گروه دانشگاه
خبرگزاری دانشجو
، منطقه غرب آسیا به جهت ظرفیت ها، مسائل استراتژیک و منابع عظیمی که در خود جای داده، همواره مرکز توجهات قدرتهای جهانی بوده و هریک، در تلاش هستند تا گوی و میدان را از دیگری ربوده و بر قدرت نفوذ خود در منطقه بیافزایند که در نهایت تحولات در منطقه به سود آنها رقم بخورد. اخیرا نیز حضور قدرتهای نو ظهور در منطقه نیز بر سرعت این کنشهای منطقهای افزوده است.
در این یادداشت، نگاهی اجمالی به آخرین وضعیت بازیگران منطقهای خواهیم داشت.
از یک سو فدراسیون روسیه، به عنوان یکی از بزرگترین قدرتهای جهانی در تلاش است تحولات اخیر منطقهای را به سود خود رقم بزند و دو سال تلاش خود در جهت مبارزه با تروریسم را به ثمر نشانده تا بتواند در میدان سیاست و نیز در چانه زنیهای سیاسی بهره خود را ببرد و جایگاه خود را در منطقه تثبیت کند.
از سویی دیگر قدرت نوظهوری به نام جمهوری اسلامی ایران توانسته با قرار گیری در خط مقدم محور مقاومت و مبارزه با تروریسم آن هم با سابقه طولانی و همچنین با حمایت از تمامیت عرضی و استقلال کشورهای منطقه از جمله عراق و سوریه، نقشی راهبردی در تحولات و کنشهای منطقهای داشته باشد و این نتیجه این تلاشها این است که به زعم برخی کارشناسان، تحولات اخیر در منطقه به سود ایران پیش رفته است.
جمهوری ترکیه نیز به عنوان بازیگر دیگر منطقه ای، در ماههای گذشته خود درگیر تحولات و چالش هایی در داخل و خارج خود بوده است. ترکیه از طرفی نگران تحولات کردی در شمال سوریه و از طرفی دیگر نگران تحولات در شمال عراق بود.
کودتا و اتفاقات داخلی در جای خود، و تهدیدهای تروریستی در مجاورت با عراق و سوریه متوجه این کشور بود در جای دیگر موجب شد سیاستهای تند قبلی ترکیه تا حدودی تعدیل پیدا کند و نسبت به سیاستهای قبلی خود تجدید نظر نماید و در چارچوب توافقات آستانه، و با کمک ایران و روسیه نگرانی هایش را تا حدودی در مورد امنیت خود بر طرف کرده و بر مشکلات داخلی نیز فائق آید.
عربستان سعودی اما، در ماههای اخیر درگیر تغییرات گسترده و جابجاییها در سطوح بالای قدرت در نظام حاکمیتی خود شده که این امر موجب شده عربستان تا حدودی نسبت به سایر رقبای خود از تحولات منطقهای عقب بیافتند. ضمن اینکه عقب افتادن در این تحولات، فقط نتیجه اتفاقات داخلی این کشور نیست. بلکه در کنشهای منطقهای به ویژه در عراق و سوریه و از همه مهمتر، در مواجهه با یمن به عنوان اولویت خود و جنگی که به این کشور تحمیل کرد نتوانست کاری از پیش ببرد و به نوعی چهره خود را از یک چهره محافظه کار به یک چهره جنگ طلب در منطقه بدل کرد.
البته عربستان سعودی بیشتر سعی در برون سپاری سیاستهای خود در قالب وظایفی به برخی کشورهای عربی وابسته به خود داشته تا هم بتواند در صورت شکست آبروی خود را حفظ کند و هم اینکه بتواند بهتر روی سیاستهای داخلی خود یعنی جابجایی قدرت و سیاست خارجی خود یعنی یمن تمرکز کند، اما این در حالیست که حمایتهای این کشور از گروههای تروریستی نیز با شکست مواجه شد و نیز نقشه اخیر این کشور در بحث تحمیل استعفا به سعد حریری جهت فشار به حزب الله لبنان نیز جواب نداد.
اتحادیه اروپا نیز نتوانست نقش اساسی در تحولات منطقه داشته باشد. چراکه سالهای اخیر اولاً باز شدن مرز ترکیه و سرازیر شدن خیل عظیم آوارگان به سمت اروپا و ثانیاً اقدامات خراب کارانه داعش و دیگر گروههای تروریستی در کشورهای مختلف اروپا، این اتحادیه را هم به سمت و سویی سوق داده که در مواضع قبلی خود در مورد سوریه و مبارزه تروریست تجدید نظر کرده و به این نتیجه رسیده اند که اگر به حمایتهای مستقیم و غیر مستقیم خود از تروریست در غرب آسیا پایان ندهند، ممکن است امنیتش کشورهای اروپایی با تهدیدها و خطرات جدی موجه شود. از این رو، اتحادیه اروپا نیز با تعدیل مواضع خود در صدد افزایش نقش خود در تحولات منطقهای برآمده که البته بعید به نظر میرسد بتواند خود را به دیگر بازیگران منطقهای برساند.
البته بدیهی است که اتحادیه اروپا از پای نخواهد نشست و در تلاش است با امتیاز توان اقتصادی که در دست دارد، بتواند در جهت بازسازی سوریه برآمده و بتواند از این طریق نقش خود را تقویت کرده و اهداف خود را پیش ببرد.
ایالات متحده نیز که همواره در جهت ایجاد تنش در منطقه برآمده و با جنایتهای خود سعی دارد اولاً با ناآرام کردن منطقه، عرصه را برای نفوذ خود باز کند و ثانیاً این منطقه را به عنوان مهمترین بازار فروش سلاحها و تجهیزات نظامی خود همواره ملتهب نگهه دارد؛ لذا بر خلاف شعارهای عوام فریبانه خود در مبارزه با تروریسم، بیشتر به عنوان یک دلال تجهیزات نظامی به دنبال سود و منفعت خود از جریانات و تحولات اخیر در منطقه است.
البته رویکرد آمریکا در منطقه به اینها محدود نمیشود و سعی دارد در یک بازی بزرگ تر، با روسیه به تفاهم هایی برسد؛ لذا شاید بتوان اینطور عنوان کرد که نقش امریکا در یک رو، مذاکره و معامله با روسیه است و از یک رو در موضوع سوریه، یک نوع بازی میدانی پیش گرفته است و آن هم حضور درکنار مجموعههای کردی-عربی موسوم به سوریه دموکراتیک است که اکنون بخشهای زیادی از خاک سوریه مخوصاً در شمال و شرق روخانه فرات را در اختیار دارند که آمریکا از همین فرصت برای نفوذ در سوریه و منطقه استفاده میکند.
مجموعه دادهها حاکی از آن است که آمریکا به این راحتی قصد خروج از سوریه را ندارد، اما پیش بینی میشود در نهایت سرانجام حضور نظامیان این کشور در سوریه، شبیه سرانجام حضورشان در عراق و افغانستان باشد و نهایتاً با تحمل خسارتهای سنگین، مجبور به خارج کردن نظامیان خود از این کشور شود.
با پیروزیهای اخیر محور مقاومت و شکست ساختار حکومتی داعش، پرونده سوریه و عراق در حال بسته شدن است، اما پرونده یمن و فلسطین همچنان باز است و نگرانیهای زیادی نیز متوجه وضعیت انسانی در این کشورها است که در این میان رژیم صهیونیستی که قبلتر در صدد براندازی و تجریه لبنان برآمده بود و سیلی محکمی از حزب الله لبنان دریافت کرده بود، اکنون با حضور مستقیم در اشغال فلسطین در سالیان طولانی، و حضور غیر مستقیم در یمن و برخی کشورهای دیگر، سعی دارد نفوذ خود را بیشتر کند و بتواند از این نفوذ برای ضربه زدن به پیکره جمهوری اسلامی ایران استفاده کند که تا کنون با شکستهای سنگینی در این مسیر مواجه شده است.
همانطور که در درمقدمه اشاره شد، هر یک از بازیگران منطقهای میکوشند تا منافع خود را حفط کرده و در جهت افزایش نفوذ خود مخصوصا در مناطق درگیر جنگهای داخلی و خارجی بیشتر کنند. اما با این حال وضعیت منطقه، به سمت و سوی روشن و مشخصی پیش نمیرود و ممکن است مثل همیشه، شاهد تحولات و حوادث غیر منتظره و مهمی در جای جای این منطقه پر التهاب باشیم که در این میان نباید از جنایات آمریکا و اسرائیل به عنوان مهمترین برهم زنندگان صلح و آرامش در منطقه و نیز گروههای تروریستی دست نشانده غرب و عربستان غافل بود.
در این یادداشت، نگاهی اجمالی به آخرین وضعیت بازیگران منطقهای خواهیم داشت.
از یک سو فدراسیون روسیه، به عنوان یکی از بزرگترین قدرتهای جهانی در تلاش است تحولات اخیر منطقهای را به سود خود رقم بزند و دو سال تلاش خود در جهت مبارزه با تروریسم را به ثمر نشانده تا بتواند در میدان سیاست و نیز در چانه زنیهای سیاسی بهره خود را ببرد و جایگاه خود را در منطقه تثبیت کند.
از سویی دیگر قدرت نوظهوری به نام جمهوری اسلامی ایران توانسته با قرار گیری در خط مقدم محور مقاومت و مبارزه با تروریسم آن هم با سابقه طولانی و همچنین با حمایت از تمامیت عرضی و استقلال کشورهای منطقه از جمله عراق و سوریه، نقشی راهبردی در تحولات و کنشهای منطقهای داشته باشد و این نتیجه این تلاشها این است که به زعم برخی کارشناسان، تحولات اخیر در منطقه به سود ایران پیش رفته است.
جمهوری ترکیه نیز به عنوان بازیگر دیگر منطقه ای، در ماههای گذشته خود درگیر تحولات و چالش هایی در داخل و خارج خود بوده است. ترکیه از طرفی نگران تحولات کردی در شمال سوریه و از طرفی دیگر نگران تحولات در شمال عراق بود.
کودتا و اتفاقات داخلی در جای خود، و تهدیدهای تروریستی در مجاورت با عراق و سوریه متوجه این کشور بود در جای دیگر موجب شد سیاستهای تند قبلی ترکیه تا حدودی تعدیل پیدا کند و نسبت به سیاستهای قبلی خود تجدید نظر نماید و در چارچوب توافقات آستانه، و با کمک ایران و روسیه نگرانی هایش را تا حدودی در مورد امنیت خود بر طرف کرده و بر مشکلات داخلی نیز فائق آید.
عربستان سعودی اما، در ماههای اخیر درگیر تغییرات گسترده و جابجاییها در سطوح بالای قدرت در نظام حاکمیتی خود شده که این امر موجب شده عربستان تا حدودی نسبت به سایر رقبای خود از تحولات منطقهای عقب بیافتند. ضمن اینکه عقب افتادن در این تحولات، فقط نتیجه اتفاقات داخلی این کشور نیست. بلکه در کنشهای منطقهای به ویژه در عراق و سوریه و از همه مهمتر، در مواجهه با یمن به عنوان اولویت خود و جنگی که به این کشور تحمیل کرد نتوانست کاری از پیش ببرد و به نوعی چهره خود را از یک چهره محافظه کار به یک چهره جنگ طلب در منطقه بدل کرد.
البته عربستان سعودی بیشتر سعی در برون سپاری سیاستهای خود در قالب وظایفی به برخی کشورهای عربی وابسته به خود داشته تا هم بتواند در صورت شکست آبروی خود را حفظ کند و هم اینکه بتواند بهتر روی سیاستهای داخلی خود یعنی جابجایی قدرت و سیاست خارجی خود یعنی یمن تمرکز کند، اما این در حالیست که حمایتهای این کشور از گروههای تروریستی نیز با شکست مواجه شد و نیز نقشه اخیر این کشور در بحث تحمیل استعفا به سعد حریری جهت فشار به حزب الله لبنان نیز جواب نداد.
اتحادیه اروپا نیز نتوانست نقش اساسی در تحولات منطقه داشته باشد. چراکه سالهای اخیر اولاً باز شدن مرز ترکیه و سرازیر شدن خیل عظیم آوارگان به سمت اروپا و ثانیاً اقدامات خراب کارانه داعش و دیگر گروههای تروریستی در کشورهای مختلف اروپا، این اتحادیه را هم به سمت و سویی سوق داده که در مواضع قبلی خود در مورد سوریه و مبارزه تروریست تجدید نظر کرده و به این نتیجه رسیده اند که اگر به حمایتهای مستقیم و غیر مستقیم خود از تروریست در غرب آسیا پایان ندهند، ممکن است امنیتش کشورهای اروپایی با تهدیدها و خطرات جدی موجه شود. از این رو، اتحادیه اروپا نیز با تعدیل مواضع خود در صدد افزایش نقش خود در تحولات منطقهای برآمده که البته بعید به نظر میرسد بتواند خود را به دیگر بازیگران منطقهای برساند.
البته بدیهی است که اتحادیه اروپا از پای نخواهد نشست و در تلاش است با امتیاز توان اقتصادی که در دست دارد، بتواند در جهت بازسازی سوریه برآمده و بتواند از این طریق نقش خود را تقویت کرده و اهداف خود را پیش ببرد.
ایالات متحده نیز که همواره در جهت ایجاد تنش در منطقه برآمده و با جنایتهای خود سعی دارد اولاً با ناآرام کردن منطقه، عرصه را برای نفوذ خود باز کند و ثانیاً این منطقه را به عنوان مهمترین بازار فروش سلاحها و تجهیزات نظامی خود همواره ملتهب نگهه دارد؛ لذا بر خلاف شعارهای عوام فریبانه خود در مبارزه با تروریسم، بیشتر به عنوان یک دلال تجهیزات نظامی به دنبال سود و منفعت خود از جریانات و تحولات اخیر در منطقه است.
البته رویکرد آمریکا در منطقه به اینها محدود نمیشود و سعی دارد در یک بازی بزرگ تر، با روسیه به تفاهم هایی برسد؛ لذا شاید بتوان اینطور عنوان کرد که نقش امریکا در یک رو، مذاکره و معامله با روسیه است و از یک رو در موضوع سوریه، یک نوع بازی میدانی پیش گرفته است و آن هم حضور درکنار مجموعههای کردی-عربی موسوم به سوریه دموکراتیک است که اکنون بخشهای زیادی از خاک سوریه مخوصاً در شمال و شرق روخانه فرات را در اختیار دارند که آمریکا از همین فرصت برای نفوذ در سوریه و منطقه استفاده میکند.
مجموعه دادهها حاکی از آن است که آمریکا به این راحتی قصد خروج از سوریه را ندارد، اما پیش بینی میشود در نهایت سرانجام حضور نظامیان این کشور در سوریه، شبیه سرانجام حضورشان در عراق و افغانستان باشد و نهایتاً با تحمل خسارتهای سنگین، مجبور به خارج کردن نظامیان خود از این کشور شود.
با پیروزیهای اخیر محور مقاومت و شکست ساختار حکومتی داعش، پرونده سوریه و عراق در حال بسته شدن است، اما پرونده یمن و فلسطین همچنان باز است و نگرانیهای زیادی نیز متوجه وضعیت انسانی در این کشورها است که در این میان رژیم صهیونیستی که قبلتر در صدد براندازی و تجریه لبنان برآمده بود و سیلی محکمی از حزب الله لبنان دریافت کرده بود، اکنون با حضور مستقیم در اشغال فلسطین در سالیان طولانی، و حضور غیر مستقیم در یمن و برخی کشورهای دیگر، سعی دارد نفوذ خود را بیشتر کند و بتواند از این نفوذ برای ضربه زدن به پیکره جمهوری اسلامی ایران استفاده کند که تا کنون با شکستهای سنگینی در این مسیر مواجه شده است.
همانطور که در درمقدمه اشاره شد، هر یک از بازیگران منطقهای میکوشند تا منافع خود را حفط کرده و در جهت افزایش نفوذ خود مخصوصا در مناطق درگیر جنگهای داخلی و خارجی بیشتر کنند. اما با این حال وضعیت منطقه، به سمت و سوی روشن و مشخصی پیش نمیرود و ممکن است مثل همیشه، شاهد تحولات و حوادث غیر منتظره و مهمی در جای جای این منطقه پر التهاب باشیم که در این میان نباید از جنایات آمریکا و اسرائیل به عنوان مهمترین برهم زنندگان صلح و آرامش در منطقه و نیز گروههای تروریستی دست نشانده غرب و عربستان غافل بود.
علیرضا فیروزی ـ عضو شورای مرکزی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.