«آبنباتچوبي» ساخته محمد حسين فرحبخش، فيلمي اجتماعي با موضوعي است كه طي سالهاي اخير بارها از سوي فيلمسازان مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. روابط پنهاني درون يك خانواده كه منتهي به يك فاجعه ميشود. فيلم مانند بسياري از آثار اجتماعي سينماي ايران از ضعف فيلمنامه رنج ميبرد. كاراكترها اغلب در حد تيپ باقي ماندهاند و شناسنامه روشني از شخصيت آنها ارائه نميشود. فيلمنامهنويس كوشيده تا با ايجاد گرههاي داستاني مخاطب را با غافلگيري مواجه كند و در خلق پيچيدگيهاي داستاني به قدري راه به افراط برده كه مخاطب را گيج ميكند. داستان آبنباتچوبي ميتوانست بسيار روانتر از چيزي كه از كار درآمده روايت شود، ولي دچار عجز در روايتگري به عنوان يكي از اصليترين پاشنه آشيلهاي سينماي ايران شده است. فارغ از اينكه ماجراي داستان چيست، اين شيوه ارائه داستان است كه اهميت محوري پيدا ميكند و اين ضعفي است كه ريشهاي تاريخي در سينماي ايران دارد و آبنباتچوبي هم مبتلا به آن است.
فرحبخش پيش از اين در فيلم «زندگي خصوصي» به ماجراي ازدواج موقت و نطفهاي كه محل اختلاف زن و مرد قرار ميگيرد و منجر به از ميان برداشتن زن و نطفه توسط مرد ميشود، پرداخته بود. چنين مؤلفههايي نشان ميدهد كه سينماي اجتماعي فرحبخش تا حدود زيادي ضد مرد و در جهت مظلومنمايي كاراكترهاي زن بنا شده است. هر دو مرد فيلم شخصيتي خشن، غيرمنطقي و خودخواه دارند. حتي غيرتمندي برادر نيز به شكلي افراطي در فيلم به نمايش درآمده است. در كوران توليد فيلمهايي كه نسبت به مسئله غيرت مردان در سينما با نگاهي انتقادي و بعضاً تمسخرآميز گرايش دارند، فيلم «آبنباتچوبي» نيز البته به شكلي حاشيهايتر مسئله غيرت مرد ايراني را مورد چالش قرار داده و با نگاهي منفي به اين مسئله نگاه كرده است. فيلم به شدت با برهان عليت مواجه است. معلوم نيست ريشه تنش ميان مارال با خواهر و برادر و مادرش دقيقاً چيست؟ اينكه او به پسري علاقه دارد و ميخواهد با او ازدواج كند و فيلم فقط اشارهاي كوچك و گذرا در ابتدا به اين مسئله ميكند، چه كمكي به ماجراي فيلم ميكند.
بازيها در فيلم آبنباتچوبي اغلب ضعيف ارائه شده است. سحر قريشي در نقش دختري شوخ و شنگ كم فروغ ظاهر شده و رضا عطاران در قالب يك كاراكتر منفي ظهوري متوسط دارد. برادر مارال بازي اغراقگونهاي دارد و به اصطلاح بازياش از نقش بيرون ميزند. تلخي فيلم بيش از حد براي مديوم سينما و به عنوان يك فيلم اجتماعي زياد است. آب نبات چوبي هم مانند بسياري از آثار سينماي اجتماعي ايران در تلخكامي مخاطب به سوي افراط ميرود. فيلمساز با اينكه از نشان دادن خشونت عريان پرهيز كرده است، اما به شكلي ديگر كه براي مخاطب آزاردهنده است، در فيلم بر خشونت تأكيد شده است. صحنه سپردن جنازه مارال به سگها و صداي بلعيدن بدن مارال توسط سگها اگرچه مابه ازاي تصويري ندارد، اما خشونت فيلم را به شكلي افراطي بالا ميبرد و معلوم نيست منطق منفي نشان دادن شخصيت مرد تا اين اندازه با بازي رضا عطاران در فيلم چيست؟
فيلم پر است از پلانهاي زائدي كه حذف يا كوتاه كردن آن خللي به فيلم وارد نميكند. مارال قرباني زيادهخواهي دامادشان شده، با خواهر و برادرش رفتاري پرخاشگرانه دارد و از همه طلبكار است. مخاطب اصولاً نميتواند به او حق بدهد. نامزد مارال كه تنها در يك پلان كوتاه در فيلم ديده ميشود و نقش او را ميلاد كيمرام بازي ميكند، هيچ كمكي به منطق روايي فيلم نميكند. مادر مارال به عنوان يك زن سنتي بسيار منطقيتر و وجيهتر از آن به تصوير درآمده كه دخترش شخصي مثل مارال باشد. در يك صحنه، مارال در حال تماشاي فيلم «تلما و لوئيز» نشان داده ميشود و گويي فيلمساز قصد دارد به نوعي به اين فيلم اداي دين كند يا شايد كاركرد اين صحنه، تأثيرپذيري مارال از شخصيتهاي اين فيلم هاليوودي است. واقعيت اين است كه فيلمساز در مقايسه با فيلم تلما و لوئيز كه فرار دو زن را از خانواده در يك زندگي امريكايي نشان ميدهد و جزو آثار مطرح تاريخ سينما محسوب ميشود، اثري به شدت ملالآور و تلخ ساخته است و ايكاش قدري از ظرافتهاي اين فيلم براي غناي آبنبات چوبي بهره ميبرد.
∎
فرحبخش پيش از اين در فيلم «زندگي خصوصي» به ماجراي ازدواج موقت و نطفهاي كه محل اختلاف زن و مرد قرار ميگيرد و منجر به از ميان برداشتن زن و نطفه توسط مرد ميشود، پرداخته بود. چنين مؤلفههايي نشان ميدهد كه سينماي اجتماعي فرحبخش تا حدود زيادي ضد مرد و در جهت مظلومنمايي كاراكترهاي زن بنا شده است. هر دو مرد فيلم شخصيتي خشن، غيرمنطقي و خودخواه دارند. حتي غيرتمندي برادر نيز به شكلي افراطي در فيلم به نمايش درآمده است. در كوران توليد فيلمهايي كه نسبت به مسئله غيرت مردان در سينما با نگاهي انتقادي و بعضاً تمسخرآميز گرايش دارند، فيلم «آبنباتچوبي» نيز البته به شكلي حاشيهايتر مسئله غيرت مرد ايراني را مورد چالش قرار داده و با نگاهي منفي به اين مسئله نگاه كرده است. فيلم به شدت با برهان عليت مواجه است. معلوم نيست ريشه تنش ميان مارال با خواهر و برادر و مادرش دقيقاً چيست؟ اينكه او به پسري علاقه دارد و ميخواهد با او ازدواج كند و فيلم فقط اشارهاي كوچك و گذرا در ابتدا به اين مسئله ميكند، چه كمكي به ماجراي فيلم ميكند.
بازيها در فيلم آبنباتچوبي اغلب ضعيف ارائه شده است. سحر قريشي در نقش دختري شوخ و شنگ كم فروغ ظاهر شده و رضا عطاران در قالب يك كاراكتر منفي ظهوري متوسط دارد. برادر مارال بازي اغراقگونهاي دارد و به اصطلاح بازياش از نقش بيرون ميزند. تلخي فيلم بيش از حد براي مديوم سينما و به عنوان يك فيلم اجتماعي زياد است. آب نبات چوبي هم مانند بسياري از آثار سينماي اجتماعي ايران در تلخكامي مخاطب به سوي افراط ميرود. فيلمساز با اينكه از نشان دادن خشونت عريان پرهيز كرده است، اما به شكلي ديگر كه براي مخاطب آزاردهنده است، در فيلم بر خشونت تأكيد شده است. صحنه سپردن جنازه مارال به سگها و صداي بلعيدن بدن مارال توسط سگها اگرچه مابه ازاي تصويري ندارد، اما خشونت فيلم را به شكلي افراطي بالا ميبرد و معلوم نيست منطق منفي نشان دادن شخصيت مرد تا اين اندازه با بازي رضا عطاران در فيلم چيست؟
فيلم پر است از پلانهاي زائدي كه حذف يا كوتاه كردن آن خللي به فيلم وارد نميكند. مارال قرباني زيادهخواهي دامادشان شده، با خواهر و برادرش رفتاري پرخاشگرانه دارد و از همه طلبكار است. مخاطب اصولاً نميتواند به او حق بدهد. نامزد مارال كه تنها در يك پلان كوتاه در فيلم ديده ميشود و نقش او را ميلاد كيمرام بازي ميكند، هيچ كمكي به منطق روايي فيلم نميكند. مادر مارال به عنوان يك زن سنتي بسيار منطقيتر و وجيهتر از آن به تصوير درآمده كه دخترش شخصي مثل مارال باشد. در يك صحنه، مارال در حال تماشاي فيلم «تلما و لوئيز» نشان داده ميشود و گويي فيلمساز قصد دارد به نوعي به اين فيلم اداي دين كند يا شايد كاركرد اين صحنه، تأثيرپذيري مارال از شخصيتهاي اين فيلم هاليوودي است. واقعيت اين است كه فيلمساز در مقايسه با فيلم تلما و لوئيز كه فرار دو زن را از خانواده در يك زندگي امريكايي نشان ميدهد و جزو آثار مطرح تاريخ سينما محسوب ميشود، اثري به شدت ملالآور و تلخ ساخته است و ايكاش قدري از ظرافتهاي اين فيلم براي غناي آبنبات چوبي بهره ميبرد.