محسن زارعزاده| «محمدامین قادری» از امدادگران جوان جمعیت هلالاحمر استان یزد است. او که امدادگری را از حدود 7سال پیش یعنی سال 1388 آغاز کرده، علاوه بر دورههای عمومی امدادونجات، دورههای مربی نجات، مربی کمکهای اولیه و مربی پیشبیمارستانی را نیز طی کرده است تا مهارت بیشتری برای امدادرسانی در سوانح و حوادث پیدا کند. این جوان یزدی که کمک به همنوع را بهترین انگیزه برای همکاری با جمعیت هلالاحمر بهعنوان یک پزشک امدادگر میداند، به همکاری با این نهاد عمومی ابراز خرسندی میکند و امیدوار است تا زمانی که توان دارد از خدمت به همنوع محروم نشود. در ادامه با شیوه آشنایی این پزشک امدادگر 26 ساله با جمعیت هلالاحمر و سبک زندگی که پیش گرفته و همینطور خاطرات تلخ و شیرینی که از امدادرسانی دارد همراه میشویم.
با محمدامین قادری آشنا شویم.
26 ساله و اهل و ساکن شهرستان مهریز هستم. از سال 1388 زمانی که دانشجوی پزشکی عمومی بودم، همکاری خود را با جمعیت هلالاحمر استان بهعنوان یک امدادگر آغاز کردم و درحال حاضر نیز حدود 7سال است که با جمعیت هلالاحمر استان همکاری دارم. موفق شدم با گذراندن دورههای آموزشی ازجمله مربی نجات، مربی کمکهای اولیه و مربی پیشبیمارستانی علاوه بر بالا بردن مهارت خود در امدادرسانی، فرصت برای آموزش این مهارتها به امدادگران را به دست آورم.
نحوه آشنایی شما با جمعیت هلالاحمر استان چطور بود؟
آشنایی من با جمعیت هلالاحمر و اقدامات و برنامههای آن به واسطه یکی از آشنایان اتفاق افتاد و با توجه به علاقه شخصیام به مشارکت در کارهای عمومی، نجات همنوعان و کسب تجربیات بیشتر برای فعالیت در این جمعیت، داوطلب شدم و تا به امروز به این عضویت افتخار میکنم.
روزگار یک امدادگر و سبک زندگی که پیش گرفته چه تفاوتی با دیگران دارد؟
فکر و ذکر یک امدادگر نجات جان مردم است. طبیعا سبک زندگی او هم بر همین مبنا تعریف میشود. مبنایی که برای او نجات جان انسانها را در اولویت قرار داده، بهطوری که از تمام خوشیهای زندگیاش بزند و در تمام وقتهایی که دیگران مثلا در تعطیلات هستند، به خدمترسانی بپردارد. مثلا در تعطیلات نوروز امدادگران در ماموریت هستند و به دور از خانوادههایشان روزگار میگذرانند. در بسیاری از اوقات همینطور است.
به نظر شما همکاری با هلالاحمر برای پزشکان چه ذهنیتی را در جامعه ایجاد میکند؟
همکاری پزشکان با جمعیت هلال احمر، معامله دو سر برد است از یک طرف حضور پزشک در تیم امدادی، کیفیت امدادرسانی را ارتقا میبخشد و از سوی دیگر پزشک با حضور در تیمهای امدادی جمعیت هلال احمر، تجربیات بیشتری کسب میکند که بر مهارتهای وی میافزاید. برای مثال هنگام بروز یک حادثه طبیعی مثل سیل یا زلزله قطعا تعداد مجروحان و تلفات به مراتب بیشتر از روزهای عادی است، از اینرو پزشک فعالیت در دوران بحران را تجربه میکند. در سوانح غیرطبیعی مثل حوادث جادهای نیز تجربیاتی برای پزشک رقم میخورد که در حالت عادی در بیمارستان قابل تجربه نیست. حضور پزشک در حوادث بزرگ، تجربیات بزرگی را برای وی رقم میزند و مجروحانی که در اثر این حوادث با آنها مواجه میشود، مهارت پزشک برای نجات مردم به مراتب افزایش مییابد.
در بین عملیاتهایی که در آن شرکت کردید، کدامیک برای شما جالبتر و به یادماندنیتر بوده؟
حوزه همکاری من با جمعیت هلالاحمر استان، شرکت در عملیات جادهای است، هر چند خوشبختانه در مدت همکاری من با هلالاحمر، خدا را شکر حادثه طبیعی خطرناکی هم اتفاق نیفتاده است. در ماه 5 تا 10 روز به صورت یک شیفت کامل 24ساعته در پایگاههای امداد جادهای زینالدین شهرستان مهریز مشغول فعالیت هستم و به طبع در عملیات متفاوتی شرکت میکنم. در مدت شرکت در تیمهای امدادی در جاده، شرکت در عملیات امدادرسانی به حادثه تصادف اتوبوس در محور انار- یزد، برخورد چند دستگاه کامیون و مواردی از این دست که هم حادثه بزرگ بوده و هم تعداد مجروحان زیاد، از بزرگترین عملیاتی است که در آن شرکت داشتم.
خاطرهای به یادماندنی از عملیاتی که در آن شرکت کردید، دارید؟
بله، تمام دوره فعالیت ما در تیمهای امدادی، خاطره است. هر حادثه، خاطره خاصی را با خود همراه دارد که گاه تلخ و گاه شیرین است اما قطعا نجات جان حادثهدیدگان شیرینترین خاطراتی است که در ذهن امدادگران و تیم عملیاتی جمعیت هلالاحمر باقی میماند.
یکی از خاطرات شیرینی که در دوره فعالیتم به یاد دارم؛ در یکی از سالهای فعالیت در پایگاه امدادی در روز عید فطر صبح کشیک پایگاه امداد جادهای زینالدین مهریز بودم که در نزدیکی پایگاه با یک مورد حادثه واژگونی خودرو پژوی 405 مواجه شدم. ضمن تماس با پایگاه و درخواست اعزام نیرو، 3 نفر از 4 نفر مصدوم خودرو را رهاسازی و به بیمارستان منتقل کردم.
در راه معاینه ضمنی به عمل آمد که مصدومان جراحت شدیدی نداشتند. درحال انتقال مادر صدمهدیده و 2 دختر وی به بیمارستان بودم که متوجه شدم یکی از دخترها مرتب گریه و از مادرش چیزی را مطالبه میکند.
احساس کردم شاید درد دارد، دوباره وی را معاینه کردم اما باز هم چیز خاصی مشاهده نشد. با توجه به اینکه خواستهاش از مادرش را متوجه نمیشدم. از مادر جویا شدم که مادرش گفت او مشکلی ندارد. گربه خانگی خود را در حادثه تصادف گم کرده است و مدام سراغ او را میگیرد.
همان جا به دختر کوچک قول دادم که بعد از انتقالش به بیمارستان به محل حادثه برگردم و گربهاش را پیدا کنم. بعد از انتقال مصدومان به بیمارستان، به محل حادثه برگشتم و گربه را پیدا کردم و چند روز بعد از ترخیص دختربچه از بیمارستان، گربه را به وی تحویل دادم که باعث خرسندی وی شد.
آقای قادری نقش والدین شما در همکاری با هلالاحمر و سبک زندگی امدادگرانهای که پیش گرفتهاید، چیست؟
خانواده نقش بسیار موثری در شکلگیری آینده فرزندان خود دارند و قطعا خانواده من نیز در این مسیر مرا همراهی کردند. قطعا بدون رضایت آنها همکاری با جمعیت هلالاحمر برایم بسیار دشوار بود. در ابتدای شروع همکاری آشنایی چندانی از فعالیتهای هلالاحمر نداشتند اما کمکم با آشنایی بیشتر از اینکه من در امر نجات جان انسانها مشارکت دارم، خرسند هستند اما همیشه با توجه به دشواریهای این کار و خطراتی که امکان دارد برای من داشته باشد، نگرانم هستند.
علاقه شما به همکاری با جمعیت هلالاحمر و زندگی در بحرانها و حوادث از ابتدای عضویت در این نهاد تا به امروز تغییری کرده است؟
مهمترین احساسم از همکاری با جمعیت هلال احمر، بالا رفتن تجربهام است و هرچه جلوتر میروم به امدادرسانی علاقه بیشتری پیدا میکنم. قطعا علاقه امروز من به همکاری با جمعیت هلالاحمر بهعنوان یک پزشک داوطلب به مراتب بیشتر از زمانی است که بهعنوان امدادگر کار خود را با جمعیت آغاز کردم.
خدمت به همنوع و کمک به دیگران برای نجات جان آنها حس خوبی است چراکه احساس مفید بودن برای جامعه به انسان دست میدهد. کسانی که علاقهمند به کارهای خیر عمومی و کمک به دیگران هستند، میتوانند با عضویت در جمعیت هلالاحمر این احساس را تجلی بخشند.
قطعا با کمک به دیگران و خاطراتی که در این بین رقم میخورد، علاقهمندی روزبهروز افزایش مییابد، برای مثال سال گذشته در یکی از حوادث جادهای راننده کامیونی را که دچار سانحه شدید شده بود و وضع ناجوری داشت، با همکاری تیم 115 و امدادگران هلالاحمر در سرمای شدید زمستان رها کردیم.
در حال انتقال به بیمارستان به دلیل شدت جراحت و سختی عملیات از همراه مصدوم خواستم اگر خوب شد، حتما به من خبر دهد. روز عاشورای سال گذشته در مراسم عزاداری شرکت کرده بودم که همراه بیمار با من تماس گرفت و خبر سلامت وی را اعلام کردم که بسیار خوشحال شدم و خدا را شکر کردم که توانستم زندگی شخصی را نجات دهم. لذت بیشترین انگیزه برای ادامه این روند است.
جمعیت هلالاحمر بهترین مکان برای کمک به همنوع است و بهتر است مردم با آشنایی هرچه بیشتر با فعالیتها و خدمات این نهاد عمومی، فرصت برای همکاری با آن در زمینههای مختلف را پیدا کنند. فعالیتهای جمعیت هلالاحمر بسیار گسترده است و هر کس میتواند در حد توان با این نهاد همکاری کند.
∎