شناسهٔ خبر: 14978032 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

نقش مهم اساتيد در شناسايي و تربيت دانشجوي نخبه

زنگ تفريح را نزنيد!

توليد علم فرآيندي است زمانبر و به كنشگراني نياز دارد كه...

صاحب‌خبر -
توليد علم فرآيندي است زمانبر و  به كنشگراني نياز دارد كه براي اين مهم تربيت و آماده شده باشند. پس آنچه بر فرآيند توليد علم و فراگير شدن آن مؤثر است وجود مولد علم است كه دانشمند، انديشمند، محقق و پژوهشگر خوانده مي‌شوند. فرآيند تربيت مولد نيز فرآيندي است قابل توجه و با اهميت كه مي‌تواند بر حيات و ممات جريان توليد علم مؤثر باشد.
فراموشي اهميت «تربيت مولد» در بستر محيط‌هاي علمي، جريان توليد علم را به نخبگاني خاص محدود كرده و از سرعت مورد نياز براي پيشرفت علمي كشور كه در رقابت با ديگر ملل قرار دارد مي‌كاهد. اين مهم با رصد بيانات رهبر انقلاب كه سرعت حركت در مسير علمي را خوب ولي ناكافي مي‌داند چه اينكه فضاي علمي فضاي مسابقه است و ديگر ملل هر لحظه مي‌توانند از ما جلو بيفتند، از اهميتي ويژه برخوردار مي‌شود.
براي افزايش سرعت توليد علم و اوج گرفتن فعاليت‌هاي علمي بايد بتوان از ظرفيت دانشگاه‌ها به بالاترين شكل ممكن بهره برد و تحقق اين امر در گرو به ميدان آمدن جوانان در سطوح مختلف هوش، دانش، توانايي و انديشه است. مقدمه اين امر نيز پذيرش توانايي همه كساني است كه وارد عرصه دانشگاه شده‌اند و تلاش براي شكوفايي اين توانايي‌ها.
از اينجا به بعد پاي اساتيد به ميدان باز شده و اهميت نقش ايشان آشكار مي‌شود. استادان دانشگاه با حضور در كلاس‌هاي درس به انتقال داشته‌هاي خود به دانشجويان مشغول مي‌شوند. تجربه نشان مي‌دهد بخش قابل توجهي از اساتيد دانشگاه‌ها به‌رغم تلاش‌هاي خود در بستر دانشگاه، يك حلقه مفقوده مهم در ذهن و محيط كاري خود دارند و آن چيزي نيست مگر «توجه به امر تربيت مولد دانش» يا «دانشمند»! در حقيقت اساتيد دانشگاه با اكثر دانشجويان به عنوان كساني كه مي‌توانند در امر توليد علم مؤثر باشند تعامل نكرده و به خود به عنوان مربي و پرورش‌دهنده نخبه و دانشمند نمي‌نگرند و كيست كه منكر تاثيرات عميق فضاي ذهني بر عملكرد افراد باشد؟!
حلقه مفقوده فضاي ذهني اساتيد و دانشگاه حضور استاد در محيط علمي را به كلاس درس محدود كرده و كنش‌ها و واكنش‌هايش را در تدريس يك جزوه يا كتاب، طرح موضوعات معمولي براي تحقيقات كلاسي كه در نهايت به وسيله اينترنت يا مؤسسات تدوين پايان‌نامه و مقاله و تحقيق ختم مي‌شوند و حضور در جلسه امتحان خلاصه مي‌كند. حال آنكه در صورت ايجاد ذهنيتي مبني بر امكان و ضرورت شكوفايي پتانسيل‌هاي اكثر دانشجويان نوع نقش‌آفريني اساتيد تغيير كرده و قالب‌هاي جديد ارتباطي فارغ از كلاس درس در محيط ايجاد مي‌شود.
«استادان ساعات معيني را در هفته حتماً در دانشگاه‌ها باشند. اين خيلي چيز مهمي است، اين را نبايد دست كم گرفت. يكي از مطالبي كه بنده در اين سه، چهار سال اخير مكرراً گفته‌ام مسئله نشستن استاد با دانشجوست، پاسخ به سؤال گفتن. يعني ارتباط استاد و دانشجو به سر كلاس منحصر نماند و دانشجو فرصت داشته باشد كه به استاد مراجعه كند، از او بپرسد، از او توضيح بخواهد، از او بيشتر فرا بگيرد، بلكه در مواردي، استاد شاگرد را بخواهد در اتاق خود و يك نكته اضافي و تكميلي را به او تفهيم كند يا يك تكليف را از او بخواهد، يك مأموريت علمي و تحقيقي به او بدهد كه همه اينها متوقف است بر حضور استادان در دانشگاه‌ها. پرورش دانشجو كه به نظر من پرورش شاگرد و نخبه‌پروري است- در كلاس درس، يك بخشش متوقف به همين حضور چندين ساعته استادان- چهل ساعته كه در مقررات هست- در دانشگاه‌هاست. يعني استادان بايد اين را جدي بگيرند و به آن اهميت بدهند.»
اگر «ايجاد فضا» را مسئله‌اي مهم در شكل‌گيري ذهنيت‌ها و در نتيجه مديريت عملكردها بدانيم، حضور مستمر اساتيد در محيط دانشگاه فضاي خاص علمي مبتني بر تحرك و پويايي حركات دانشجويان و حتي خود اساتيد را به وجود آورده و شور و نشاط موجود در فضا را تقويت مي‌كند. در چنين فضايي علم و فعاليت‌هاي علمي در سطوح مختلف به اولويت اساسي قاطبه دانشجويان تبديل شده و از دل گستره وسيعي كه در عرصه علمي فعال شده‌اند تعداد بيشتري انديشمند با توانايي‌هاي عالي تربيت شده و تربيت مولد علم به عنوان يك ضرورت انكارناپذير پررنگ مي‌شود.
با اين اوصاف ركن اول تقويت امواج علمي در دانشگاه‌ها يافتن حلقه مفقوده ذهنيت اساتيد در خصوص نوع نقش‌آفريني خودشان است. در اين راستا مي‌توان به حضور اساتيد در دفاتر كارشان در محيط بيرون از كلاس اشاره كرد و آن را كافي دانست. اما نكته مهم در رابطه با اين حضور، منفعلانه و بي‌برنامه بودن اكثر اين حضورهاست. در حقيقت اساتيد بدون برنامه خاصي براي شناسايي دانشجويان خود و سرمايه‌گذاري بر توانايي‌هاي ايشان در قالب برنامه‌هاي مدون و مشخص در اتاق‌هاي خود حاضر مي‌شوند. نكته اول بالا بودن تعداد دانشجويان ايشان است كه مانعي جدي بر سر راه شناخت دقيق دانشجويان و توانايي‌هايشان است. اين مسئله ريشه در ساختار آموزش عالي و عدم تطابق تعداد اساتيد با دانشجويان دارد، در حقيقت اگر نظام آموزش عالي در پي توليد علم است بايد بتواند ميان تعداد اساتيد و دانشجويان خود توازني برقرار كند تا استاد بتواند بر توانايي‌هاي دانشجويانش اشراف لازم را يافته و آنها را پرورش دهد. در صورت چنين اتفاقي استاد تمام وقت خود را در كلاس‌ها و با دانشجويان زياد نمي‌گذراند، بلكه بخشي از وقتش را آزاد كرده و صرف مطالعه و مراوده با دانشجويان خواهد كرد كه خود مسئله‌اي مهم در تربيت دانشجوي علمي است.
طبيب دوار بطبه جمله‌اي است كه اميرالمؤمنين در وصف پيامبر گرامي اسلام به كار بردند! ايشان در اين جمله تصريح مي‌كنند حضرت رسول خودشان در پي بيمار بودند براي رفع بيماري. بايد گفت اين شاخصه‌اي است كه حلقه مفقوده جدي اساتيد امروز ماست. التزام استاد به جست‌وجو و يافتن دانشجويان توانمند و تربيت آنها نكته‌اي است كه مي‌تواند زمينه‌ساز رشد فضاي علمي و انديشه‌اي كشور شود كه تحقق اين مهم نيز در گرو ترميم ساختار آموزش عالي و ذهنيت اساتيد است.