درست در روزهايي كه در منطقه بالكان جنگ و جدال بود، رومن پولانسكي كشتياي اجاره كرد و با همكارانش مشغول ساخت ماه تلخ شد. يك خبرنگار به سختي خودش را به اين كشتي رساند و يك گزارش مفصل از پشت صحنه فيلم پولانسكي آماده كرد. اما نتوانست طاقت بياورد و چيزي نگويد و از اين بياعتنايي شاهوار پولانسكي به حوادث مهم جهان انتقاد نكند. از پرحاشيهترين كارگردان دنيا پرسيد شما چطور است كه اين همه جنگ و كشت و كشتار در درياي بالكان را كنار گذاشتهايد، هيچ توجهي به اتفاقات دور و برتان نداريد و مشغول ساخت يك ملودرام عجيب و غريب شدهايد؟ پولانسكي گفت به همين دليل كه تو همه آن جنگها و اتفاقات بالكان را رها كردهاي و آمدهاي به سراغ من؛ سراغ ماه تلخ. حالا بلاتشبيه قصه كنسرتهاي لغو شده هم همين است. ميگويند چرا دولت اين همه كار مهم و اساسي و سرنوشتساز را كنار گذاشته و خودش را مشغول كنسرتهاي لغوشده كرده؟ حتي در روزنامههاي مهم تيتر زدند كه رييسجمهور كارهاي اصلي و اساسي را واگذاشته و مشغول اموري شده كه حتي يكدرصد مردم هم مخاطبشان نيستند؟ رسما عين همان گزارشگر ماهتلخ منتقدانه به دولت طعنه زدهاند كه چرا معضلات اقتصادي و مشكلات معيشتي مردم را بياعتنا گوشهاي گذاشته و تمامقد پاي كنسرتهاي لغو شده ايستاده؟ البته دولت در بالاترين سطحش اين كار را كرده و انصافا هم تمام قد در برابر برهمزنندگان كنسرتها ايستاده اما راه به جايي نبرده و متاسفانه توفيقي حاصل نكرده و حتي در اين يكدرصد كذايي هم نتوانسته حرفش را به كرسي بنشاند. با اين همه به اين منتقدان بزرگوار ميشود همان جوابي را داد كه پولانسكي به گزارشگر مجله فلان داد: دقيقا به همين دليلي كه شما همه مسائل مهم كشور را رها كردهايد و سرگرم برهم زدن اين يك درصد شدهايد... روي سخن اين يادداشت هم همين دوستاني هستند كه برگزاري كنسرتها را به ضرر اسلام ميپندارند و گمان ميكنند كه مردم «كنسرترو» ديگر روي مين نميروند و براي مملكت دل نميسوزانند. چرا؟ چرا نميروند؟ چه كسي كنسرت را مقابل اسلام و انقلاب قرار داده؟ اولا كه روي مين رفتن يك رفتار شاذ و ندر است و هميشه و در هر موقعيتي نبايد از كسي چنين توقعي داشت. كما اينكه كنسرتنروها هم روي مين نرفتهاند و معلوم نيست بروند. اما اگر منظور از اين تعبيرها دفاع از كشور در برابر هجوم بيگانه است اتفاقا به تجربه ثابت شده كه كنسرتروها پا به ركابترند و در اين جور مواقع بيشتر بهكار ميآيند. رفقاي جبههاي ميتوانند شهادت دهند و با يادآوري خاطرات زمان دفاع مقدس به آنها كه به چشم خود چيزي از آن صحنهها نديدهاند و از نزديك دستي بر آتش جنگ نداشتهاند بگويند كه از اتفاق بار اصلي جنگ و جهاد روي دوش برو بچههايي بود كه دنيا و مافيها را به نحو احسن تجربه كرده بودند و در انتهاي راهي طي شده به كاروان جهادگران پيوسته بودند. شما خاطرات بر و بچههاي شهيد چمران را بخوانيد و ببينيد كه آن بزرگوار از بركت وجود چه جوانان برومندي ستاد جنگهاي نامنظم را تشكيل دادند. شما خاطرات بچههاي شهيدهمت را بخوانيد تا ببينيد چه كساني شجاعانه در برابر گلولههاي دشمن سينه سپر كردند و از انقلاب و كشور پاسداري كردند. ضمن اينكه خود اهل موسيقي هم كم به انقلاب و جنگ خدمت نكردند. اگر چاوشهاي اول انقلاب بيشتر از بعضي سخنرانيها مردم را تهييج نكرده باشند و آنها را با انقلاب و دفاع مقدس همراه نكرده باشند، كمتر از آنها هم نبودهاند. به خصوص شهرام ناظري و محمدرضا شجريان و لطفي و عليزاده و هوشنگ ابتهاج گردن همه ما حق دارند و با كارهاي ارزشمندي كه در دوران انقلاب و جنگ كردند و با موسيقيهاي فاخر و درخشاني كه طي اين ساليان ساختند باعث شدند كه اولا سطح هنر موسيقي بالاتر از حد متعارف برود ثانيا ساز و آوازشان روي دلها تاثير بگذارند و پيامهاي عرفاني و اعتقادي را به مخاطبان خود منتقل كنند. هنوز هم تلويزيون وقتي بخواهد صحنههايي از جنگ و انقلاب را نشان دهد ناگزير است كه موسيقي دلنشين و دوستداشتني همين بزرگان را زيرصدا برود. اينكه خيلي بد و نامردي است شما عكس نمازجمعه را نشان دهيد و موسيقي متن، برويد كه اندك اندك جمع مستان ميرسد... بعد براي كنسرت صاحب اين تصنيف مضيقه بتراشيد و او را در يك شهر كوچك كويري به زحمت و دردسر بيندازيد... اگر واقعا كنسرتها يك درصد از مشكلات صددرصدي ما هستند چرا خود شما آن نود و نه درصد را فرو گذاشتهايد و متوجه اين يك درصد شدهايد؟
∎ماه تلخ
سيد علي ميرفتاح
صاحبخبر -