نمیشود نام مصطفی معین به میان بیاید و انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری ایران تداعی نشود؛ کاندیدایی که پوسترهای انتخاباتیاش با «اصلاحات گامی به پیش»، «دوباره میسازمت وطن»،« ایران برای همه ایرانیان» هنوز در اذهان باقی است. با این حال وقتی او را مورد سؤال قرار میدهم که سال 96 قصد کاندیداتوری دارد، میگوید: خیر همان یک بار کافی بود. پذیرش نامزدی در انتخابات ۸۴ به خاطر پیشگیری از خطری بود که نسبت به آینده کشور و نسل جوان احساس میکردم! چیزی که متأسفانه در دوره ۸ ساله دولت وقت اتفاق افتاد. او از دوره هشت ساله محمود احمدینژاد به عنوان دوره «سیاه» یاد میکند که کشور با سوء تدبیر، عوامگرایی، عوام زدگی و عوامفریبی مدیریت شد و آقای روحانی در چنین شرایط وانفسایی کشور را تحویل گرفت. معین با یادآوری اینکه اصلاحطلبان در سال ۹۲ به آقای روحانی رسیدند، معتقد است همان انتخاب، معیارها و اصول، امروز هم وجود دارد مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. معین با اشاره به سناریوسازی و بحران سازیها علیه دولت پیشبینی میکند که انتخابات سال آینده جدی خواهد بود اما میگوید: من فکر نمیکنم آقای روحانی رقیب جدی داشته باشد. او با اشاره به اتاقهای فکرعلیه دولت میگوید: دولت از اینکه از نیروهای اصیل و کارآمد استفاده کند، به نوعی نهی و منع شده است و دولت را در استفاده از این نیروها میترسانند. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانیم:
بسیاری معتقدند بررسی عملکرد دولت حسن روحانی، پیش از هر چیز نیازمند توجه به شرایطی است که در زمان روی کار آمدن دولت حاکم بود. پس بهتر است قبل از هر سؤالی، به این پرسش پاسخ بدهیم که آقای روحانی در چه شرایطی دولت را تحویل گرفت؟
قبل از انتخابات سال ۹۲ و روی کار آمدن دولت آقای روحانی به دلیل سوءمدیریت و عملکرد عوامانه دولت وقت در سطح جامعه حالت سرخوردگی و تحقیرشدگی ملی وجود داشت. بخشی از جامعه هم به دلیل شرایط وخیم منطقهای و قطعنامههایی که علیه ایران صادر شده بود، احساس خطر میکرد.از یک طرف خطر جنگ، کشور را تهدید میکرد و از طرف دیگر نخبگان منزوی و دچار انفعال شده بودند. جامعه در معرض یک ناامیدی کامل بود. البته احساس خطر در موقعیتهای حساس به کمک کشور آمده است زیرا همانند بدن انسان، از نظر ایمنی وقتی احساس خطر وجود داشته باشد، سیستم دفاعی خود را آماده برخورد و مواجهه با شرایط سخت میکند. حتی اگر رویکرد دفاعی هم داشته باشد با حداکثر آمادگی به رویارویی خطرات میرود. در آن مقطع آسیبهای اجتماعی اعم از افسردگی، احساس خطر، اضطراب، دلهره، خشونت، طلاق، اعتیاد و... به اوج خود رسیده بود.
این شرایط محصول چه عواملی بود؟ بسیاری دولت قبل را یکی از عاملهای اصلی خلق شرایط یاد شده میدانند؟
اصولاً جنگ و انقلاب، پیامدهایی از نظر آسیبزایی دارد اما اوج این آسیبها در دوره هشت ساله دولت محمود احمدینژاد ظهور کرد که بنده همیشه از آن به عنوان دوره «سیاه» یاد میکنم. طی این دوره کشور با سوء تدبیر، عوامگرایی،
عوام زدگی و عوامفریبی مدیریت شد و اتلاف منابع مالی و انسانی بسیاری رخ داد. مجموعه این سوء تدبیرها هم به انزوای جهانی ایران منجر شد و هم آسیبهای اجتماعی را دامن زد. مهاجرت مغزها و نخبگان سیاسی، علمی و اقتصادی و مدیریتی در این دوره به اوج رسید.خلاصه کلام این شرایط جامعه ما در دوره هشت ساله دولت قبل از آقای روحانی بود.
در میان روشنفکران و نخبگان چه فضایی وجود داشت؟
نخبگان و روشنفکران به دلیل فشارها و محدودیتهای تحمیل شده به آنها، دچار انفعال شده بودند. در فضای دانشگاهی شاهد بازنشسته کردن و اخراج استادان و ستاره دار کردن دانشجویان بودیم؛ فعالان سیاسی با محدودیت مواجه بودند؛ احزاب تعطیل شدند. آقای روحانی در شرایطی به پاستور آمد که خزانه کشور خالی بود؛ ایشان با وجود درآمدهای سرشار از نفت در سالهای قبل، با یک خزانه خالی دولت را تحویل گرفت؛ برخلاف زمانی که احمدی نژاد دولت را با مقادیر قابل توجهی ارز تحویل گرفت. از آن طرف سرنوشت افزون بر چند صد میلیارد دلار درآمد ارزی کشور مورد سؤال است و هنوز معلوم نیست کجا رفته و چگونه هزینه شده است. بدهکاریهای دولت به بخشهای مختلف اعم از شرکتهای مختلف خصوصی، بانکها، استقراض و.. سر به فلک کشیده بود و برای دولت روحانی ماند. از آن سو دولت با مجلسی سروکار داشت که به جای آنکه عصاره فضایل ملت باشد، به درشت گویی، درشت خویی و
اقدامهای کارشکنانه علیه دولت مشغول بود. مجلسی که فاقد استقلال و وابسته به دولت گذشته بود و مستقیم و غیرمستقیم، با سکوت و حمایت یا دریافت کمکهای مالی از معاون اول وقت در فسادهای دولت قبلی شریک بود.
در حوزه سیاست خارجی چه شرایطی را شاهد بودیم؟
در زمینه سیاست خارجی، ایران در حالت انزوا قرار گرفته بود. برای نخستین بار چندین قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید.مسأله ایران مشمول فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار گرفت و در شرایطی که قدرتهای جهانی فرصت پیدا میکنند که کشورها را مورد تجاوز قرار دهند، خطری جدی بود. نوع نگاه جهانیان به ایران نامناسب بود.دولتها شاخص جامعه هستند؛ وقتی در سازمان ملل با روشهای عوامانه و به دور از شئون ملی، تاریخی و تمدنی ما برخورد میکنند، طبیعی است که قضاوت جهانیان درباره ما تغییر کند. بنده حتی در آن مقطع وقتی به کنفرانسهای علمی خارج از کشور دعوت میشدم نمیرفتم چون احساس بدی داشتم. آقای روحانی در چنین شرایط وانفسایی کشور را تحویل گرفت.
رأی مردم به آقای روحانی زاییده همین شرایط وانفسا بود؟
۲۴ خرداد سال ۹۲ رویداد مبارکی بود که به نظر من محصول احساس خطر و بیداری مردم بود. در آن مقطع احساس جمعی بر سرخوردگیها و تشتتها غلبه کرد و مردم را به پای صندوقهای رأی کشاند. فعالان سیاسی و نخبگان را به این نتیجه رساند که باید با هم همگرایی پیدا کنند. خوشبختانه اصلاحطلبان در یک ائتلاف نوشته یا نانوشته وارد شدند. اینکه اصلاحطلبان براساس خرد جمعی به این نتیجه برسند که کاندیدایشان به نفع آقای روحانی کنار برود هم دستاوردی مهم و یک حرکت اصلاحطلبانه برای کشور بود که من آن را نشانه توسعه یافتگی سیاسی اصلاحطلبان میدانم.
مردم به امید ایجاد یک دوره و فضای جدید پای صندوقهای رأی آمدند. آیا به این امید پاسخی داده شد؟
از مسیر تدبیر است که امید شکل میگیرد. اگر در آن تدبیر ضعفهایی وجود داشته باشد، این امید زودگذر بوده و بتدریج کاهش پیدا میکند. من فکر میکنم به هر دلیل - که قابل بحث است- دولت نتوانسته به همه تعهدات اعلام شده در زمان انتخابات عمل کند. البته باید گفت دولت به تعهدات خود پایبند بوده است، اما نتوانسته درصد قابل توجهی از آنها را محقق کند اما در حوزه سیاست خارجی موفق بوده است.
اگر بخواهیم نقاط ضعف و قوت، فرصتها و تهدیدهای دولت آقای روحانی را مورد تحلیل علمی قرار دهیم، چه مسائلی قابل ذکر است؟
از جمله نقاط قوت در دوره سه ساله اخیر، شخص آقای روحانی است؛ یک مسئول کارکشته که در مناصب متعدد و موقعیتهای حساس از جمله جنگ، مجلس، شورای عالی امنیت ملی و مرکز تحقیقات استراتژیک حضور داشته است. اعتماد به نفس آقای روحانی از جمله نقاط قوت است. اینکه ایشان نسبت به وضعیت عمومی کشور و دنیا شناخت دارد و سعی میکند واقع بینانه برخورد کند، از جمله موارد قابل توجه است. موفقیتی را که در سیاست خارجی و برجام کسب کرد باید در ردیف نقاط قوت مهم عملکرد ایشان و دولت دانست. دو سالی که ایران با اقتدار و براساس حفظ منافع و امنیت ملی خود پا به پای قدرتهای دنیا در شرایط برابر مینشیند، پیام مهمی دارد که در کشورهای جهان اسلام و در حال توسعه نیز انعکاسی مثبت داشت. البته بنده این دستاورد را متأثر از فداکاری ملت ایران بویژه در دوره هشت ساله دفاع مقدس میدانم که به خواست خداوند، هیبت ملت ایران را در دل دشمنان ایران و ابرقدرتها قرار داد. ملت و کشور ایران با عراق، افغانستان، لیبی یا سوریه قابل مقایسه نیست و اگر نخواهند جایگاه منطقهای ایران را به رسمیت بشناسند وبال گردنشان خواهد شد، درست مانند فیلی است که از عهده آن بر نمیآیند.
این فداکاری ملت ما بود که در شکلگیری اقتدار ملی ما در این دوره خود را نشان داد. موفقیت برجام را نباید به نام شخص یا اشخاصی نوشت، افتخار آن را باید به نام ملت ایران نوشت که فداکارانه در هشت سال دفاع مقدس با دستهای خالی جنگید و مقاومت کرد و حداقل ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار شهید و صدها هزار جانباز داد. کنترل و مهار تورم لجام گسیخته، موفقیت دیگر دولت بود. روشنگریهای نسبی که از سوی دولت در زمینه فساد ساختاری دولت قبل و برخی مصادیق آن صورت گرفت نیز از نقاط مثبت است، اما کافی نبود. البته اینکه دو سال اول دولت به طور کامل صرف دیپلماسی شد و مسائل سیاسی - اجتماعی داخلی تا حدودی رها شد، از نقاط ضعف محسوب میشود. زیرا به نظرم میشد موازنهای بین آنها ایجاد کرد. همانطور که در وزارت خارجه شاهد فعالیت تیم قوی علمی و کارآمدی هستیم، مشابه این ترکیب باید در وزارت کشور و سایر دستگاههای اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی هم رخ میداد. نکته مهم این است که دولت به تعهدات خود در ارتباط با سیاست داخلی عمل نکرد؛ از مسأله حصر گرفته تا فضای امنیتی که کمابیش در دانشگاهها و سطح جامعه وجود دارد.
در فضای رسانهها و بویژه رسانه ملی به جای اخلاق، خشونت ترویج میشود. در حوزه اقتصاد هم با وجود تلاش دولت، رکود کماکان ادامه دارد. بخصوص که بحران سازیهای پی در پی علیه دولت فضای لازم را از نظر امنیت اقتصادی و سرمایهگذاری به وجود نیاورده است تا اقتصاد کشور از رکود خارج شود. در بعد رسانهای هم نقطه ضعف دولت آقای روحانی این است که حضور جدی و مؤثر در فضای رسانهای اعم از مجازی و حقیقی ندارد. دولت باید در عصر ارتباطات و شبکههای اجتماعی حداقل به اندازه مخالفان و کارشکنان خود حضور داشته باشد و از خود دفاع کند. دفاع حق طبیعی یک سیستم زنده است. مهم ترین سیستم یک انسان سیستم ایمنی و دفاعی آن است. دولت هم باید بتواند از عملکرد خود دفاع واقع بینانه و منطقی متناسب با شرایط جامعه داشته باشد.
انتخابات سال ۹۲ با امید و انتظار تغییر با مطالبات انبوهی از اقشار مردم همراه بود. بعضاً مطرح میشود اگر قرار بود دولت به موازات برجام سایر پروندههای سیاست داخلی را هم روی میز بگذارد، باید انرژی بیشتری صرف مخالفان می شد و برجام هم مسیر مناسبی را طی نمیکرد. شما چه نظری دارید؟
تدبیر و برنامهریزی باید در همین مواقع نمایان شود. مذاکرات و دیپلماسی قوی و فعال میتوانست نقطه اتکایی برای سامان دادن به مسائل داخلی باشد. احساس خطر، یک احساس ملی بود و در سطح مسئولان عالی کشور نیز وجود داشت. بنده با تفکیک و تقسیمبندی به این صورت که دو سال اول دولت صرفاً برای سامان دادن سیاست خارجی باشد، موافق نیستم چون ممکن است به صورت یک سیکل معیوب مشکلات هم تشدید شود.
میتوان از این منظر نگاه کرد که بر سر برجام میان کانونهای تصمیم گیر اجماع وجود داشت و بر سر تحقق سایر موارد این اجماع حاصل نشده است؟
دشواری حل کردن مشکلات اقتصادی و سیاست داخلی کمتر از برجام نبود و نیست.اگر شما نتوانید مشکلات یک بخش را حل کنید، ممکن است خسارات جبرانناپذیری به همراه داشته باشد که سرخوردگی، انفعال و ناامیدی، بالارفتن آمار آسیبهای اجتماعی و فقر میتواند از جمله آنها باشد. به نظر من اگر بدنه دولت انسجام بیشتری داشت، وزیرانی بر سر کار بودند که از اعتماد به نفسی مشابه رئیس جمهوری برخوردار بودند وهماهنگی و انسجام کابینه بیشتر بود، از عهده شرایط بهتر برمیآمدند. از سویی اگر شخص رئیس جمهوری و وزیران، در تمام حوزهها برخوردار از اتاقهای فکر قوی بودند که افراد شاخص علمی با نگاه ملی در آن حضور داشته باشند و مسائل را تحلیل و به رئیس جمهوری ارائه کنند، روند بهتری طی میشد. یک دولت نباید خود را بینیاز از عقل جمعی و مشورت با نخبگان بداند، حتی اگر نهادهایی دولت را از همکاری با نخبگان، اندیشمندان و کارشناسان منع کنند، دولت نباید به این فشارها تن دهد.
دولتها و رؤسای جمهوری به طور منظم به جای سفرهایی که حاصلی نداشته و اتلاف وقت و هزینه است، به طور مستقیم و زنده به صورت هفتگی با مردم صحبت کنند و آنها را در جریان مسائل بگذارند.این نیاز روانی واقعی و جدی جامعه است. دراین زمینه رؤسای جمهوری ما کمتر اقدام کردند و حضور جدی در رسانهها بویژه در صدا و سیما نداشتند. اوایل انقلاب مهندس بازرگان شبهای جمعه به تلویزیون میآمد و حتی با گفتن داستان و قصه با زبان مردمی دردهای خود را میگفت و پشتیبانی مردم را با خود همراه میکرد. نباید یک رئیس جمهوری ۶ ماه در تلویزیون حضور نداشته باشد.
یکی از انتقادهایی که به آقای روحانی میشود ملاحظه در روشنگریهای بیشتر درباره مشکلات به جامانده از دولت قبل است. شما این نقد را وارد میدانید؟
به نظر من به جای اینکه یک نفر به نام سخنگو در این زمینه توضیح دهد، باید این برنامهریزی صورت میگرفت که در دانشگاهها با تشکیل میزگردهای مختلف و موضوعات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مسئولان دولتی و استادان و پژوهشگران حضور مییافتند و این مباحث انعکاس ملی پیدا میکرد.این اقدام افزون بر شفافسازی مسائل باعث میشد ریشههای فساد و مشکلات به جا مانده از دولت قبل هم نمایان شود. با این کار علاوه بر افزایش سطح آگاهی مردم و توسعه سیاسی - اجتماعی، از فضاسازیهای مخالفان نیز تاحدود زیادی جلوگیری میشد.
چه میزان از ناکامیها یا نقاط ضعف دولت ناشی از ناکارآمدی بوده و چقدر متأثر از سنگاندازیها؟اساساً دولت با چه تهدیدهایی مواجه بود؟
یکی از تهدیدها همین بحران سازیها بود. اگر زمان دولت اصلاحات هر ۹ روز یک بحران بود الان فکر میکنم دولت هر روز با یک بحران تازه مواجه است. من میگویم بحرانها هر روزه است. اگر پاسخ، منفی است به تیتر روزنامههای به تعبیر خودشان زنجیرهای طرف مقابل نگاه کنید. به صدها سایت و شبکههای کهکشانی با اسامی مختلف نگاه کنید که به اشکال گوناگون با زبان طنز، کاریکاتور، توهین، تحریک، تهدید و ارائه اطلاعات غلط علیه دولت مشغول به کار هستند. اینها نشان میدهد بحرانسازی جدی است و یک سناریوی مدون برای آینده طراحی شده است که هدفگذاری آن بازگشت به گذشته است. از آن سو ممکن است بخشی از تهدیدها ناشی از ضعفهای درونی و رسوبات دولت گذشته در بدنه دولت در حوزه ستادی و استانها باشد. بویژه دستگاههایی که ارتباط بیشتر با مسائل سیاسی و انتخابات دارند. این گروه میتواند در مواقع حساس با عملکرد خود کارشکنی کرده و دولت را زمین گیر کند. شفاف نبودن مسائل هم میتواند زمینه ساز بحران و تهدید باشد. عصر کنونی عصر ارتباطات است و تمامی مسائل باید با مردم در میان گذاشته شود تا در این صورت ریشه فساد خشکانده شود.
در مقابل این بحرانها به نظر شما دولت چه ظرفیتها یا فرصتهایی داشته است؟
رأیی که در ۲۴ خرداد سال ۹۲ و در آن شرایط خطیر به آقای روحانی داده شد و انعکاس جهانی داشت، رأی ارزشمندی است و هنوز هم یک فرصت برای دولت تلقی میشود. رأیی که باعث امید شد. امید یک فرصت است؛ جوانی جمعیت یک فرصت جدی است؛ اینکه یک سوم جمعیت ما دانش آموخته هستند و تحصیلات عالی را پشتسر گذاشتند یک فرصت است. هیچ زمانی در هیچ دوره تاریخی چنین فرصتی را در اختیار نداشتیم این فرصت توسعه و پیشرفت است. کدام کشور این موقعیت را دارد؟ اکنون ۵ میلیون نفر از جمعیت ایران دانشجو و حدود سه برابر این تعداد جمعیت ،دانش آموخته و فارغالتحصیل هستند. متخصصان پزشکی، مهندسی و تمام دانشآموختگان، فرصتهای نابی در اختیار دولت هستند که باید با یک برنامهریزی از این سرمایههای انسانی استفاده شود. سرمایه انسانی ما بالاست، اما متأسفانه سرمایه اجتماعی ما پایین است و گسلهای جدی و عمیقی در سطوح مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مدیریتی ما وجود دارد که باعث شده بهرهوری لازم را در کشور نداشته باشیم و این روند، ضد توسعه عمل خواهد کرد.در نتیجه همبستگی، انسجام، تعاون، مشارکت، همکاری و فرهنگ گفتوگو است که همافزایی به وجود میآید و باعث میشود کشور از منابع خود بهتر استفاده کند. ما از نظر سرمایههای اجتماعی در ردههای آخر دنیا قرار داریم و این باعث تأسف است.
اگر دولت دست روی همین تهدید بگذارد و با پشتیبانی جدیتر از نهادهای اجتماعی، ان. جی .اوها و نهادهای مدنی، این مجموعهها را تهدید تلقی نکرده و زیرساختهای شکلگیری و فعالیت آنها را فراهم سازد، فرصتهای زیادی پیش روی دولت گشوده میشود. معتقدم هیچ راه پیشرفت میانبری برای کشور نیست به غیر از آنکه از سرمایههای اجتماعی و انسانی خود بیشتر استفاده کنیم. بیش از صد سال است که در حال صادرات نفت و گاز هستیم، مرتب در حال پیشرفت و پسرفت هستیم، چون نتوانستیم از سرمایههای اجتماعی و انسانی استفاده کنیم.
فکر نمیکنید این انتظار از نخبگان، روشنفکران و اصلاحطلبان وجود دارد که در عرصه اجتماع حضور داشته باشند و واقعیتها را بیشتر با مردم مطرح کنند.
خوشبختانه احساس میکنم در طول دو دهه گذشته یک جنبش و حرکت اصلاحطلبانه داریم و اکنون این جنبش بیش از هر زمان دیگری از توسعه یافتگی و رشد در ابعاد سیاسی، اجتماعی و همچنین اخلاقی برخوردار شده است. احساس اینکه دنبال رانت و پست و مقام هستند، وجود ندارد. در گروههای رقیب کماکان این احساس وجود دارد.به همین خاطر از هر شیوهای اعم از تهمت و افترا تا پروندهسازی برای ضربه زدن به رقیبشان استفاده میکنند. نمی خواهم اسم ببرم اما میبینید در صفحات نخست روزنامههایی که با پول بیت المال هم اداره میشوند، هر روز یک پرونده جدید برای نیروهای اصیل و انقلابی کشور باز میشود. طیف اصلاحطلبان از همان ابتدای حمایت از آقای روحانی اعلام کردند که دنبال سهم خواهی نیستند، اما از آن طرف باید احساس نیاز و درخواست کمک فکری باشد. این توصیه قرآنی است که مشاوری انتخاب کنید که از دو شرط امانتداری و کارآمدی برخوردار باشد. یک اصلاحطلب به چه صورت باید عمل کند؟ بگوید من هم امین و هم کارآمد هستم از من کمک بگیرید؟ این دونشأن انسانی است، اما هر سیستم و دولتی باید احساس نیاز کند و از همه فکرها کمک بگیرد. امام علی علیه السلام میفرمایند نشان عقل یک فرد این است که از سایر عقول استفاده کرده و آن را به عقل خود اضافه کند. در کشور ما این رویکرد، ضعیف است.
دغدغههای اشاره شده از سوی شما موارد ملی است، روشنفکران ما چه میزان برای تشریح وضعیت موجود در میدان بودند؟ به عنوان نمونه آقای روحانی مشخصاً از استادان دعوت کردند که در مورد برجام بحث کارشناسی داشته باشند؟
روشنفکران و نخبگان ما هنوز احساس امنیت ندارند. دانشگاهیان ما هنوز احساس امنیت ندارند که در موضوعات مختلف وارد شوند و احساس کنند امنیت پس از طرح موضوع هم وجود دارد. میبیند اگر وارد این مباحث شود امنیت شغلی نخواهد داشت و با آنها برخورد میشود.
رویکرد اصلاحطلبان در سه سال گذشته نسبت به دولت چه بوده است؟
یکی از ضعفهای دولت، ضعف رسانهای است. اصلاحطلبان در روزنامهها و فضای مجازی، به صورت خودجوش دولت را مورد حمایت قرار دادند. چه بسا اگر این حمایتها نبود، دولت به دلیل هجوم مخالفان زمین گیر میشد. اصلاحطلبان از روحانی حمایت کرده و هزینههای آن را هم پرداخت میکنند.
چه هزینهای؟
اینکه مرتب در روزنامهها و شب نامهها مورد حمله جناح مقابل قرار میگیرند اما اگر بخواهند شعاری برخورد کنند، برای دولت ضد تبلیغ میشود. به نظر من از سمت اصلاحطلبان فروگذاری نبوده است و از طرف دولت باید تدبیر بیشتری برای روی کارآمدن وزرایی بهتر اندیشیده شود چرا که به نظر میآید فاصله میان آقای روحانی و کابینه وجود دارد.
اصلاحطلبان معتقدند از روحانی انتظار یک دولت اصلاحطلب نداشتند و آقای روحانی صراحتاً اعلام کرد دولت او فراجناحی است. به نظر میرسد دولت یک الگوی تجربه نشده را پشت سر گذاشت و طبیعی است که کار در این چارچوب سختتر است؟
اینطور نیست؛آقای روحانی به عنوان یک نیروی اصلاحطلب کاندیدا نشدند و اگر هم ایشان از سمت اصلاحطلب مورد حمایت قرار گرفتند براساس نوع شعارها و تعهدهای طرح شده در ایام انتخابات بود. انتظار هم بود که به همان موارد عمل شود و نه بیشتر. وفای به عهد از بالاترین اصول اعتقادی و اخلاقی ماست. از مصادیق اصلی اخلاق در سیاست نیز، وفای به عهد است. فرصتی پیش آمده ، مجلس جدیدی روی کار آمده که اخلاقیتر و کارآمدتر از قبل است و باید به عنوان یک فرصت از آن استفاده کرد. مردم رأی خود را به مسئولان دادند و باید پاسخگوی آن باشند.
کارشکنیها را ناشی از اتاق فکر منسجم میدانید یا تفاوت سلایق معمولی است؟ چه اهدافی در این جملات نهفته است؟
سه عامل را میتوان در مورد حملات علیه دولت بیان کرد: یکی ضعفهای درونی مجموعه است که من معتقدم اگر ضعفها جبران شود میتواند تهدیدهای بیرونی را خنثی کند. دوم طرف مقابل که روند بازگشت به گذشته را دنبال میکنند و حق دارند این کار را بکنند چون منافع و رانتهایی را از دست داده اند! اما دولت باید با اقتدار، برنامههای آنها را خنثی کند. عامل سوم که عامل بیرونی است، توسعه نیافتگی سیاسی در کشور است. من نگاهم مثبت است چون جامعه جوان ما خردگراتر از نسلهای قبلی است و فکر میکنم در فضای جدید جهانی، ضعف توسعه نیافتگی سیاسی در حال ترمیم است. مجموعه عوامل را باید با هم درنظر بگیریم. اتاق فکرها علیه دولت در حال بحرانسازی هستند و دولت باید اتاق فکرهای قوی تری داشته باشد و افراد زبده و عالم با نگاهی آینده نگر بحرانها را پیشبینی و پیشگیری کنند. براساس قرائن فکر میکنم دولت از اینکه از نیروهای اصیل و کارآمد استفاده کند، به نوعی نهی و منع شده است و دولت را در استفاده از این نیروها میترسانند. عقل جمعی ایجاب میکند ما از همه تجربهها استفاده کنیم در غیر این صورت کشور ضرر میکند. همین پرونده نفوذ میتواند بهانهای برای حذف نیروهای اصیل و محروم کردن کشور و ملت از آنها باشد. یکی از مصادیق توسعه نیافتگی سیاسی همین مسأله است.
گذشته را بررسی کردیم. به انتخابات سال ۹۶ بپردازیم. تا دو ماه پیش اصلاحطلبان جسته و گریخته میگفتند روحانی گزینه اول و آخر اصلاحطلبان است. آیا اصلاحطلبان ناگزیر به حمایت از آقای روحانی هستند؟
مرد را به حق میشناسند، نه حق را به مرد. شما باید ببینید فردی که از او دفاع کرده یا با آن مخالفت میکنید، چقدر از حقانیت برخوردار است. اصلاحطلبان در سال ۹۲ به آقای روحانی رسیدند. فکر میکنم همان انتخاب، معیارها و اصول امروز هم وجود دارد مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. قطعاً عملکرد دولت و شخص آقای روحانی تأثیرگذار است، اما بازهم در مجموع وقتی گذشته و حال را مقایسه میکنیم به آقای روحانی میرسیم؛ جبری نیست.اصلاحطلبان به روحانی چک سفید امضا ندادهاند اما عملکرد وی به طور نسبی قابل دفاع است. به نظر من تداوم موضع اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ همچنان عقلانی و منطقی و اخلاقی است.
تهدیدها و بحرانهای ۹۲ همچنان وجود دارد؟
کم و بیش همینطور است؛ انتخاب رئیس جمهوری یک انتخاب ملی است، محلهای و منطقهای نیست. رئیس قوه مجریه، مجری قانون اساسی و فرد اول اجرایی کشور است و کیفیت انتخاب، شخصیت و عملکرد وی با منافع و امنیت ملی گره میخورد. نمی توان بیتفاوت بود. با همان نگاه ملی باید سعی کنیم همگرایی هر چه بیشتر نیروها به سمت فردی باشد که از صلاحیت نسبی بیشتری برخوردار است. اگر در چنین مسیری نباشیم، پا روی منافع ملی و حتی عقل و منطق گذاشتهایم.
اینکه برخی از نیروهای اصولگرا هم تأکید دارند که از آقای روحانی حمایت شود، در همین چارچوب است؟
میتواند چنین باشد و این اقدام ارزشمند است.
رقیب جدی آقای روحانی در سال ۹۶ چه کسی هست؟ آیا اساساً ما انتخابات جدی خواهیم داشت؟
با سناریوسازی و بحران سازیهایی که علیه دولت شاهد هستیم مشخص است که انتخابات سال آینده جدی خواهد بود. فکر میکنم آقای روحانی باید از همین یک سال باقی مانده خوب استفاده کند بخصوص باید با ترمیم کابینه، بهرهگیری از مجلس برای پاسخگویی به مسائل استفاده کند،این موارد نقش مهمی در انتخابات سال بعد خواهد داشت.
و رقیب آقای روحانی؟
من فکر نمیکنم آقای روحانی رقیب جدی داشته باشد. عملکرد ایشان میتواند مهم ترین ملاک برای کمیت حضور مردم و رأیی که خواهند داد، باشد. اینکه رأی حداکثری به سمت ایشان باشد یا میان رقبا پخش شود.
در واقع آزمون رأی است؟
همینطور است. فکر میکنم آن احساس خطر مشترک میان نخبگان و توده مردم مثل سال ۹۲ کماکان وجود دارد؛آن امیدی هم که پس از یک دوره ناامیدی شکل گرفت هم به طور نسبی وجود دارد. آقای روحانی باید سعی کند این امید را با تدابیر خود حفظ کند و به جامعه اطمینان و آرامش دهد.
بزرگترین چالش سال ۹۲ مسأله هستهای و بینالمللی بود. فارغ از اینکه رئیس جمهوری بعدی چه کسی باشد؛ چالش جدی دولت بعدی چه خواهد بود؟
با توجه به چالشهایی که در داخل و خارج برای برجام وجود دارد، این مسأله در آینده هم در دستور کار خواهد بود. بیکاری، رکود اقتصادی و آسیبهای اجتماعی چندین دولت بعدی را هم درگیر خواهد کرد. اثرات مهاجرت نخبگان، چند پارگی آموزش عالی و اختیارات دانشگاهها متأثر از سیاستهای هشت ساله دولت قبل و نبود استقلال و آزادی و امنیت در محیط دانشگاهی و نیز شرایط حساس و پرمخاطره منطقه به دولت بعدی نیز کشیده میشود. این مشکلات با برنامهریزی مدبرانه، حفظ انسجام ملی و با کمک گرفتن از پشتوانه نخبگان و افکار عمومی بتدریج حل خواهد شد.
شما تصمیم به کاندیداتوری مجدد در انتخابات ریاست جمهوری را دارید؟
خیر همان یک بار کافی بود. پذیرش نامزدی در انتخابات ۸۴ به خاطر پیشگیری از خطری بود که نسبت به آینده کشور و نسل جوان احساس میکردم! چیزی که متأسفانه در دوره ۸ ساله دولت بعدی اتفاق افتاد.
منبع: ایران آنلاین
∎