درحالیکه این روزها تنور مباحثات و مشاجرات ملی درباره پیوستن سوئد به همکاریهای نظامی ناتو بهشدت گرم است، دولتمردان استکهلم بهناگاه با معضل ناخوشایندی مواجه شدهاند: موجی از اطلاعات تحریفشده و بهکلی نادرست در رسانههای اجتماعی که تلقی و برداشت عموم در قبال این موضوع را بههم ریخته است.
همانطورکه اغلب در چنین مواردی اتفاق میافتد، مقامات سوئدی نتوانستهاند منبع این گزارشهای نادرست را شناسایی کنند؛ اما بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان اطلاعاتی آمریکایی و اروپایی با اشاره به این نکته که جلوگیری از توسعه ناتو، محور اصلی سیاست خارجه رئیسجمهور «ولادیمیر پوتین» است، انگشت اتهام را در وهله اول به سمت روسیه نشانه رفتهاند؛ روسیهای که در سال 2008 و بیشتر به دلیل جلوگیری از وقوع چنین احتمالی، به گرجستان حمله کرده بود. حقیقت آن است که اگرچه پوتین در کریمه، شرق اوکراین و اکنون سوریه، با ارتشی مدرنشده و نیرومندتر از پیش جولان میدهد؛ اما از توان اقتصادی و قدرت نظامی لازم برای رویارویی مستقیم با ناتو، اتحادیه اروپا یا ایالات متحده برخوردار نیست. او در عوض با سرمایهگذاری گسترده در حوزه اطلاعات، به عنوان یک جنگافزار، سعی کرده به منظور تضعیف انسجام بین دولتهای عضو، بروز ناسازگاری در سیاست داخلی کشورها و کاهش مخالفتها با روسیه، به انواع و اقسام شیوهها، بذر تردید و تفرقه بکارد.تولید و انتشار گزارشهای نادرست، تاکتیک جدیدی نیست. اتحاد جماهیر شوروی نیز در جریان منازعات ایدئولوژیک خود در جنگ سرد، منابع گستردهای به این تاکتیک اختصاص داده بود. سابقه این تاکتیک مسکو در قبال غرب به برنامهای با عنوان اقدامات فعال در شوروی سابق بازمیگردد؛ تلاشی که متضمن نشر یا تولید گزارشهایی مطبوع در روزنامههای همسوی هندوستان بود، با این امید که شاید در کشورهای غربی خوانده شوند. این داستان که بیماری ایدز محصول پروژه سازمان اطلاعات مرکزی آمریکاست، به همین شیوه منتشر شد و تا دههها بعد مباحثات درباره مقابله با شیوع این بیماری را تحتتأثیر قرار داد. امروز اما دروغپراکنی وجه مهمی از دکترین نظامی روسیه شمرده میشود که ثمربخشتر از همیشه و در ابعادی بهمراتب گستردهتر از پیش، مباحثات سیاسی در کشورهای هدف را تحت تأثیر قرار داده است. کرملین برای تحقق این هدف، هم از رسانههای رسمی و سنتی، مانند خبرگزاری «اسپوتنیک» و شبکه تلویزیونی «راشاتودی» بهره میبرد، هم از کانالها و مجراهای پنهانی که ردگیری آنان همچون مورد سوئد، تقریبا همواره غیرممکن است. به باور کارشناسان، هدف بنیادین روسها از نشر اطلاعات نادرست، تحت تأثیر قراردادن روایتهای رسمی از وقایع و رخدادها و حتی تلقین این دیدگاه است که هیچ نسخه درستی از آنچه واقعا رخ داده، وجود ندارد که این به نوبه خود میتواند منجر به فلج نوعی در حوزه سیاستگذاری شود. دراینمیان و در شرایطی که مسکو مُصرانه هرگونه اتهامی مبنی بر دروغپراکنی به منظور نفوذ در افکار عمومی غرب را رد کرده و بر چنین اتهاماتی برچسب روسهراسی میزند، برخی کارشناسان سوئدی و اروپایی، الگویی مشخص شناسایی کردهاند که میتواند در تشخیص کارزارهای اطلاعاتی کرملین مفید واقع شود. «آندرس لیندبرگ»، وکیل و روزنامهنگار سوئدی، میگوید: «دینامیک کارزارها همواره یکسان است: اطلاعات غلط همیشه در جایی در روسیه، از سایتهای رسانهای دولتی گرفته تا وبسایتهای متفرقه تولید میشود. این سند دروغین سپس مبنای گزارشی جدید میشود که در وبسایتهای راست یا چپ افراطی منتشر میشود. کسانی که برای آگاهی از اخبار، به این وبسایتها اعتماد کردهاند، به گزارش موردنظر لینک داده و این خود باعث انتشار بیشتر آن میشود. هیچکس نمیداند این اطلاعات غلط از کجا آمده است، اما همین اطلاعات، عاقبت به مسئلهای کلیدی در تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای مهم امنیتی بدل میشود».جنگافزارسازی اطلاعات صرفا پروژهای نیست که از سوی یک کارشناس سیاسی کرملین تدوین شده باشد، بلکه بخشی حیاتی از دکترین نظامی روسیه است که از منظر برخی چهرههای ارشد نظامی آن کشور، جبههای تعیینکننده است. ژنرال «والری گراسیموف»، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح روسیه در سال 2013 نوشته بود: «نقش شیوههای غیرنظامی در دستیابی به اهداف سیاسی و راهبردی، پررنگتر از گذشته شده و در بسیاری از موارد، مؤثرتر از قدرت تسلیحاتی عمل میکند». دراینمیان، یکی از اهداف اصلی کرملین، اروپاست؛ یعنی همانجایی که رشد راست پوپولیست و کاهش حمایتها از اتحادیه اروپا، فضا را به طور فزایندهای برای پذیرش رویکرد محافظهکارانه، ملیگرایانه و اقتدارطلبانه روسیه به رهبری پوتین مهیا کرده است. همین سال گذشته بود که پارلمان اروپایی، روسیه را که در سال 2014 وام اعطایی 11.7 میلیون دلاری خود به حزب راست افراطی «جبهه ملی» در فرانسه را تمدید کرده بود، به تأمین کمکهای مالی به احزاب رادیکال و افراطی در کشورهای عضو متهم کرد. «پاتریک اوکسانن»، از روزنامهنگاران برجسته سوئد، بر این باور است که روسها مهارت فراوانی در چاپلوسی و جلب حمایت کسانی دارند که با لیبرالدموکراسی عداوت دارند و این از منتهاالیه راست تا چپ طیف سیاسی را شامل میشود. ایده اصلی، به نظر اوکسانن آن است که لیبرالدموکراسی فاسد، ناکارآمد، نابسامان و در نهایت غیردموکراتیک است. پیام دیگر روسها که اغلب ناگفته میماند آن است که دولتهای اروپایی از قابلیت و تواناییهای لازم برای رویارویی با بحرانهای پیشارویشان، بهخصوص مهاجرت و تروریسم بیبهره بوده و تمامی مقامات دولتی آنان دستنشانده آمریکا هستند.با تمام این اوصاف، «مارگاریتا سیمونیان»، سردبیر راشاتودی، معتقد است این شبکه از آن جهت به عنوان یک تهدید شناخته میشود که روایت متفاوتی نسبت به نهادهای رسانهای-سیاسی آنگلو-آمریکایی به دست داده و درصدد است تا چشماندازی ارائه دهد که در رسانههای انعکاسی جریان اصلی یافت نمیشود. بااینحال، آنچه مشخص است، روسیه بهشدت دنبال آن است تا از هر جنگ اطلاعاتی پیروز خارج شود. «دیمیتری کیسلیف»، مشهورترین مجری تلویزیون روسیه و دبیر تشکیلاتی که اداره خبرگزاری اسپوتنیک را برعهده دارد، تابستان امسال در سخنانی به مناسبت هفتادوپنجمین سالگرد تأسیس اداره اطلاعات شوروی، ضمن تأکید بر آنکه عصر روزنامهنگاری بیطرفانه به پایان رسیده، خطاب به روزنامهنگاران غربی گفته: «اگر ما راه پروپاگاندا را در پیش گرفتهایم، شما نیز علیه پروپاگاندای ما پروپاگاندا میکنید». او در مصاحبهای با شبکه دولتی روسیه 24 ضمن اظهار این ادعا که امروز کشتن یکی از سربازان دشمن بسیار پرهزینهتر از دوران جنگهای جهانی اول و دوم یا قرون وسطا است، خاطرنشان کرد اگرچه فرایند متقاعدسازی نیز پرهزینهتر شده، اما اگر بتوان کسی را متقاعد کرد، دیگر نیازی به کشتن او نیست.
∎