شناسهٔ خبر: 14880101 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه تعادل | لینک خبر

افغانستان ناجي نمي‌خواهد مشروعيت مي‌خواهد

صاحب‌خبر -

گروه جهان| اگر جنگ ادامه ديپلماسي با ابزار ديگري باشد، پس چهار دهه جنگ افغان‌ها يكي از پيچيده‌ترين پازل‌هاي سياسي جهان است كه افراد زيادي درگير آن بوده‌اند و ابعاد زيادي داشته است. بحران سياسي رو به تشديد در دولت وحدت ملي افغانستان، بحران امنيتي و اقتصادي اين كشور را هم تشديد مي‌كند. بنا بر توافقي كه با ميانجي‌گري جان كري، وزير امور خارجه ايالات متحده، شكل گرفت دولت وحدت ملي بايد تا سپتامبر2016 شماري اصلاحات انتخاباتي و سياسي را اجرا مي‌كرد ازجمله، سازماندهي براي برگزاري انتخابات پارلماني و تشكيل لويه جرگه با هدف بررسي تعديل قانون اساسي. اما هيچ گامي موثري براي تحقق اين وعده‌ها برداشته نشد. بسياري از اينكه دولت وحدت ملي با همراهي واشنگتن به نوعي اين عدم تحقق وعده‌ها در ضرب‌الاجل تعيين شده تا سپتامبر را توجيه مي‌كند، خشمگين هستند. حامد كرزاي، رييس‌جمهوري سابق افغانستان، از تمايل خود براي به چالش كشيدن واشنگتن براي نقش ايالات متحده در تاخير اصلاحات مورد نياز سخن گفته است. علاوه براين، واشنگتن در حال حاضر درگير رقابت‌هاي انتخابات رياست‌جمهوري خود است. متاسفانه در اين ميان، دوئل واشنگتن و حامد كرزاي درباره علل و اقدامات اصلاحي، استراتژي زيركانه و فريبكارانه اشرف غني براي به تعويق انداختن اين اصلاحات و درماندگي عبدالله عبدالله در اين مساله را كاملا تحت تاثير قرار مي‌دهد.

 رويكرد دوگانه انديشي ايالات متحده
دخالت نظامي ايالات متحده در اواخر 2001 منادي پيروزي سريع بر طالبان و آغاز يك روند فراگير و اميدواركننده سياسي بود. همچنين يك اجماع بي‌سابقه محلي و بين‌المللي و مشروع شكل گرفت. با اين حال، عراق خيلي زود براي واشنگتن جذاب‌تر از افغانستان شد و بنابراين رويكرد ايالات متحده از كوه‌هاي هندوكش به رودخانه دجله و فرات تغيير كرد. اين كاهش توجه به افغانستان با رويكرد دوگونه انديشي واشنگتن نسبت به افغانستان، بدتر هم شد. اين مفهوم اورولي نشان‌دهنده پذيرش همزمان دو باور متضاد كه اغلب در زمينه‌هاي اجتماعي كاملا با يكديگر متمايز هستند، به عنوان امري صحيح است. (اورولي برگرفته از رمان‌هاي جورج اورول صفتي است كه به رفتارها و سياست‌هاي كنترلي به وسيله تبليغات، پايش و شنود، اخبار نادرست، انكار حقيقت، و دستكاري گذشته اشاره دارد، كه توسط حكومت‌هاي سركوبگر مدرن مورد استفاده قرار مي‌گيرد.) اين روند بي‌توجهي به افغانستان در سه سطح متقابل وجود داشته و ادامه دارد: در تصميم‌سازي‌هاي داخلي ايالات متحده، در سياست‌هاي منطقه‌يي و در رويكرد واشنگتن نسبت به فضاي سياسي افغانستان. از آن زمان تاكنون يك كشمكش هميشگي و ناتمام ميان رويكرد استراتژيك جامعه سياسي ايالات متحده نسبت به افغانستان و جدول زماني كه كاخ سفيد در اين باره تعيين كرده، وجود داشته است. به لحاظ منطقه‌يي، ايالات متحده نسبت به دوستان و دشمنان منطقه‌يي خود هنوز در اشتباه است. پاكستان قرار بوده كه مهم‌ترين شريك بزرگ خارج از پيمان ناتو براي ايالات‌متحده باشد اما شبكه حقاني، خونريزترين گروه تروريستي افغانستان كه به گفته مايك مولن، يكي از ارشدترين نظاميان امريكايي، بازوي واقعي ارتش پاكستان است. مديريت فضاي سياست داخلي افغانستان نيز از يك رويكرد دوگونه انديش رنج مي‌برد: وعده ايجاد يك دموكراسي كارآمد و در عين حال همكاري با بازيگران سياسي فاسد و تقويت احساسات قوم‌گرايانه.

 شخصيت‌هاي چندگانه كرزاي
حامد كرزاي سياستمداري شناخته شده در عرصه بين‌المللي است. او خود را اصلي ثابت براي ثبات و بقاي افغانستان مي‌داند. جهت‌گيري‌هاي اغلب متناقض از او يك سياستمدار كاركشته قوم‌گرا، وطن پرست و بين‌المللي ساخته است. نبايد فراموش كرد كه تصميم‌هاي واشنگتن در ظهور حامد كرزاي بسيار تعيين‌كننده بوده است. در واقع مي‌توان دو نسخه از كرزاي را مشاهده كرد: كرزاي جذاب (براي امريكا) در سال‌هاي 2001 تا 2007 و 2008 كه به راحتي مي‌شد بر او اعمال نفوذ كرد. درست در همين زمان بود كه واشنگتن نه تنها تمام رقباي او را كنار زد تمام قدرت نظام رياست‌جمهوري را در اختيار او قرار داد. در اين دوره كرزاي براي ايالات متحده «آدم خوب» داستان بود و رهبران مجاهدين «آدم‌هاي بد» بودند و كرزاي دوم (از 2007 و 2008 تاكنون) كه بيشتر محصول سياست افغانستان باراك اوباما بود، سياست‌هايي كه اساسا بر خروج ايالات متحده از منطقه استوار بود. در اينجا ديگر كرزاي به «آدم بد» داستان تبديل شده و صلح با طالبان در دستور كار امريكايي‌ها قرار گرفته است.

 استراتژي دوجانبه غني
اشرف غني، مشاور سابق بانك جهاني، گرچه استراتژي‌هاي متفاوتي را در پيش گرفته اما در برخي ويژگي‌ها تشابهاتي با حامد كرزاي دارد. او چون كرزاي خود را ناجي افغانستان مي‌بيند. استراتژي اشرف غني كنار گذاشتن عبدالله عبدالله، رقيب انتخاباتي‌اش، از حيات سياسي افغانستان از طريق سازش و راه آمدن با غرب است. به عبارت ديگر، ما با دو اشرف غني
روبه رو هستيم: «غني اول» چهره‌يي اقتدارگرا، قوم‌گرا و قبيله‌يي و «غني دوم» سياستمداري اصلاح‌طلب، ميانه رو و رهبري رويايي براي طرف غربي و كشورهايي كه به افغانستان كمك مي‌كنند. اين غني خود براي غرب به عنوان «آدم خوب» داستان جا زده، در حالي كه عبدالله و عبدالله و حامد كرزاي را به عنوان «آدم‌هاي بد» به تصوير كشيده است. با اين حال آن چه هنوز دست از سر اشرف غني برنداشته، مناقشات پس از انتخابات رياست‌جمهوري 2014 است. به غير از خود اشرف غني و حاميانش، تقريبا هيچ كس اعتقاد ندارد كه او در 2014 با يك انتخابات پاك و شفاف به قدرت رسيده است. حتي حامد كرزاي جايي گفته است كه «اگر آراي جعلي كنار گذاشته مي‌شد اختلاف آرا به طرز چشمگيري به نفع عبدالله بيشتر مي‌شد.»

 اين سياست است
بعد داخلي درگيري افغانستان، نبود توافق بر سر چارچوب و اصول قدرت سياسي ميان نخبگان سياسي است. چهار رويكرد گسترده وجود دارد: كارزار ترور طالبان، اختلافات مجاهدان سابق، احقاق حقوق قومي و سياست‌هاي دموكراتيك. تنش‌هاي سياسي موجود و رو به افزايش در كابل اغلب ناشي از دو رويكرد آخر (احقاق حقوق قومي و سياست‌هاي دموكراتيك) است. خوشبختانه ابزارها و فرصت‌هايي وجود دارند كه مي‌تواند به گذر افغانستان از فضاي پرآشوب امروز به يك دوره باثبات و آرام كمك كند. حضور گسترده مردم افغانستان از هر قشر و طيف و قوميتي در انتخابات نشان داده است كه مردم افغانستان برخلاف نخبگان غيردموكراتيك به دنبال ايجاد دولتي دموكراتيك هستند. قانون اساسي افغانستان و توافق سياسي كه درنهايت به تولد دولت وحدت ملي منجر شد، يك نقشه راه روشن براي آينده خواهد بود. در اين ميان واشنگتن بايد در برابر وسوسه شخصي شدن چالش‌ها و استراتژي‌هايش مقاومت كند. افغانستان به يك ناجي يا يك شخصيت پدرسالار نياز ندارد. تنها سياست مشروع موثر و پايدار مي‌تواند بسياري از چالش‌هاي اين كشور را حل كند.
منبع: ديپلماسي ايراني