در ادامه این مطلب می خوانیم: زندگی در ابهام و ایهام و تردید موجب وسوسه و اضطراب و خلجان می گردد و اندیشه و عقل با مدد آدمی به سوی یقین و امید ، راه زندگی را می گشاید و انبساط می آورد ، زندگی بشری با زیست موجودات دیگر ، متفاوت و دیگر گونه است ؛ به یاری اندیشه ، آدمی از حضیض ماده و محسوس به اوج اخلاص و نیکی ارتقاء پیدا می کند و راه زندگی سعادت آمیز را می آموزد ، اندیشه اثر بخش با نتیجه نافع زندگی مناسبت منطقی و واقعی دارند.
1- در جهان و زندگی زمانی و زمینی انسان ، موجودات گوناگون زیست می کنند که در نظام عالم جایگاه هستی شناسی و معرفت شناسی ویژه دارند ، و مسیر خاصی در کمال وجودی شان را طی طریق می کنند ، بر اساس تکوین و تدبیر خالق عالم ، هر نوع موجودی به ابزار و اسباب ویژه ای برای رشد و نمو ، مجهز است ؛ اما ، تنها انسان است که مسیر خاصی در طریق استکمال و تعالی و ترقی جویی ، در پیش می گیرد، آدمی با کمک اندیشه و عقل ، نوع مسیر و راه را تشخیص می دهد ، انسان اصل را از فرع و ریشه را از شاخه و برگ باز می شناسد ، و بر اساس تمییز اندیشه و تشخیص عقل و تعالیم ربانی ، راه صواب را از ناصواب تمایز قایل می شود ؛ مسیر خاص زندگی انسانی دارای مراتب و مراحل است ، آن مراتب نیز دارای درجات و شدت و ضعف است که هر مرتبه ای مترتب به مراتب دیگر است ؛ انسان استعداد خطی و تک بعدی ندارد، بلکه استعداد آدمی چند وجهی و چند منظوره و چند بعدی است ، مثلا ، آدمی تنها عادل یا عالم یا صادق نیست ، بلکه ، ظلوم یا جهول یا کذاب نیز هست ، پس ، انسان موجود چند ساحتی است که با رشد و نمو ساحات وجودیش در مسیر کمال و توسعه و تعالی و ترقی قرار می گیرد ، تا به منتهی الیه مسیر که همان مرتبه غایت و هدف نهایی و حق مطلق است ، برسد.
2- بدین سان ، انسان نیازمند به اجتماع و زیست اجتماعی است تا با همیاری و همکاری و تعاون هم نوعان ، بتواند احتیاجات و نیازمندی های زندگی را تامین نماید ؛ پس ، آدمی به اندیشه در می یابد که زیستن تنها برایش امکان پذیر نیست ، ناگزیر از زندگی جمعی و گروهی است ، فلذا ، وارد عمل و اقدامات تعاونی و شرکتی می شود تا از اندیشه و عمل و تجربه و تخصص دیگران ، استفاده کند و استفاده دهد ؛ نکته باریک و ژرف اینجا است که ، دیگری به وی تحمیل نمی شود ، بلکه ضرورت زندگی ایجاب می کند ، با دیگران متحد شود و تعامل داشته باشد ، شاید ، یک قدم و مرحله ی جلوتر از این نیز باشد ، و آن تحقق شان انسانی و انسانیت است ، شوون انسانیت در تفکر و تعقل و تفاهم ، تعاون ، تعاضد ، تعامل و ترکیب و اجتماع حاصل آمدنی و محقق شدنی است ، پس ، ریشه در انسانیت است ؛ اجتماع آدمی با اصول عقلی و دینی ، و قوانین اجتماعی معقول و مقبول ، حفظ و سامان و انسجام و انتظام پیدا می کند ؛ به عبارت دیگر ، جامعه بشری ، نیازمند جاری سازی ارکان و اصول و قوانین و روابط مناسب و اثر بخش است ؛ این اصول و قوانین ، بالضروره شایسته است ، حق و حقیقت و واقعیت زندگی را بفهمند و درک کنند و آغاز و انجام انسان را در نظر بگیرند و با شناخت و آگاهی ، راه زندگی را پیش ببرند ، درک و فهم این مطلب ، گویی ، معرفت و شناخت تنوع اجتماعات و گوناگونی آن ها است ، و از این روی ، سنت های اجتماعی متفاوت بر اساس اندیشه ها و تفکرات مختلف ظهور و بروز می کنند ؛ یعنی ، صورت و شکل و قالب زندگی ، با اختلاف در اصول اعتقادی و باور های اجتماعی و طرز تلقی و تفکر در حقایق عالم و واقعیت و حقیقت آدمی ، مختلف و متفاوت می شود ؛ آنگاه ، جامعه ای که در مسیر و راه حق و عقل و اندیشه پیش می رود و عمل می کند ، با جامعه ای که بر اساس خرافات و جهل و تعصب و ابهام و تردید راه می گزیند ، بسی متفاوت بلکه مقابل هم می شوند ، گویی ، یکی در لهو الحدیث و حکایات خرافی و مسیر ناحق و غیر حکیمانه و مسیری که جز مشغولیت و سرگرمی سودی ندارد و عاقبتی ندارد ، معطوف است و راه و مسیر دیگر ، حکمت آمیز و عاقبت بین و عافیت آفرین می باشد ، یعنی ، معرفت علمی و علم به حق و عمل بدان که نافعیت و اثریت دارد ، این زندگی حاصل اندیشه و عمل اثر بخش و حق مدار است ، پس ، حکمت راه وسط بین جهل و جربزه است ، جربزه ، تجاوز و تعدی از راه حق و اعتدال است که غایت آن سوفسطایی گری و وسواسی طلبی است ، و جهل، کوری و نادانی و تعطیلی عقل و اندیشه است ، نیک بیندیشیم ، اگر اندیشه و عقل تعطیل شود ، چه بر سر انسان می آید ؟؟ چه بر سر راه زندگی می آید ؟ مسیر چه می شود ؟ غایت و نهایت به کجا می انجامد ؟ عاقبت آدمی چه تطوری پیدا می کند ؟ و اگر متجاوز و افراطی گری پیشه کند ، چه بر سر افراد و اشخاص جامعه و نظامات اجتماعی ، می آید ؟ مغولان ترکیبی از جهل و افراط گری بودند ، کشور عزیزتر از جان ما را تاراج کردند و از کشته ها پشته ها ساختند ، این منطق راه زندگی است که با جهل و جهل پروری و با جربزه و افراط گری ، زندگی قوام و دوام نمی یابد ؛ راه زندگی به حکم و گواهی عقل و خرد و تجربه و دانش و عمل جوامع خردمند و شهادت و گواهی تاریخ ، حق و حکمت و عقل و اندیشه است؛ مثلا ، به زندگی و مشی و مسیر لقمان بیاندیشید و تاریخ لقمان حکیم را مطالعه کنیم ، تفسیر سوره لقمان را در المیزان مورد توجه و تفطن قرار دهیم ، شاید مصداق معقول و مناسب و واقعی و تاریخی باشد .
3- با توجه به آنچه گفته آمد ، عظمت و بزرگی و خطیر بودن راه زندگی آدمی ایجاب می کند ، واجد اندیشه بزرگ و پویا و بالنده و بالابرنده باشد ، زیرا ، اثر هر چیزی به عظمت و حق بودن و قوت عقلانی و تاثیر عملی آن دارد ، بنابر این ، اگر جامعه در پرورش اندیشه های بلند و بزرگ بکوشد و آگاهانه و حکمت اندیش ، عمل کند ، راه زندگی نورانی ، درخشان و تابان و مفید و اثر بخش و عاقبت دار خواهد بود ؛ یعنی ، وزارت و معاونت زندگی اندیشه و حکمت و حق است ، وزیر زندگی عقل و اندیشه و تفکر و اندیشه ورزی و حق مداری است ؛ وزیر زندگی ، دارای ژرف اندیشی و عمیق بینی و طولانی فکری و عمل اثر بخش و سودمندی و خیر آفرینی است ، خیر کثیر و اثر ماندگار و نافع در زندگی از آن خردمندی و حکمت گزینی و عمل بحق و حقیقت است ، ریشه زندگی طیبه و حیات مثمر ثمر و خوش بختی آور ، به تحقیق ، عقلانیت و عمل معطوف به حق و خرد و خصوصا علم و عمل معطوف به حق مطلق است ؛ حق مطلق بنیان و ریشه هر حقی است و پایایی و مانایی هر امری از آن نشات می گیرد ؛ زندگی از رهگذر اندیشه و اندیشه ورزی اثربخش ، صاحب و واجد صفات و اوصاف و ویژگی های نافع و مفید و خیر می گردد ، از قبل این اوصاف و صورت های نیک ، آثار نیکو در افراد و اجتماع تجلی و تبلور پیدا می کند و مسیر و راه زندگی را روشن و آینده دار می سازد ، یعنی ، حق خواهی و اندیشه ورزی سبب ظهور و پیدایش خصلت های ممتاز انسانی می شود و آنها نیز موجب اعمال نیک می گردد و اعمال نیز باعث جلوات و آثار خیر می شود و زندگی در بستر خیر و نفع و حق و عقل ، پیش می رود ؛ و این فرایند واقعی و عینی در زندگی دوباره از تاثیر مثبت اعمال شروع می شود و به رشد اندیشه های اثر بخش و بروز حکمت ها می رسد ، این روند و پروسه ، یعنی ، اندیشه اثر بخش و راه زندگی.
بنابراین ، استمرار و استقرار و آثار ، با هم بستگی و پیوند وجودی و واقعی دارند ، استمرار اندیشه ورزی و عقلانیت و حکمت ، موجب استقرار و ثبات خیرات و نیکی ها در زندگی و رخشانی و اثر بخشی حیات اجتماعی می گردد ، خلاصه کلام این است که راه زندگی از پویایی و بالندگی اندیشه و حکمت ، سر زنده و دارای رشد و نمو و بالارونده می گردد و عاقبت آدمی و جامعه انسانی را به فرجام نیک و خیر می رساند .
*منبع: روزنامه ابتکار، هشتم شهریور 1395
**گروه اطلاع رسانی**9370**9131
اندیشه اثربخش و راه زندگی
تهران- ایرنا- روزنامه ابتکار در شماره دوشنبه هشتم شهریور در یادداشتی به قلم محمدعلی نویدی نوشت: ادراک حق و حقیقت و ورود به ساحت علم و عقلانیت ، چه در نظر و معرفت و چه در عمل و اجرا، به واسطه و یاری گری عقل و اندیشه، که همانا، امانت الهی و داده یزدان و نور وجود آدمی می باشد، امکان پذیر است.
صاحبخبر -