای گذاشته و شهیدانی را تقدیم آرمان فلسطین کرده است. همه این مسایل در قالب خیزش مردمی فلسطین نیرو و انرژی مقاومت در مقابل اشغال گری قلمداد می شود، مبارزاتی که برای بازستاندن حقوق حقه ملت فلسطین صورت گرفته و این پاسخ عملی به حمایت و پشتیبانی آمریکا از اسرائیل است که یقینا این اقدام ترامپ به مثابه یک جنایت علیه ملت فلسطین است. امروز ملت فلسطین سرفراز در مقابل تمام تهدیدادت اسرائیل و آمریکا ایستاده است. سخن آخر این که دولت آمریکا و شخص ترامپ با این اقدام سیلی محکمی به دوستان و هم پیمانان خود زد. لذا برخی باید در خصوص ایجاد رابطه با اسرائیل و عادی سازی روابط با صهیونیست ها به صورت جدی در مواضع خود بازنگری کنند، چون که این اقدام ترامپ به مثابه فرو کردن خنجری در پشت مردم و ملت مقاوم فلسطین بود. بنابراین انتطار داریم کشورهایی که بنای عادی سازی روابط خود را با اسرائیل دارند در تصمیم خود بازنگری جدی داشته باشند و توصیه ما به تمام عزیزانی که سودای عادی سازی روابط خود با اسرائیل را دارند این است که از این روابط جدا خودداری کنند چرا که چیزی چز تنش و درگیری برای این کشورها از دل این روابط حاصل نمی شود. در نهایت باید گفت که ملت فلسطین اکنون به صورت یک دست و یکپارچه تصمیم به آزادسازی کل فلسطین دارد و مساله آزادسازی قدس به عنوان یکی از نمادهای آرمان فلسطین که نمادی از جامعه مسلمان و مسیحی در فلسطین و شرق است اکنون در سایه تصمیم ترامپ جدی تر از گذشته پیگیری خواهد شد. بنابراین تمام فلسطینی ها بار دیگر به این آرمان با جدیت و عزمی راسخ تر اعتقاد دارند و امروز تنها فلسطینیان در قدس نیستند که به فکر مبارزه با رژیم اشغالگر هستند بلکه حیفا و رام الله و تمامی مناطق فلسطین نیز به شورش، اعتراض و مقاومت در مقابل اشغال پرداخته است.