شناسهٔ خبر: 14927243 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

به بهانه سالگرد شهادت سيد‌علي اندرزگو

«تيرباران» تنها سهم قهرمان بزرگ ايران از سينما

دوم شهريور ماه سال 57، ساواك بالاخره موفق مي‌شود شير بيشه مبارزه با حكومت پهلوي را شكار كند. سيد‌علي اندرزگو در چنين روزي و طي يك نبرد نابرابر با مأموران ساواك به شهادت رسيد.

صاحب‌خبر -
دوم شهريور ماه سال 57، ساواك بالاخره موفق مي‌شود شير بيشه مبارزه با حكومت پهلوي را شكار كند. سيد‌علي اندرزگو در چنين روزي و طي يك نبرد نابرابر با مأموران ساواك به شهادت رسيد. مردي كه 14 سال تمام مخوف‌ترين سازمان اطلاعاتي خاورميانه به دنبال شكار وي بود و هر وقت نامي از وي به ميان مي‌آمد لرزه بر اندام سلطنت پهلوي مي‌افتاد. داستان مبارزات سيد‌علي با حكومت ظالم پهلوي اگر در كشوري ديگر رخ مي‌داد از وي اسطوره‌اي سينمايي ساخته مي‌شد، ولي حيف كه سهم سيد مظلوم مبارز از سينماي ملي فقط «تيرباران» است.
سينماي حرفه‌اي جهان هميشه به قهرمانان ملي احترام گذاشته است. چهره‌هاي قهرمانان بسياري از ملت‌هاي جهان تا به حال بر پرده سينما‌ها نقش بسته و فيلم‌هاي ماندگاري درباره زندگي آنها ساخته شده است. حتي كشوري مانند امريكا كه به دليل عمر كوتاهش قهرمان ملي چنداني ندارد تلاش مي‌كند با استفاده از داستان‌هاي تخيلي قهرمان‌سازي كند و از دل كميك استريپ‌هاي كودكانه فيلم‌هاي عظيمي با نام سوپرمن، بت من، اسپايدرمن و امثالهم را به نمايش بگذارد كه همگي در برابر ظلم قيام مي‌كنند و تلاش دارند جامعه‌شان را از شر بدي و سياهي پاك كنند.
اين همان كاري است كه سيد‌علي اندرزگو عمر و جانش را به پاي آن گذاشت و برخلاف قهرمانان كميك استريپي امريكا نه تنها واقعي بود بلكه حوادثي را ساخت كه كمتر در مخيله نويسندگان هاليوودي نيز مي‌گنجد. با اين وجود سينماي ايران همانطور كه به ساير قهرمانان ملي كشور كم‌لطف و بي‌توجه بوده است، اين مرد بزرگ نيز سهمي به شدت ناچيز از تصوير يك قهرمان در خاطره سينمايي ايرانيان دارد.
   فيلمي كه كيميايي نساخت
زندگي و دوران فعاليت شهيد سيد‌علي اندرزگو، سرشار از شگفتي‌ها و گفتني‌هاي ناگفته و نقاط پركشش و دراماتيك است كه مي‌تواند علاوه بر جذابيت‌هاي مختلف، بخشي از تاريخ مبارزات يك ملت را براي نسل امروز و فردا به نمايش گذارد.
خوشبختانه در همان اوايل انقلاب، به‌رغم تمامي مسامحه‌ها و كم‌لطفي دستگاه‌هاي فرهنگي و هنري، براي ساخت فيلمي درباره سيد‌علي اندرزگو تلاش‌هايي به عمل آمد. اولين اقدامات در اين جهت توسط مسعود كيميايي صورت گرفت. اگرچه تاكنون خود كيميايي در اين مورد سخني نگفته است، اما اسناد منتشره توسط مركز اسناد انقلاب اسلامي در كتاب «حماسه شهيد اندرزگو» به خوبي گوياي واقعيت ياد شده است.
طبق تاريخ نامه‌ها آن فيلم قرار بوده بعد از ساخت فيلم «خط قرمز» ساخته شود. كيميايي در آن فيلم نيز نگاهي به اتفاقات ماه‌ها و روزهاي آخر حكومت پهلوي داشته است. بعد از كيميايي كه كار ساخت فيلم درباره شهيد اندرزگو را نيمه‌كاره رها كرد و ديگر سراغش را نگرفت، اولين و تنهاترين فيلم سينمايي ساخته شده درباره اندرزگو در همان دهه 60 ساخته شد. علي اصغر شادروان فيلمساز خوزستاني كه بعد از انقلاب فيلمسازي را آغاز كرده بود در دومين تجربه فيلمسازي‌اش «تيرباران» را با موضوع زندگي شهيد اندرزگو ساخت.
   «تيرباران» اولين و آخرين فيلم
اصغر شادروان تا پيش از ساخت فيلم سينمايي «تيرباران» فيلمي دفاع مقدسي با نام «عقود» را در سال 63 ساخته بود و فيلم تيرباران را در سال 65 كارگرداني كرد. فضاي تهران و مناظر شهري در دهه 60 تفاوت چنداني با دهه 40 و 50 نداشت و از اين نظر توانست فضاي واقعي‌تري را به نمايش بگذارد. مجيد مجيدي كارگردان نام‌آور سينماي ايران در آن سال‌ها بازيگري نيز مي‌كرد و بازيگر پركاري نيز به شمار مي‌رفت. مجيدي تا قبل از بازي در «تيرباران» در فيلم «بايكوت» نيز نقش يك مبارز را بازي مي‌كرد. مبارزي ماركسيست كه دچار تناقض‌هايي در باور‌هاي ايدئولوژيك خود شده و در نهايت تغيير رويه مي‌دهد. شايد بازي خوب مجيدي باعث شده است كه هر وقت نامي از شهيد اندرزگو به ميان مي‌آيد حافظه تصويري مردم ايران تصاوير فيلم «تيرباران» را به خاطر بياورند. تيرباران اولين و تا به امروز آخرين پرداخت سينمايي مستقيم به زندگي شهيد اندرزگو بوده است. در اين فيلم مبارزه شهيد اندرزگو با حكومت پهلوي از ترور حسنعلي منصور تا شهادت در سال 57 به تصوير كشيده شده است. با وجود اينكه منتقداني مانند سعيد مستغاثي اين فيلم را هاليوودي مي‌دانند و به آن خرده مي‌گيرند ولي همين يك اثر تا امروز باعث شده نام شهيد اندرزگو در تاريخ سينماي ايران جاي داشته باشد.
  «كيميا و خاك»، اقتباسي
از اندرزگو!
عباس رافعي مدعي است در فيلم «كيميا و خاك» نقش روحاني فيلم را كه حامد بهداد آن بازي كرده است با اقتباسي از زندگي شهيد اندرزگو ساخته است. در اين فيلم كه به وقايع انقلاب اشاره دارد، حامد بهداد در نقش يك روحاني فعال مبارز ظاهر شده است. «كيميا و خاك» ولي در مجموع اثر مهم و تأثير‌گذاري در سينما به شمار نمي‌رود. كيميا و خاك محصول سال 87 است و در خلاصه داستان آن آمده است: فضاي ملتهب آبان ماه سال ۱۳۵۷ سرنوشت پنج گروهي را كه مي‌خواهند با آخرين پرواز از ايران خارج شوند به هم گره مي‌زند و در اين ميان يكي از مأموران اصلي ساواك در جست‌وجوي مدركي است كه هويت مخالفان را مي‌تواند فاش سازد كه اين حادثه ربطي به فعاليت‌هاي مبارزاتي شهيد اندرزگو ندارد و صرفاً شخصيت گرته‌برداري شده از يك روحاني مبارز در اين فيلم ديده مي‌شود. رجا نيوز در نقدي با عنوان «نظري كه خاك را كيميا نمي‌كند!» به فيلم كيميا و خاك پرداخته و در بخشي از اين نقد درباره شخصيت روحاني فيلم مي‌نويسد: شخصيت روحاني كه بنا بود خاصيتي آشنازدايي شده و جلوه‌اي ويژه و بكر و بديع داشته باشد، اما متأسفانه بيشتر فانتزي و دفرمه شده تا بديع و جذاب! به نحوي كه مخاطب نه تنها وجهي از آشنايي قبلي با او - كه به عنوان روحاني، در جامعه نمونه‌هاي متنوع و عيني و قابل دسترسي دارد- نمي‌يابد بلكه در مقوله آشنايي‌زدايي هم كه نحوه‌اي از بيان جذاب هنري است هيچ قدرت و استحكامي در اين كاراكتر نمي‌بيند.
   گزارش شنبه
درباره زندگي شهيد اندرزگو مستندي 60 دقيقه‌اي به نام «گزارش شنبه» توليد شده است كه اين مستند هم مانند فيلم سينمايي تيرباران تنها نمونه مهم از پرداخت به زندگي شهيد اندرزگو است. اين مستند محصول مركز گسترش سينماي مستند و تجربي است. سايت مركز گسترش در معرفي گزارش شنبه نوشته است: بررسي مبارزات مسلحانه‌ نيروهاي مذهبي از طريق شخصيت شهيد اندرزگو با وجود اينكه تلويزيون دست باز‌تري نسبت به سينماي مستند و داستاني در پرداختن به شخصيت‌هاي تأثيرگذار انقلاب اسلامي و قهرمانان ملي داشته است تا امور پرداخت به شخصيت اندرزگو به دعوت از همسر اين شهيد بزرگوار به برنامه «نيمه پنهان ماه» محدود مي‌شود كه از شبكه كم‌بيننده افق پخش شده و هيچ‌گاه نتوانست حق مطلب را در مورد جايگاه مبارزاتي اندرزگو و نقش مهم وي در پيروزي انقلاب اسلامي به نمايش بگذارد.
سيد‌علي اندرزگو 38 سال پيش قهرمانانه به شهادت رسيد و در طول 38 سال دستگاه‌هاي هنري جمهوري اسلامي ايران صرفاً با يك فيلم و يك مستند به زندگي اين مرد بزرگ پرداخته‌اند. آيا اين آمار تأسف‌آور نيست؟!