«مخالفت اتابک با تکرار یک اشتباه» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم اکبر شکری است که در آن آمده؛ در هفتهای که گذشت بحث خودرو در ابعاد مختلفی در جامعه پررنگ شد چه از منظر تغییرات و جابهجایی مدیران عامل که جماعتی را سرگرم نموده است و چه از نظر نحوه فروش در بورس کالا، که موافقان و مخالفان خود را داشته است اما بنده به عنوان یک کارشناس مالی و اقتصادی که اتفاقا رزومه خودرویی هم دارم ضروری دیدم چند نکتهای را در خصوص عرضه و فروش خودرو در بورس کالا مطرح کنم.
در نگاه اول اینکه فروش خودرو در بورس کالا میتواند مابهالتفاوت قیمت کارخانه و بازار را برای خودروساز جبران کند، حرف صحیحی است اما روش صحیحی نیست و باید بدانیم که بورس کالا محل عرضه است، آیا امکان عرضه به میزان کافی وجود دارد ؟ امروزه که دوگروه خودروساز بزرگ برای ماههای آتی محصولات خود را پیش فروش میکنند، و در صورتهای مالی سود تاخیر مشتری را شناسایی و منعکس میکنند، معنایش این هست که احتمالا تعهداتی برای فروش به مشتری دارند و اساسا امکان عرضه خودرو برای فروش نقدی ندارند، که اگر هم داشته باشند به تعداد محدودی خواهد بود و برای فروش در بورس مناسب نیست، یعنی عملا عرضه به میزان کم، خاصیت رقابت و بورسی بودن را در سمت تقاضا کاملا بیاثر خواهد نمود و مفهوم بورس احتمالا به مزایده تغییر خواهد کرد.
در صنعتی که ماشاهد آن هستیم گاهی خودروساز تعهداتش معوق میشود، روش عرضه در بورس کالا، روش مناسبی نیست و اگر هم در گذشته به صورت موقت از این روش استفادهای شده است، یا به منظور تامین نقدینگی بوده یا روشی مُسکنی و موقت بوده است، یا اینکه به ناکارآمد بودن آن روشِ اشتباه پی بردهاند، که متوقف نمودهاند، لذا وزیر محترم صمت نیز در این خصوص به درستی نظرشان را اعلام کردند و با تکرار این روش اشتباه، مخالفت نمودند. اما آنچه مهم و حائز اهمیت هست و اتفاقا نقطه عطف خودروسازان هست و گاهی این عدم توجه یا بیدقتی موجب زیانهای جبرانناپذیری برای خودروسازان شده است
همین پیش فروش محصولات بوده که خودروساز جهت جذب نقدینگی پیش فروش کرده است و جریان نقدینگی را وارد چرخه تامین نکرده و در واقع پیشخرید متریال نشده است و پس از گذشت زمان در زمان ایفای تعهدات و تحویل خودرو متریال را به قیمت روز تهیه کرده و این در صورتی است که پیشفروش به قیمت قبل بوده است که این امر خودروساز را وارد زیان میکند و امروزه زیانهای انباشته خودروسازان از همین فعل ناشی شده است که پس از اصلاح این روشهای نادرست و نداشتن تعهدات به مشتری و وجود خودرو کافی جهت عرضه وافر در بورس کالا، میتوان در این خصوص تصمیم مناسبتری را اتخاذ نمود.
نتیجه؛ آنچه مسلم هست قیمتگذاری دستوری موجب این چالش شده است و برای عبور از این بحران (قیمتگذاری دستوری) نباید اشتباه دومی صورت بگیرد، و عملا با عرضه خودرو در بورس نهتنها اشتباه اول و ساختار اصلاح نشده است بلکه روش جدیدی را خلق کردیم، و اتفاقا هیچ الگوی مشابهی هم در دنیا ندارد و فاقد هرگونه معیار و استانداردی میباشد و احتمال اینکه جهت پوشش این اشتباه یک فرآیند تکمیلی دیگر اضافه کنیم، وجود دارد. لذا برای عبور از بحران خودرو الگوبرداری از برندهای معتبر دنیا امری ضروری است و با اضافه نمودن هرگونه فرآیند و اقدام بر اساس آزمون و خطا، اشتباهات فاحشتر و جبران آن یحتمل سختتر خواهد شد.