شناسهٔ خبر: 15120255 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

گفت‌وگویی با محمد علی اسلامی ندوشن

نثرِ «کامو» شیرین‌تر از «سارتر» بود

صاحب‌خبر -
 

محمد علی اسلامی ندوشن (۱۳۰۴) نویسنده، مترجم و روشنفکر نامدار کشورمان، در جلد سوم کتاب «روزها» که دربردارنده زندگی‌نامه خودنوشت و خاطره‌های اوست، از حال و هوای تهران (پس از شهریور ۱۳۲۰)، فضاهای فرهنگی و سیاسی تهران در آن روزگار و همچنین کافه‌ها می‌نویسد.
کافه‌هایی که در آن زمان، پاتوق برخی از روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان بوده و مجالی برای آشنایی و دیدار با اهالی فرهنگ و شکل‌گیری بحث‌ها و گفت‌وگوهای فرهنگی، ادبی، سیاسی و… فراهم می‌آورده است. در گفت‌وگویی که پیش رو دارید، دکتر اسلامی ندوشن از کافه‌نشینی در تهران و پاریس می‌گوید.
***
حال و هوای کافه‌های تهران و کافه‌نشینی پس از شهریور ۱۳۲۰ چگونه بود؟
ــ در تهران، بعد از شهریور ۱۳۲۰ تا حدی فضای آزاد بوجود آمده بود. مردم همدیگر را در خیابان‌های اسلامبول و لاله‌زار پیدا می‌کردند. کافه‌های اسلامبول و لاله‌زار هم رونق گرفته بود. عصر که می‌شد، آن خیابان‌ها، محل برو و بیا بود. دسته‌های سه نفری و چهارنفری در رفت‌وآمد بودند. مردم با هم قرار می‌گذاشتند و همدیگر را پیدا می‌کردند و یکی دو ساعتی در کافه‌ای می‌نشستند و بعد پراکنده می‌شدند و به خانه خود می‌رفتند.
در این قرارها حرف از سیاست هم در کار بود. وعده‌گاه روشنفکران و دانشجویان و روزنامه‌نگاران بیشتر در چهارراه اسلامبول و شاه‌آباد سابق بود و روشنفکران بیشتر در کافه فردوسی جمع می‌شدند. دکه‌های کتابفروشی هم برقرار بود و عصرها که مردم در پیاده‌روها قدم می‌زدند، بازار کتابفروشی‌ها گرم‌تر می‌شد. تهران هم در آن زمان هوای مطبوعی داشت. آلودگی هوا وجود نداشت و این تعداد اتومبیل و موتور سیکلت در شهر دیده نمی‌شد.
جمعیت هم در حد ظرفیت شهر بود و مثل الان نبود.
سنت کافه‌نشینی بعد از شهریور ۱۳۲۰ در تهران پیدا شده بود. کشور آزاد شده بود و مردم قدر آزادی را می‌دانستند.
چپ‌گرایی هم رونق گرفته بود اما بعد از سوءقصد به جان شاه، این نوع فضای آزاد هم قدری بهم خورد و بگیر و ببند پیش آمد.
رونق کافه‌نشینی هم کم شد، چون فضا تنگ شده بود. اما به طور کلی سنت کافه‌نشینی از شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رونق داشت.
بعد کم کم سرد شد. برای اینکه آزادی گرفته شد و فضای کافه‌ها هم، مانند قبل نبود چون دیگر امکان آن نبود. زمانی که کودتای ۲۸ مرداد انجام شد من ایران نبودم.
در دورانی که مصدق نخست‌وزیر بود و اعتباری در سیاست جهانی برای ایران بوجود آمده بود من در فرانسه بودم. وقتی به ایران برگشتم، تهران بعد از کودتا، در خود فرو رفته بود و نوعی حالت کدورت بر روح مردم حاکم شده بود.
چنانچه در جلد سوم «روزها» آمده، صادق هدایت را هم نخستین بار در کافه فردوسی می‌بینید.
ــ بله، همان طور که گفتید، شرح آن را در کتاب «روزها» نوشته‌ام. صادق گوهرین که دبیر ادبیات دبیرستان مروی بود، یک روز عصر که در خیابان همدیگر را دیدیم، مرا به کافه فردوسی برد و مرا آنجا با صادق هدایت آشنا کرد.
حسن قائمیان و دکتر روح‌بخش هم آنجا نشسته بودند. آن زمان، روشنفکران بیشتر در کافه فردوسی جمع می‌شدند.
هدایت هم عصرها به آنجا می‌آمد و در گوشه‌ای از کافه می‌نشست.
افراد دیگری هم مثل دکتر پرویز ناتل‌خانلری، انجوی شیرازی و… به آنجا می‌آمدند. فضا باز شده بود و حرف‌زدن از هر دری راحت‌تر از قبل بود. هدایت هم عادت به کافه‌نشینی داشت و این عادت از زمانی که در فرانسه بود در او وجود داشت. آن زمان فرهنگ فرانسه جذابیت بیشتری داشت و کافه‌نشینی هم برای افراد خوشایند بود. به نوعی، دوره امید بود و افراد فکر می‌کردند که روزهای بهتری در راه است، زیرا جامعه از رکود سابق خارج شده بود.
وقتی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفتید، کافه‌های پاریس را چطور می‌دیدید؟
ــ در ساعت‌های فراغت، برای مردم خوشایند بود که در کافه‌ها بنشینند، قهوه‌ای بخورند، با هم حرف بزنند و یا اینکه کتاب و روزنامه‌ای با خود ببرند و آنجا بخوانند. می‌شود گفت که این تا حدی سنت مدیترانه‌ است. در فرانسه، ایتالیا و… و همین‌طور در حاشیه مدیترانه این سنت یعنی سنت «آرام‌گرفتن در گوشه‌ای» یا به اصطلاح «کافه‌نشینی» باب شده بود. در حالی که در کشورهای دیگر، این به صورت عمومی وجود نداشت.
کافه‌نشینی برای شما جذابیت داشت؟
ــ بله، ما هم دنباله‌روی داشتیم از سنت موجودی که در فرانسه بود. وقتی در پاریس بودیم، ما هم گاهی با دوستان و آشنایان به کافه‌ها می‌رفتیم و آنجا می‌نشستیم. در منطقه دانشجویی کارتیه‌لاتن، که سوربن و نهادهای دانشجویی در اطراف آن است، کافه‌ها پر می‌شد. من هم گاهی سر می‌زدم و آنجا می‌نشستم، اما نه به طور منظم.
آن زمان من دانشجو بودم. آن طور هم کافه‌نشین نبودم، اما گاهی پیش می‌آمد که آدم ساعتی را آنجا بگذراند یا با دوستی قراری در کافه بگذارد و مدتی آنجا بنشیند.
بیشتر آنجا چه بحث‌هایی جریان داشت؟
ــ همه نوع بحثی پیش می‌آمد. افراد آزاد بودند و بحث‌هایِ روز بیشتر جریان داشت. وقتی چند نفر در کافه می‌نشستیم، بیشتر بحث‌های اجتماعی و مطبوعاتی و صحبت‌هایی از این قبیل بود. آن زمان، دانشجوی ایرانی در فرانسه زیاد بود و افراد بیشتر به طرف فرانسه می‌آمدند ولی بعد بیشتر به طرف آمریکا رفتند.
در ایران با فضای کافه‌ها آشنا بودید. تفاوت بارز کافه‌های تهران و پاریس چه بود؟
ــ در پاریس تعداد کافه‌ها خیلی بیشتر بود و در تهران فقط چند تا کافه بود که رونق داشت. بعد از شهریور ۱۳۲۰ بود که در تهران چند تا کافه رونق گرفته بود اما در پاریس کافه‌ها زمان زیادی است که برپا بوده و هستند. کافه فضایی است که آدم می‌تواند ساعتی را با دوستانش و یا تنها در آن بگذراند. اینجا گاهی رایج بوده و گاهی رایج نبوده، اما در پاریس این طور نبوده و نیست.
من زیاد هم به جلسات دانشجویی نمی‌رفتم. عصرها گاهی به باغ لوگزامبورگ سری می‌زدم، باغ بسیار زیبایی بود. گاهی هم به تئاتر و سینما می‌رفتم.
آن زمان، ژان پل سارتر و آلبر کامو هم در اوج شهرت بودند. هر دو از مشهورترین نویسندگان فرانسه بودند. من قبل از اینکه به فرانسه بروم، کتاب «غریبه» نوشته آلبر کامو را که به زبان فارسی ترجمه شده بود، خوانده بودم و بعد آن را به زبان فرانسه هم خواندم. به نظرم نثرِ کامو شیرین‌تر از سارتر بود.

code