
اما چرا بايد سن ازدواج جوانان كاهش پيدا كند در حالي كه يكي از آرزوهاي هر جواني ميتواند ازدواج كردن و سروسامان پيدا كردن باشد؟
يكي از عوامل افزايش سن ازدواج جوانان در كشور تحصيلات دانشگاهي است! دانشآموزان دبيرستاني در كشور ما پس از طي دوره دبيرستان و پيشدانشگاهي خود را آماده ميكنند تا در آزمون ورودي دانشگاهها شركت كنند. اكثر آنها هنگام آزمون دادن براي ورود به دانشگاه 18 سال سن دارند و با ورود به دانشگاه در مقطع كارشناسي بايد حداقل چهار سال را سپري كنند تا بتوانند مدرك كارشناسي خود را دريافت كنند. يك دانشجو در مقطع كارشناسي كه بايد تعداد واحدهاي زيادي در حدود 140 واحد درسي را بگذراند و علاوه بر آن تخصص چنداني هم در رشتهاش ندارد، توانايي بر عهده گرفتن يك مسئوليت اجتماعي را نخواهد داشت. بهعنوان مثال فرض كنيد از يك دانشجوي معمولي نه دانشجوي خاص بخواهيم در دوره كارشناسي ازدواج كند و تشكيل خانواده بدهد. با حجم درس و تعداد واحدي كه خواهد داشت و عدم تخصص كافي در رشته تخصصياش نميتواند كاري را برعهده بگيرد كه از نظر مالي هزينه يك زندگي دو نفره دانشجويي را بپردازد و به ناچار بايد از خانواده كمك بگيرد كه اين موضوع هم بستگي به توانايي مالي خانواده دارد.
بنابراين يك دانشجوي كارشناسي از نظر اجتماعي نميتواند آغازگر يك زندگي مشترك باشد اين دانشجو طبيعتاً وقتي ميتواند به ازدواج فكر كند كه يا در سالهاي آخر دوره كارشناسي يا فارغالتحصيل دوره كارشناسي باشد كه در سن 22 يا 23 سالگي قرار دارد. البته تا اينجا مشكل سربازي را براي يك دانشجوي پسر در نظر نگرفتهايم كه خود دو سال به سن تشكيل خانواده يك دانشجو اضافه ميكند!
از طرفي با توجه به كمبود شغل يا به عبارت بهتر نبود شغل براي يك فارغالتحصيل كارشناسي اكثر دانشجويان تمايل به ادامه تحصيل در دورههاي تحصيلات تكميلي دارند كه اين موضوع خود به سن يك دانشجو براي تشكيل رسمي يك خانواده و بچهدار شدن ميافزايد، يعني اگر فرض كنيم يك دانشجو بخواهد با توجه به اوضاع اقتصادي كشور، نبود شغل و خدمت سربازي پس از پايان دوره كارشناسي ارشد تشكيل خانواده دهد سنش به 27، 26 سال رسيده است حال براي دوره دكتري كه شرايط بدتر از اين نيز ميشود. از طرفي رواج فرهنگ عامه و غلطي كه براي شروع زندگي مشترك بايد همه چيز مهيا باشد، نيز باعث شده سن ازدواج جوانان افزايش پيدا كند و از آن سو ميزان تولد كاهش يابد و جمعيت به سمت پير شدن برود.
عوامل ديگري را هم ميتوان به اين مسئله براي افزايش سن ازدواج جوانان افزود اما مقصود در اين نوشتار بررسي تأثير عامل تحصيلات دانشگاهي بر سن ازدواج و پير شدن جمعيت كشور است.
بنابراين تا اينجا طول مدت تحصيلات و انتظارات فراتر از حد انتظار از يك دانشجو را ميتوان به عنوان دو عامل افزايش سن ازداوج قشر دانشجو و تحصيلكرده كشور نام برد.
راهكار چيست؟
اولين موضوع پس از فهم اين مسئله ارائه راهكار است و پاسخ به اين سؤال كه چه بايد كرد تا بتوان در ميان قشر دانشگاهي و تحصيلكرده كشور كه اتفاقاً تعداد كمي هم ندارند، سن ازدواج را كاهش داد؟ در پاسخ به اين مسئله بايد گفت دو راهكار وجود دارد؛ اول اينكه بتوان شرايط را براي دانشجويان به صورتي فراهم نمود كه دانشجو از نظر تحصيلي و سنگيني دروس مشكلي برايش پيش نيايد. متأسفانه در سالهاي اخير آييننامههايي تصويب شده است كه راه را براي افزايش سنوات تحصيلي يك دانشجو بسته است. پيش از اين دانشجويان متأهل بهرغم تمام سختيها و مشقتها با توجه به اينكه ميتوانستند با اخد تعداد واحد كمتري در طول يك ترم و افزايش سالهاي تحصيلشان شرايط را اندكي براي زندگي مشترك بهبود بخشند اما در حال حاضر طبق آخرين آييننامههاي اجرايي يك دانشجوي كارشناسي در حالت عادي هشت ترم اجازه تحصيل دارد و نهايتاً ميتواند از يك سال سنوات تحصيل اضافي استفاده كند.
مسئله بعدي خوابگاههاي متأهلي است. چه بسيارند افراد معروف جامعه كه روزگاري زندگي مشترك خود را از خوابگاههاي متأهلي آغاز كردهاند اما آنچه اكنون از گوشه و كنار و اخبار دانشگاههاي مختلف به گوش ميرسد خبر تعطيلي و برچيده شدن خوابگاههاي متأهلي است. مسلماً يكي از ابتداييترين كارهايي كه مسئولان و مخصوصاً مسئولان دانشگاهي براي كمك به دانشجويان متأهل ميتوانند انجام دهند توسعه خوابگاههاي متأهلي و حتي ساخت مسكن براي دانشجويان متأهل است كه پس از فراغت از تحصيل و در وقت مشقت خدمت سربازي كاسه چه كنم چه كنم دست نگيرند.
اگر بخواهيم كارهايي كه مسئولان ميتوانند براي بهبود وضعيت ازدواج دانشجويان انجام دهند را ليست كنيم مسلماً از حوصله اين نوشتار خارج است و اين مسئولان هستند كه بايد به اين موضوع توجه كافي داشته باشند و كم نگذارند.
مسئله فرهنگ عامه كه يك موضوع بسيار مهم است در افزايش سن ازدواج تأثيرگذار است. متأسفانه خانواده اكثر دختر و پسرهاي دانشجو فرهنگ غلطي دارند و ازدواج را تا زماني كه همه امكانات فراهم نباشد براي فرزندشان جايز نميشمارند. اين در حالي است كه همين پدر و مادرهاي دلسوز خود در حالي ازدواج كردهاند كه امكانات اينچنيني نداشتهاند و هر آنچه در زندگي فعلي خود دارند حاصل تلاششان در سالهاي پس از ازدواج است. تبليغات و سريالهاي صداو سيما، چشم و همچشميها و مدها و مدلهاي مختلف زندگي مدرن زنجيري شده است به پاي جوانان و دانشجويان براي تشكيل زندگي. متأسفانه هيچ يك از دستگاههاي فرهنگي نظام هم به اين موضوع توجه نداشتهاند كه در مقابل چنين رويكردي بايد آنها هم كار فرهنگي انجام دهند و تنها كار فرهنگي در اين حوزه يعني جشن ازدواج دانشجويي نيز از مسير خود منحرف شده است، چراكه قرار بود اين جشن موجبات آغاز يك زندگي ساده و دانشجويي را فراهم آورد اما امروزه جشنهاي رنگارنگ دانشجويي تبديل شده است به مقدمه جشن و عروسيها چند ده ميليوني كه دختر و پسر دانشجو را زير بار دهها ميليون تومان قرض ميبرد!