* نان را نمیجوند دهن آدم بگذارند.
* نان ساچ است، نه پشت دارد نه رو.
* نانش بده، نامش مپرس٫
* نانش به پشت سگ بسته است!
* نانش به شاخ آهو بسته است!
* نانش ندارد اشکنه، بادش منار را میشکنه!
* نان شوی دندان دارد!
* نان کافر را میخورد بالایش شمشیر میکشد.
* نان کنّاسی خوری بهتر بود از شاعری!
* نان گدایی را گاو خورد و دیگر به کار نرفت!
* نان گندمت نیست زبان مردمیت کو؟
* نان گندم شکم پولادین میخواهد.
* نان گندم نخوردهایم، دست بچه مردم دیدهایم.
* نان نامرد در شکم مرد نماند.
* نان ندارد بخورد پیاز میخورد اشتهایش باز شود!
* نان و انگور و این همه جنجال!
* نانوای بیآرد، قصاب بیکارد!
* نان و یخ اختراع ماست اما مزه ندارد!
* نان همسایگان دزدیدن و به همسایگان دادن در شرع نیست.
* نانی بده جانی بخر.
* نان یک روزه چه بر پشت و چه در شکم.
* نان یک شبه چه در سفره و چه در انبان.
* ناید از گرگ پوستین دوزی!
* ناید ز دل شکسته پیمان درست.
* نباشد آب و آتش را به هم ساز٫
* نباشد دشمن دشمن بجز دوست.
* نباشد رنگ بالای سیاهی.
* نباشد ما را بچه جز مار.
* نباشد نور و ظلمت هر دو باهم.
* نباشد هیچ دردی چون جدایی.
* نباید بستن اندر چیز و کس دل.
* نباید سخن گفت ناساخته.
* نبرد بند و قلاده شرف شیر ژیان.
* نبرد ره به قاف غیرعقاب.
* نبرده و نخورده، گرفته درد گُرده!
* نبض تهیدست نگیرد طبیب.
* نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود.
* نبود عیش چو معشوقه بود بوسه شمر.
* نتابیدهاش که این صدا را دارد وای به تابیدهاش!
* نتراشند جز به یک منوالر تخت سلطان و تخته غسال
∎
* نان ساچ است، نه پشت دارد نه رو.
* نانش بده، نامش مپرس٫
* نانش به پشت سگ بسته است!
* نانش به شاخ آهو بسته است!
* نانش ندارد اشکنه، بادش منار را میشکنه!
* نان شوی دندان دارد!
* نان کافر را میخورد بالایش شمشیر میکشد.
* نان کنّاسی خوری بهتر بود از شاعری!
* نان گدایی را گاو خورد و دیگر به کار نرفت!
* نان گندمت نیست زبان مردمیت کو؟
* نان گندم شکم پولادین میخواهد.
* نان گندم نخوردهایم، دست بچه مردم دیدهایم.
* نان نامرد در شکم مرد نماند.
* نان ندارد بخورد پیاز میخورد اشتهایش باز شود!
* نان و انگور و این همه جنجال!
* نانوای بیآرد، قصاب بیکارد!
* نان و یخ اختراع ماست اما مزه ندارد!
* نان همسایگان دزدیدن و به همسایگان دادن در شرع نیست.
* نانی بده جانی بخر.
* نان یک روزه چه بر پشت و چه در شکم.
* نان یک شبه چه در سفره و چه در انبان.
* ناید از گرگ پوستین دوزی!
* ناید ز دل شکسته پیمان درست.
* نباشد آب و آتش را به هم ساز٫
* نباشد دشمن دشمن بجز دوست.
* نباشد رنگ بالای سیاهی.
* نباشد ما را بچه جز مار.
* نباشد نور و ظلمت هر دو باهم.
* نباشد هیچ دردی چون جدایی.
* نباید بستن اندر چیز و کس دل.
* نباید سخن گفت ناساخته.
* نبرد بند و قلاده شرف شیر ژیان.
* نبرد ره به قاف غیرعقاب.
* نبرده و نخورده، گرفته درد گُرده!
* نبض تهیدست نگیرد طبیب.
* نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود.
* نبود عیش چو معشوقه بود بوسه شمر.
* نتابیدهاش که این صدا را دارد وای به تابیدهاش!
* نتراشند جز به یک منوالر تخت سلطان و تخته غسال
code