شایان ذکر است که این گفت و گو هفته قبل از چاپ، انجام شده است.
در مورد فایل صوتی که از بیت آیتالله منتظری منتشر شده است، قبل از پرداختن به اصل موضوع چند پرسش وجود دارد که انتشاردهندگان این فایل باید به افکار عمومی پاسخ بدهند.
چرا از همان سال 67 که نامه محرمانه آیتالله منتظری در رابطه با منافقین به امام در بیبی سی منتشر شد تا اکنون بهخصوص بعد از انتشار خاطرات آیتالله منتظری، ما همیشه شاهد یک مثلث و سهگانه معنادار بودهایم. باید معلوم شود که چه سنخیتی بین تحرکات و تحریکات منافقین و ضدانقلاب در خارج کشور و فعال شدن بیبی سی و بیت آیتالله منتظری وجود دارد.
ما در خیلی از موارد میبینیم که این تحرکات با هم شکل میگیرد و اخیرا هم این موضوع اتفاق افتاده است. من خدای ناکرده نمیخواهم کسی را متهم کنم ولی این همزمانیهای مکرر یک واقعیت است و فرزندان آن مرحوم باید در این مسئله تامل کنند و مراقب باشند تا در زمین دشمنان دین و کشورشان بازی نشود.
منافقین آن نشست کذایی را در فرانسه برگزار میکنند، نماینده رژیم آل سعود در آن شرکت میکند و بدترین توهینها را به امام بزرگوار و مردم ایران میکند و حمایت همهجانبه آل سعود از منافقین را اعلام میکند، پخش بهاصطلاح مستندها و برنامههای بیبی سی علیه امام و انقلاب و مردم ایران و بهنفع منافقین شتاب میگیرد و در همین زمان از سوی بیت آیتالله منتظری فایل صوتی منتشر میشود، آن هم در شرایطی که این مسئله به هیچوجه مسئله روز ایران نیست و هیچ ارتباطی با مسائل امروز ما ندارد. انتشار این فایل دستاویزی برای فعال شدن منافقین، بیبی سی و ضدانقلاب علیه ایران شده است و در صدر مطالب با اهمیت آنان قرار میگیرد.
آیا انتشار این فایل خدمت به مرحوم آیتالله منتظری است؟ آیا آقایانی که این فایل را منتشرکردهاند نباید احساس شرمندگی نسبت به این واقعیت تلخ داشته باشند که صحبت آیتالله منتظری تیتر چند روزه اخیر نشریات و سایتهای منافقین شده است و منافقین با افتخار از آیتالله منتظری نام میبرند و جملهای از ایشان را سرلوحه صفحات اصلی خود قرار میدهند.
در رابطه با اصل قضیه هم همانطور که آقای احمد منتظری گفته به هیچوجه موضوع جدیدی مطرح نشده است و فایلی که منتشر شده اصلا ارزش سندی و تاریخی ندارد و پیش از این هم بارها منافقین روی مطالب این نوار که در خاطرات آیتالله منتظری سالها قبل منتشر شده مانور دادهاند. آنچه جدید است دادن بهانهای برای معرکهگیری چندباره بیبی سی و منافقین است؛ در همین نوار اگر دقت شود مسئولین وقت قضایی و امنیتی حاضر در این جلسه اظهارات و ادعاهای ایشان در رابطه با چگونگی اعدام منافقین را که متاسفانه مبتنی بر گزارشهای خلاف واقع و مستندی برای دروغپردازیها و افسانهسراییها و بزرگنماییهای منافقین شده است، تکذیب کردهاند. مسئله رویارویی سازمان تروریستی منافقین با انقلاب اسلامی و نحوه برخورد نظام جمهوری اسلامی با این سازمان در مراحل مختلف آن باید در ظرف شرایط و واقعیات آن دوران بهصورت مستند و واقعبینانه مورد تحلیل قرار بگیرد.
سازمان منافقین در آستانه پیروزی انقلاب ـ که بهدلیل متلاشی شدن تشکیلاتشان در سال 54 و اعلام ارتداد از اسلام و پیوستن اکثریت اعضایشان به مارکسیسم در زندان، هیچ نقشی در نهضت امام و بهخصوص در زمان اوج گرفتن انقلاب اسلامی در سال 56 و 57 در همراهی با مردم ایران نداشتند ـ پس از آزادی از زندان با استفاده از احساسات و شور انقلابی آن ایام و با شعارهای ضدآمریکایی و ضدامپریالیستی آتشین ولی دروغین، یارگیری کردند و از همان روز اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تقابل با حرکت مردم قرار گرفتند. در روزهای 21 و 22 بهمن اسلحه و مهمات زیادی را از پادگانها و کلانتریهایی که به دست مردم تصرف شده بود سرقت و در خانههای تیمی مخفی کردند. خواست امام و دولت موقت انقلاب برای تحویل سلاح را هیچوقت اجابت نکردند و شروع به سهمخواهی کردند، آن هم سهمی معادل رهبری و مدیریت کل انقلاب! آنان قانون اساسی جدید را که با بیش از 98 درصد آرا به تصویب ملت ایران رسیده بود نپذیرفتند. درحالیکه در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی بحث نظارت استصوابی بهصورتی که امروز اعمال میشود اصلا مطرح نبود و حتی حزب توده و جریانهای چپگرا و جبهه ملی و نهضت آزادی و مستقلین هر یک با اختصاص درصدی، موفق به جلب رای مردم و داشتن نماینده در مجلس شدند اما مردم در تمام ایران به لیست اختصاصی این سازمان منفور بهدلیل مواضع منافقانه و روشهای تهدید و خشونت و درگیری رای ندادند و حتی یک نفر هم از لیست آنها رای نیاورد. از آن پس مسیر کوتاه و شتابانی را در طریق خشونت و درگیری طی کردند تا به نقطه فاز نظامی و اعلان مبارزه مسلحانه برای براندازی نظام جمهوری اسلامی رسیدند و اطلاعیه رسمی صادر کردند (اطلاعیه شماره 25 سازمان منافقین در سال 60). فراخوان اعضا و هواداران مسلح برای ریختن به خیابانها و براندازی نظام که توهم مضحک رجوی و سران این سازمان تروریستی بود ظرف چند ساعت جمع شد و بعد از آن وارد فاز ترور و انفجار شدند.
تروریستهای منافق با خیانتها و جنایتهایی که کردند روی تروریستهایی نظیر القاعده و داعش را هم سفید کردهاند. چندین هزار نفر از مردم بیگناه در ترورهای آنان جان باخت. این بخشی از کارنامه سیاه منافقین است؛ انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی و یارانش و شهادت رئیسجمهور و نخستوزیر محبوب و بهترین سرمایههای کشور از جمله شهید دستغیب، شهید صدوقی، شهید اشرفی اصفهانی و... صدها تن از مسئولین نظام بخشی دیگر از کارنامه ننگین جنایات سازمان تروریستی منافقین است که برای مردم ایران کاملا واضح است.
سران منافقین که به خارج کشور و اروپا فرار کرده بودند با صدام و دشمن متجاوز، پیمان ننگین مزدوری بستند و در پادگانهای عراق مستقر شدند و در سالهایی از دوران جنگ تحمیلی تا به آخر در کنار ارتش متجاوز بعثی علیه مردم کشورشان جنگیدند.
منافقین در عراق در بازجویی و شکنجه اسرای ما شرکت داشتند و بقایای این گروهک ضدانقلابی در ایران نیز در جمعآوری اطلاعات از مراکز حساس و جاسوسی و گرا دادن به دشمن برای تعیین مواضع موشکی و بمبارانهای هوایی کمکهای شایانی به دشمن کردند؛ به هر صورت این خیانتها باعث شده است که نام این سازمان و اعضای آن بهعنوان منفورترین جریان تروریستی تا ابد در ذهن مردم ایران باقی بماند.
در سوی دیگر ماجرای منافقین در آن سالها؛ «زندان» برای افراد این سازمان تروریستی بهعنوان کانون تحرکات محسوب میشد؛ و زندانیان منافق نیز بخشی از نیروهای سازماندهی شده با وظایف معین تشکیلاتی بهحساب میآمدند؛ در دورهای که نظام جمهوری اسلامی بعد از ورود منافقین به فاز نظامی با آنها برخورد کرد و خانههای تیمی آنها شناسایی شد، جمعی از آنها دستگیر و زندانی شدند. براساس قوانین مجازات اسلامی و به اتفاق آرای جمیع فقهای اسلام مجازات آنان بهعنوان تروریستهایی که در مقابل نظام مشروع و قانونی کشور دست به اسلحه برده بودند و در سازمانی عضویت و مشارکت داشتهاند که انجام عملیات تروریستی گسترده و جنایتبار فراوانی را رسما به عهده گرفته بود، مرگ بود اما این افراد از رأفت جمهوری اسلامی و تاکید امام و نصایحی که داشتند مبنی بر اینکه فریبخوردگان به دامن ملت بازگردند، سوءاستفاده کردند و موجی از توبههای منافقانه توسط این افراد شدت گرفت.
اگر با مسئولان وقت قضایی و امور زندانها گفتوگو کنید خواهند گفت که مواردی بوده است که حتی در پنج، شش مورد فردی دستگیر میشده و اعلان توبه میکرده است و بعد از آزادی مجددا به سازمان میپیوسته و در عملیات تروریستی هم شرکت میکرده است؛ به هر حال شرایط به آنجا منتهی شد که منافقین تحت حمایت گسترده زمینی، هوایی و توپخانهای صدام به خاک کشورمان تجاوز کردند، با توهم فتح 48 ساعته ایران! در نهایت همه دیدیم که در عملیات اعجابانگیز مرصاد، منافقین متجاوز چه شکست مفتضحانهای خوردند؛ اکثر متجاوزین نابود شدند و جمعی به خاک عراق گریختند و جمعی نیز دستگیر و زندانی شدند و نهایتا بر طبق همان حکمی که مرحوم آیتالله منتظری در مقابل آن معرکه گرفتند اعدام شدند.
چنانکه گفته شد تمام فقهای اسلام و شیعه و خود مرحوم آیتالله منتظری فتوایشان در مورد محاربه، بغی و کسی که دست به اسلحه میبرد و امنیت و آسایش مردم را نشانه میگیرد و در سازمانی عضو میشود که اقدام به ترور و انفجار و عملیات تروریستی را رسما خط مشی خویش اعلام کرده است مجازاتش مرگ است. در قوانین مجازات اسلامی این موضوع آمده است و حکم حضرت امام هم جز بیان این حکم صریح قرآن نیست.
خوشبختانه امروزه در نظام حقوق بینالمللی هم بر همین مبنا عمل میشود و مبارزه بدون کمترین ترحمی نسبت به تروریستها نه تنها مورد اشکال نیست بلکه وظیفه دولتها برای حفظ جان و امنیت شهروندان است. و میتوان گفت که در در تمام نظامهای حقوقی جهان شدیدترین مجازات برای تروریستها در نظر گرفته شده است چراکه تروریستها قابل ترحم نیستند و هیچ نظام حقوقی در دنیا دفاع از حقوق تروریستها را تجویز نمیکند.
امروز شاهدیم دنیا ائتلاف علیه تروریستها را بهعنوان یک مطالبه عمومی ملتها میداند. از این جهت ما افتخار میکنیم که نظام جمهوری اسلامی که خود اولین قربانی بدترین نوع تروریسم بوده است و بیشترین بها را در این زمینه داده در مبارزه با تروریسم و ایجاد امنیت برای کشورش پیشگام بوده است و این نعمت را مرهون قاطعیت امام و احکام نورانی اسلام هستیم. خدا میداند اگر سازمان تروریستی منافقین متلاشی نمیشد ملت ایران چه هزینه گزافی، صدها بار بیش از هزینه سنگینی که در دوران جولان منافقین و جنایتها و ترورهایشان در سالهای آغازین انقلاب متحمل شد، را میبایست پرداخت کند. ولی به لطف خدا و اقتدار نظام و تیزبینی حضرت امام نه تنها منافقین به هیچ یک از اهدافشان نرسیدند بلکه بقایای اندک و مفلوک و آواره آنان در وضعیتی قرار دارند که برای ادامه حیاتشان باید دست گدایی پیش آل سعود دراز کنند و از آمریکا و اروپا التماس کنند که نامشان را از لیست سیاه تروریستها خارج کند.
از نظر منطق حقوقی مورد پذیرش جامعه جهانی و از نظر احکام قضایی اسلام و نصوص قرآنی، صدور حکم مجازات تروریستهای مسلح سازمان یافته، از افتخارات نظام جمهوری اسلامی است و کسانی که نسبت به آن تردید دارند باید استدلال کنند که منطق دفاع از تروریسمشان بر چه پایهای است.
بخش دیگری که به اعتقاد من دفتر آیتالله منتظری باید در مورد آن پاسخگو باشد این است که این نوار تاکنون کجا بوده و از کجا به دست آمده و چگونه به دست فرزند ایشان رسیده است؛ ایشان در کتاب خاطراتشان سعی میکند به رنج نامه مرحوم حاج احمد آقا که گفته بود آیتالله منتظری به نامبردگان در فایل صوتی نامه نوشته است پاسخ دهد و کلی توضیح میدهد که نهخیر نامه نبوده بلکه یادداشتی بوده که آن را در جلسه حضوری برای نامبردگان خوانده است؛ خب اگر این نوار واقعا آن زمان در اختیار ایشان بوده است و از آن اطلاع داشته دیگر نیازی به شرح و تفصیل نبوده است، میتوانست متن یادداشت و تصویر آن را در خاطرات بیاورد تا ثابت کند که نامه نبوده است، کافی بود بگوید نوار آن موجود است و عین نوار را منتشر میکردند؛ درحالیکه هیچ اشارهای به نوار صوتی آن جلسه نشده است، حالا با این فرض این سوال مطرح است که آیا جلسات محرمانه در مورد موضوعات مهم نظام را ضبط یا شنود میکردند؟ مرحوم ایشان از آن اطلاع داشته است؟ خود این شنود مبنا و داستانش چیست و اینکه چطور به دست آنان رسیده است و اینکه چرا در این زمان منتشر میشود؟ فکر میکنم قبل از همه باید بیت آیتالله منتظری روی این مسئله حساس باشند؛ انتشار این فایل مهمترین سند برای اثبات همان مطلبی است که امام فرمود و خون دلها خورد، سادهلوحیها چه اتفاقات تلخی را رقم میزند، و داستان تلخ جدایی آیتالله منتظری از امام هم از اینجا آغاز شد. خداوند عاقبت همه را ختم به خیر فرماید.
انتهای پیام /* ∎