شناسهٔ خبر: 22952708 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتدال | لینک خبر

سبک زندگی اسلامی را از پیامبر اکرم(ص) بیاموزیم

صاحب‌خبر - -قسمت دوم و پایانی- * امتیاز روایت شده رسول مکرم اسلام (ص) در سفرى بود. براى طعام، امر فرمود گوسفندى را ذبح نمایند. شخصى عرض کرد: یا رسول اللّه! ذبح گوسفند به عهده من و دیگرى گفت که پوست کندن آن با من و شخص دیگر گفت که پختن آن با من. آن حضرت فرمود: جمع کردن هیزم هم با من باشد. گفتند: یا رسول اللّه، ما هستیم و هیزم جمع مى‌کنیم؛ نیاز به زحمت شما نیست. فرمود: این را مى دانم؛ لیکن خوش ندارم که خود را بر شما امتیازى دهم . پس به درستى که حق تعالى کراهت دارد از بنده اش که ببیند او خود را بر دوستانش امتیاز داده است. * انصاف هنگامى که رسول خدا (ص) هفت ساله بود، روزى از دایه اش (حلیمه سعدیه) پرسید، برادرانم کجا هستند؟ (چون در خانه حلیمه بود، فرزندان او را برادر خطاب مى کرد). حلیمه جواب داد: فرزندان عزیز، آنان گوسفندانى را که خداوند به برکت وجود تو به ما مرحمت کرده است ، به چرا برده اند. طفل گفت: مادر: درباره من به انصاف رفتار ننمودى. مادر پرسید: چرا؟ گفت: آیا سزاوار است که من در سایه خیمه بمانم و شیر بنوشم، ولى برادرانم در بیابان، زیر آفتاب سوزان باشند؟وقتى رسول خدا (ص) از غزوه تبوک برگشتند. سعد انصارى به استقبال آن حضرت رفت و نبى اکرم (ص) با او مصافحه کرد و چون دست در دست سعد گذاشت، فرمود، این زبرى چیست که در ... سبک زندگی اسلامی یکی از نیازهای اساسی امروز ماست که رهبر معظم انقلاب نیز تأکید بسیاری بر آن داشته و در این نوشتار به مناسبت میلاد نبی مکرم اسلام، حضرت محمد(ص) بخش دوم برداشت‌هائی از زندگی آن حضرت تقدیم حضور علاقمندان خواهیم کرد. * بخل پیامبر اکرم (ص) به طواف کعبه مشغول بود، مردى را دید که پرده مکه را گرفته و مى گوید: خدایا به حرمت این خانه مرا بیامرز.حضرت پرسید: گناهت چیست ؟او گفت: من مردى ثروتمند هستم . هر وقت فقیرى به سوى من مى آید و چیزى از من مى‌خواهد، گویا شعله آتشى به من رو مى‌آورد.پیامبر(ص) به او فرمود: از من دور شو! و مرا به آتش خود نسوزان .سپس فرمود: اگر تو بین رکن و مقام (کنار کعبه) دو هزار رکعت نماز بگزارى و آن قدر گریه کنى که از اشکهایت نهارها جارى گردد، ولى با خصلت بخل بمیرى ، اهل دوزخ خواهى بود. *بوسیدن دست کارگر وقتى رسول خدا (ص) از غزوه تبوک برگشتند. سعد انصارى به استقبال آن حضرت رفت و نبى اکرم (ص) با او مصافحه کرد و چون دست در دست سعد گذاشت، فرمود، این زبرى چیست که در دستهاى توست؟ عرض کرد: یا رسول اللّه! با بیل و کلنگ کار مى کنم و براى خانواده ام روزى فراهم مى نمایم. رسول خدا (ص) دست سعد را ببوسید و فرمود: این، دستى است که حرارت آتش دوزخ به آن نرسد. * اوائل زندگى از همان اوائل زندگانى که در سرزمینى به نام اجیاد در اطراف مکه به شبانى مى پرداخت، با عزلت و تنهائى مأنوس بود و در آن سکوت صحرا، ساعت ها به فکر فرو مى رفت و در امر وجود و حیات غور مى‌نمود. او در دنیائى، غیر دنیاى قوم خود مى زیست و هیچ گاه در مجالس لهو و تفریح آنها حضور نمى یافت و در جشن ها و مراسمى که به نام بتها برپا مى داشتند، شرکت نمى کرد، و با گوشت قربانى که تقدیم بتها مى شد، دست و دهان آلوده نمى ساخت. او سیر و تفکر خود را در جزء کلمه توحید و نفى ماسوا خیلى زود به پایان رسانده بود. از بتها تنفر داشت و مى گفت: هیچ چیز را به قدر این بتها دشمن نمى دارم . * اهمیت کودک امام صادق (ع) فرمودند: رسول خدا (ص) با مسلمانان خواندن نماز ظهر را با جماعت شروع کردند، ولى بر خلاف معمول، دیدند آن حضرت دو رکعت آخر نماز ظهر را با شتاب به پایان رسانید. بعد از نماز، مردم از آن حضرت پرسیدند: چه شده؟ مگر حادثه اى رخ داده که شما نماز را با عجله تمام کردید؟ پیامبر(ص) فرمودند: اما سمعتم صراخ الصبى. یعنى : آیا شما فریاد گریه کودک را نشنیدید؟ * بدهکارى جنازه مردى را آوردند تا رسول خدا (ص) بر آن نماز گزارد. پیامبر (ص) به اصحاب خود فرمود: شما بر او نماز بخوانید؛ اما من نمى خوانم .اصحاب گفتند: یا رسول‌اللّه ! چرا بر او نماز نمى گزارى؟ حضرت فرمود: زیرا بدهکار مردم است .ابو قتاده گفت: من ضامن مى شوم که قرض او را ادا کنم .پیامبر (ص) فرمود: به طور کامل ادا خواهى کرد؟ابو قتاده : بله ، بطور کامل خواهم کرد. آنگاه پیامبر (ص) بر او نماز گزارد.ابو قتاده گوید: بدهکارى آن مرد هفده یا هجده درهم بود. *برخورد یکسان با فرزندان روزى پیامبر(ص)مردى را دیدند که روى یکى از فرزندانش‍ را بوسه زد به دیگرى توجهى نکرد.پیامبر(ص)با ناراحتى فرمود: چرا میان دو فرزندت فرق گذاشتى و برابر رفتار نکردى؟ *بردبارى در مقابل دشنام پیامبر اکرم (ص)بر گروهى از مردم فرمودند که پیرامون مردى که سخت ترین و سنگین ترین سنگ را بلند مى کرد حلقه زده بودند حضرت فرمودند: چه خبر است؟ عرض کردند: این مرد سنگى را که وزنه بزرگ براى سنجش زورمندان است، بر مى دارد.فرمودند: آیا میل دارید به کسى که زورمندتر از او باشد، به شما خبر دهم؟ و آن مردى است که دیگرى دشنامش گوید و او بردبارى به خرج دهد و بر نفس و خشم خود و شیطان خویش حریف پیروز گردد. * بلند شدن به احترام مؤمن رسول خدا (ص)در مسجد نشسته بودند که مردى وارد شد و آن حضرت به احترام او از جاى خویش برخاست. مرد گفت: اى رسول خدا! جاى گسترده و وسیع است. آن حضرت فرمود: این از حقوق مسلمان بر مسلمان دیگر است که چون وى را براى نشستن نزدیک خویش دید، براى او جابجا شود. *بى اعتنائى به دنیا سهل بن سعد ساعدى گفت: مردى به خدمت رسول خدا (ص) رسید و گفت : اى رسول خدا! مرا به عملى راهنمائى فرما که وقتى آن عمل را انجام دهم، محبوب خدا و خلق گردم. رسول خدا(ص) فرمودند: به دنیا بى‌رغبت باش تا خداوند تو را دوست بدارد و به آنچه از دنیا در اختیار مردم است، چشم پوش و بى‌اعتنا باش، تا مردم تو را دوست داشته باشند.

نظر شما