نشستهای تخصصی هفته پژوهش و هنر انقلاب اسلامی دوشنبه ۲۰آذر با برگزاری بخش «داستان» با حضور کامران پارسینژاد، محمد رودگر وهادی خورشاهیان درحوزه هنری به کار خود پایان داد.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری حوزه هنری، محمد رودگر نویسنده و استاد دانشگاه در بخش «داستان» از سلسله نشستهای تخصصی هفته پژوهش که در حوزه هنری برگزار شد، اظهار کرد: پژوهش امری است که باید کاملا با روش و متد شناخته شده انجام شود. کسی که پژوهش میکند باید ابتدا روش خود را ارائه دهد. در ادبیات داستانی، متاسفانه روش خاص برای پژوهش نداریم. مدیریت و سازماندهی خاصی هم در این زمینه وجود ندارد و همچنین پژوهش در ادبیات داستانی متولی خوبی هم ندارد؛ چرا که اهداف و ضرورتهای پژوهشی در این زمینه مشخص نیست.
وی ادامه داد: داستاننویسان ما، در کارگاهها و کلاسهای نویسندگی شرکت میکنند و با دستیابی به تکنیکها، شروع به نوشتن میکنند و بعد از مدتی در جشنوارهها شرکت میکنند و بعد هم کتابهایشان را چاپ میکنند. اما بعد از طی این فعالیتها نویسنده چه کار باید بکند؟ این کاری است که پژوهش انجام میدهد. پژوهشگر دست نویسنده را می گیرد و مسیر را به او نشان می دهد. پژوهش باید نقشه راه نویسندگان باشد و تا به حال چنین کاری انجام نشده است.
این نویسنده با تاکید بر اینکه جایگاه پژوهش در دانشگاهها، پژوهشگاهها و پژوهشکدهها است، عنوان کرد: ما داستاننویسان خود را بینیاز از پژوهش میدانیم. بزرگترین داستاننویسان ما لزومی برای پژوهش آکادمیک نمیدیدند، در حالی که داستان با شعر متفاوت است و وقتی میخواهیم رمانی بنویسیم، باید درونمایه و اصولی را به مدت مدید حفظ کنیم. داستاننویسی فن پیچیدهای است و یک نویسنده باید جامعالشرایط باشد. هر کجا داستان کنار شعر آمده، زمین خورده است. شعر و داستان عرصههای متفاوتی هستند و تاثیری که داستان می گذارد، بسیار گرهگشاتر از شعر خواهد بود. با یک رمان خوب، جهانبینی مخاطب تغییر میکند.
وی در پایان سخنانش تصریح کرد: تا وقتی که به ادبیات داستانی به عنوان یک رشته آکادمیک تخصصی نگاه نشود، نمیتوانیم جریانساز باشیم.
کامران پارسینژاد، نویسنده و پژوهشگر، نیز در سخنانی با بیان اینکه ارتباط منطقی بین دانشگاه و ادبیات معاصر کشور وجود ندارد، عنوان کرد: استادان در گرو ادبیات کلاسیک و آثار منظوم هستند و سیستم به گونهای باعث شد که در ادبیات بومی کشور عقب بمانیم. بسیاری از پژوهشگران معتقدند ما وامدار ادبیات داستانی غرب هستیم. در حالی که در کشورمان ادبیات داستانی پیشینهای کهن دارد و داستانهای مینیمال یا نمونههایی مانند تاریخ بیهقی را در ادبیات ایران داشتهایم.
وی افزود: به دلیل شرایط سیاسی که حاکم بوده و بیتوجهی دستگاههای دولتی در گذر زمان و بیتوجهی به ادبیات داستانی امروز به چنین شرایطی در ادبیات رسیدهایم. امروز هم که متوجه شدهایم ادبیات داستانی نقش کلیدی میتواند ایفا کند و حتی امنیت و تمامیت ارضی ما را تامین کند، همچنان کاری در این زمینه نمیکنیم. وقتی آمریکا میخواهد به عراق حمله کند، ابتدا رمانهایی با محوریت عراق منتشر میکنند و ترس در دل جامعه غربی ایجاد میکنند و پس از آن حمله میکنند.
وی با بیان اینکه در مسئله «پژوهش داستان»، نیازمند پژوهشهای کاربردی هستیم، گفت: یکی از مشکلات بزرگی که پژوهشگران در غرب هم به سراغ آن رفتهاند، بینظمی در جامعه است و این بینظمی در ایران چند برابر است. نظام بوروکراسی در غرب به همین دلیل پدید آمد و توانست منجر به پیشرفت شود، در حالی که در کشورمان چنین اتفاقی به سبب نظام بوروکراسی رخ نداد. اگر در ادبیات داستانی نظام صحیح بوروکراسی داشتیم، چارچوبی تعیین میشد که هر کسی وظیفه خود را بهدرستی انجام دهد. پژوهشگر باید بر اساس قواعد مشخصی کار خود را انجام دهد تا به نظریهپردازی برسد. اما چنین اتفاقی در کشورمان رخ نمیدهد و به طور مثال یک نویسنده پیش از اینکه کار پژوهشی و علمی انجام داده باشد، دست به نظریهپردازی میزند و یا به طور ضمنی او را نظریهپرداز می دانند.
∎
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری حوزه هنری، محمد رودگر نویسنده و استاد دانشگاه در بخش «داستان» از سلسله نشستهای تخصصی هفته پژوهش که در حوزه هنری برگزار شد، اظهار کرد: پژوهش امری است که باید کاملا با روش و متد شناخته شده انجام شود. کسی که پژوهش میکند باید ابتدا روش خود را ارائه دهد. در ادبیات داستانی، متاسفانه روش خاص برای پژوهش نداریم. مدیریت و سازماندهی خاصی هم در این زمینه وجود ندارد و همچنین پژوهش در ادبیات داستانی متولی خوبی هم ندارد؛ چرا که اهداف و ضرورتهای پژوهشی در این زمینه مشخص نیست.
وی ادامه داد: داستاننویسان ما، در کارگاهها و کلاسهای نویسندگی شرکت میکنند و با دستیابی به تکنیکها، شروع به نوشتن میکنند و بعد از مدتی در جشنوارهها شرکت میکنند و بعد هم کتابهایشان را چاپ میکنند. اما بعد از طی این فعالیتها نویسنده چه کار باید بکند؟ این کاری است که پژوهش انجام میدهد. پژوهشگر دست نویسنده را می گیرد و مسیر را به او نشان می دهد. پژوهش باید نقشه راه نویسندگان باشد و تا به حال چنین کاری انجام نشده است.
این نویسنده با تاکید بر اینکه جایگاه پژوهش در دانشگاهها، پژوهشگاهها و پژوهشکدهها است، عنوان کرد: ما داستاننویسان خود را بینیاز از پژوهش میدانیم. بزرگترین داستاننویسان ما لزومی برای پژوهش آکادمیک نمیدیدند، در حالی که داستان با شعر متفاوت است و وقتی میخواهیم رمانی بنویسیم، باید درونمایه و اصولی را به مدت مدید حفظ کنیم. داستاننویسی فن پیچیدهای است و یک نویسنده باید جامعالشرایط باشد. هر کجا داستان کنار شعر آمده، زمین خورده است. شعر و داستان عرصههای متفاوتی هستند و تاثیری که داستان می گذارد، بسیار گرهگشاتر از شعر خواهد بود. با یک رمان خوب، جهانبینی مخاطب تغییر میکند.
وی در پایان سخنانش تصریح کرد: تا وقتی که به ادبیات داستانی به عنوان یک رشته آکادمیک تخصصی نگاه نشود، نمیتوانیم جریانساز باشیم.
کامران پارسینژاد، نویسنده و پژوهشگر، نیز در سخنانی با بیان اینکه ارتباط منطقی بین دانشگاه و ادبیات معاصر کشور وجود ندارد، عنوان کرد: استادان در گرو ادبیات کلاسیک و آثار منظوم هستند و سیستم به گونهای باعث شد که در ادبیات بومی کشور عقب بمانیم. بسیاری از پژوهشگران معتقدند ما وامدار ادبیات داستانی غرب هستیم. در حالی که در کشورمان ادبیات داستانی پیشینهای کهن دارد و داستانهای مینیمال یا نمونههایی مانند تاریخ بیهقی را در ادبیات ایران داشتهایم.
وی افزود: به دلیل شرایط سیاسی که حاکم بوده و بیتوجهی دستگاههای دولتی در گذر زمان و بیتوجهی به ادبیات داستانی امروز به چنین شرایطی در ادبیات رسیدهایم. امروز هم که متوجه شدهایم ادبیات داستانی نقش کلیدی میتواند ایفا کند و حتی امنیت و تمامیت ارضی ما را تامین کند، همچنان کاری در این زمینه نمیکنیم. وقتی آمریکا میخواهد به عراق حمله کند، ابتدا رمانهایی با محوریت عراق منتشر میکنند و ترس در دل جامعه غربی ایجاد میکنند و پس از آن حمله میکنند.
وی با بیان اینکه در مسئله «پژوهش داستان»، نیازمند پژوهشهای کاربردی هستیم، گفت: یکی از مشکلات بزرگی که پژوهشگران در غرب هم به سراغ آن رفتهاند، بینظمی در جامعه است و این بینظمی در ایران چند برابر است. نظام بوروکراسی در غرب به همین دلیل پدید آمد و توانست منجر به پیشرفت شود، در حالی که در کشورمان چنین اتفاقی به سبب نظام بوروکراسی رخ نداد. اگر در ادبیات داستانی نظام صحیح بوروکراسی داشتیم، چارچوبی تعیین میشد که هر کسی وظیفه خود را بهدرستی انجام دهد. پژوهشگر باید بر اساس قواعد مشخصی کار خود را انجام دهد تا به نظریهپردازی برسد. اما چنین اتفاقی در کشورمان رخ نمیدهد و به طور مثال یک نویسنده پیش از اینکه کار پژوهشی و علمی انجام داده باشد، دست به نظریهپردازی میزند و یا به طور ضمنی او را نظریهپرداز می دانند.