به گزارش ایسکانیوز ترجمه این مقاله را در ادامه می خوانید.
عللی که باعث شد دولت ترکیه به این سمت سوق پیدا کند که به ارتش خود دستور دهد پا را از مرز ترکیه فراتر نهاده و شهر کوچک جرابلس را به طور مشترک با تشکلات شورشیان سوری نزدیک به آنها، اشغال نماید، بیش از حد آشکار می باشند. بدیهی است که نبرد علیه خلافتِ وحشت (که در آن به مدت طولانی رجب طیب اردوغان رئیس جهور ترکیه به طور قطع خود را متمایز نکرد)، به هیچ وجه ارتباطی با این اقدام ندارد. هدف آنکارا که توسط فکری ایشیک، وزیر دفاع ترکیه آشکارا به میکروفون های شبکۀ تلویزیونی NTV ترکیه اعلام گردید، جلوگیری از این است که مبارزان کُرد وابسته به یگان های مدافع خلق (YPG) بتوانند مواضع بیشتری را در پشت مرز ترکیه به اشغال خود در آورند. این مسئله در روزهای گذشته زمانی که بمب های هواپیماهای شکاری آنکارا بدون هدف گیری مشخص (اما نه به طور تصادفی) مناطق تحت کنترل داعش و نیز مناطق آزاد شده از سوی YPG را هدف قرار داده بودند، معلوم شده بود. باز هم به قول ایشیک، وزیر دفاع ترکیه، ما همچنین دریافتیم که ترکیه هر گونه مداخلۀ نظامی خود را با هدف جلوگیری از تشکیل نه تنها یک کردستان مستقل در سوریه بلکه همچنین یک موجودیت قابل مقایسه با کردستان عراق را به طور کامل مشروع می داند.
تا اینجا در این سخنان هیچ چیز تازه ای وجود ندارد. لیکن در عمل و به ویژه در شیوه ای که این ها در حال تحقق می باشند، تازگی فراوانی وجود دارد. در واقع در حالی که تانک های ترکیه در خاک سوریه پیشروی می کردند، جو بایدن، معاون رئیس جمهور آمریکا در آنکارا حضور داشت. این اولین دیدار یک نمایندۀ عالی رتبۀ دولت اوباما از زمان وقوع دو کودتا در ماه ژوئیه (کودتای نافرجام نظامیان و کودتای کاملاً موفق اردوغان) به شمار می آمد. ورای این تنش مداوم میان این دو کشور متحد (که اولین و دومین ارتش ناتو به شمار می آیند)، «موافقت» با اقدام ماجراجویانۀ ترکیه (که به احتمال «مستشاران» آمریکایی نیز در آن شرکت کرده اند)، آشکار بود. اقدامی که در ضمن بر اثر اخطار علنی به کُردها مبنی بر عقب نشینی «به شرق رود فرات» مطرح شد، بر آن تأکید گردید. مجازات آن «توقف کمک های نظامی آمریکا» بود.
«راهبرد» دولت اوباما در سوریه (اما آیا اصلاً راهبردی وجود دارد؟) بیش از پیش شک و تردید ایجاد می کند. در واقع به سختی می توان فهمید که زمانی که از اشغال یک قطعه سرزمین از سوی یک کشور هم مرز حمایت می شود، چگونه می توان در هر مجمعی بر اصل «غیرقابل تقسیم بودن» سوریه تأکید نمود. چنانچه فقط تردیدی را که ترکیه به مدت طولانی در جنگ علیه داعش نشان داده بود، در نظر بگیریم، این مسئله باز هم تعجب آورتر است. به منظور به سکوت واداشتن مصالح تجاری مبهم که به خاطر آنها پسر اردوغان، رئیس جمهور ترکیه نیز در شهر بولونیا مورد بازجویی قرار گرفت. در ضمن چرخش های سهل انگارانۀ اردوغان در قبال ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه و حسن روحانی، رئیس جمهور ایران می بایست واشنگتن را به در پیش گرفتن احتیاط بیشتر سوق دهد. در واقع واضح است که ترکیه در دنبال کردن ناشیانه ی آنچه نفع منافع ملی خود قلمداد می کند، به نظر حاضر است به هر خطری تن دهد و نیز دیگران را نیز به این سمت سوق دهد.
در این مرحله، در حالی که ده سال از سقوط رژیم صدام حسین و چهار سال از شروع جنگ داخلی در سوریه می گذرد، بر مسئلۀ کُردها بسیار به سختی سرپوش گذاشته خواهد شد و کمتر از آن نیز با تسلیحات حل و فصل خواهد شد. کمک به یک چنین توهمی چیزی جز دامن زدن به آتشی که سال های سال است که منطقۀ شام را به ویرانی کشانده است، به همراه نخواهد داشت. علاوه بر آمریکا، کشورهایی مانند ایران، روسیه، عربستان سعودی، اسرائیل و به طرز ضد و نقیضی! خودِ سوریۀ اسد به ترکیه کمک می کنند: همگی این کشورها (هر یک به دلیلی) بیم آن دارند که در صورت تثبیت حقوق ملی ملت کُرد یک سابقۀ «جنجالی» و پر جاذبه را در اختیار اقلیت های داخلی که آنها به علل مختلف سرکوب می کنند، قرار دهند. صحبت از کشورهایی است که در ضمن دارای جناح بندی ها و منافع کاملاً مختلف در خصوص وقایع پیچیدۀ خاورمیانه می باشند و آمریکا برخی از آنها را متحد یا مشتری و برخی دیگر را نیز رقیب یا دشمن تلقی می کند.
ترکیه با عبور از مرز سوریه پا را از خط قرمز خود در جنگ بدون مرزی که مدت چندین دهه علیه کُردها به پیش می برد، فراتر نهاده است: صحبت از
وخیم تر شدن اوضاع است که حتی ذره ای به نفع صلح منطقه نخواهد بود و تأثیرات آن می توانند از یک گسترش بیشتر و غیر ضروری جنگی حکایت داشته باشد که کمتر از همیشه ممکن است ارتباطی با نبرد علیه داعش داشته باشد. آیا این همان راهبردی است که از طریق آن در واشنگتن به فکر مغلوب ساختن خلیفه هستند؟
300300
∎