تحولات يك ماه و نيم گذشته در كشور با سرعت و شگفتيهاي زيادي همراه بوده است. در حالي همچنان جزييات فني سانحه سقوط بالگرد رييسجمهور فقيد بهطور كامل استحصال و منتشر نشده است كه مجلس خبرگان رهبري و مجلس شوراي اسلامي جديد با انتخاب هيات رييسههاي خود آغاز به كار كرده و دو دور انتخابات رياستجمهوري نيز با انتخاب مسعود پزشكيان به پايان رسيده و آفتاب دولت چهاردهم در آستانه دميدن است.
آنچه در سير تحولات سياسي كشور گذشت تا امروز، مسعود پزشكيان بر كرسي پاستور تكيه بزند را بايد در مجال ديگري موشكافي و تحليل كرد، اما برآمدن شخصي به نام مسعود پزشكيان به عنوان كانديداي جبهه اصلاحات بر آستان دولت جمهوري اسلامي ايران ميتواند متضمن فرصتهاي ويژهاي براي بازسازي گفتماني و رفتاري اصلاحطلبي در ايران باشد. فرصتي كه شايد بتوان گفت حتي از دوم خرداد 76 تاكنون نيز فراهم نبوده است. رئوس اين بازسازي گفتماني از نگاه نگارنده شامل موارد ذيل است:
يكم: عدالتخواهي
مساله عدالت و ستيز با تبعيض و نابرابري اعم از عدالت اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي كه از اصليترين مطالبات مردم در جريان انقلاب اسلامي و حتي جنبش مشروطهخواهي ايران بوده است، اكنون در جريان اصلاحات بيش از هر زمان ديگري مهجور است و عملا پرچم آن برخلاف سوابق جناح چپ، به بخشهاي ناپختهاي از جريان راست رسيده است. حضور مسعود پزشكيان و دولت او ميتواند متضمن اين فرصت باشد كه پرچم گفتمان مردمسالاري عدالتخواهانه با قدرت در اردوگاه اصلاحطلبان برافراشته شده و با كار مطالعاتي و تئوريك جدي در اين حوزه، ضعف نظري و عملياتي كشور در گسترش عدالت جبران شود. در همين راستا رهبري نيز بارها در سالهاي گذشته به عقبماندگي كشور در زمينه عدالت اجتماعي و لزوم جبران آن پرداخته است.
از سوي ديگر جريان اصلاحطلبي براي بازسازي تشكيلاتي خود بيش از گذشته به همكاري و همراهي طبقه فرودست و محروم جامعه نيز نياز دارد. تركيب آراي مسعود پزشكيان نشان ميدهد اكنون فرصتي بينظير براي امكان جذب و پيگيري رفع مشكلات اين طبقه و حذف تبعيضها و نابرابريها فراهم شده است.
دوم: مردمگرايي
جريان اصلاحطلبي بهطور طبيعي به جوامع نخبگاني گرايش دارد. اين موضوع باعث شده است پيوند بسياري از فعالان سياسي اصلاحطلب با تودههاي مردم قطع شده و به تبع آن امكان مفاهمه متقابل فراهم نباشد. يافتن زباني مشترك با تودههاي مردم به كاهش شكاف دولت - ملت خواهد انجاميد و فقدان آن باعث ميشود به سرعت محبوبيت و مشروعيت دولتهاي مورد حمايت جبهه اصلاحات كاهش يابد. مردمگرايي باعث خواهد شد تا دولت در زمان اخذ هر تصميمي به نظرات مردم كوچه و بازار هم در كنار نظرات متخصصان اهميت داده و دستكم براي اقناع آنها، برنامهاي براي سخن گفتن و تعامل با مردم داشته باشد.
اصلاحطلبي مردمگرا مانند مسعود پزشكيان علاقه دارد با نفي اشرافيتگرايي با تودههاي مردم بيواسطه همنشيني و گفتوگو كند و همانند آنها بدون روتوش زندگي كند؛ بر سر سفره آنها بنشيند و دغدغههاي آنها را نمايندگي كند.
سوم: اسلامگرايي
يكي از وعدههاي اصيل انقلاب اسلامي و معلمان آن، تأسي به سيره معصومين در حكمراني و ظرفيت اسلام براي دفاع از آزادي، استقلال، عدالت و حقوق مردم در جامعه بود. اما در وضعيتي كه بعضي خوانشهاي متحجرانه و دُگم از اسلام، متاسفانه در حال تبديل شدن به درك عمومي جامعه ايراني از ظرفيت دين و به تبع آن باعث دينگريزي عميق نسلهاي جديد شده است، به كار بستن خوانشي از اسلام و سيره معصومين كه آزاديبخش، عدالتخواه و رافع ظلم از همه انسانها و مظلومي نباشد ضمن اينكه ميتواند گرهگشاي برخي تحولات در جامعه باشد، شكاف ايجاد شده را پر كرده و بخشهاي بيشتري از جامعه را با خود همراه كند. در ايام تبليغات انتخابات نيز چنانكه ديديم رجوع دايمي پزشكيان به قرآن، نهجالبلاغه و احاديث براي مخاطبين جذاب بود.
چهارم: فسادستيزي
يكي از آفتهاي احزاب در ايران، تبديل شدن به ماشين جذب رانت براي اعضا و عدم تصفيه و تزكيه تشكيلاتي ناپاكيهاست. همين موضوع باعث شده است منتقدين اصلاحطلبان عملكرد ناخوشايند برخي افراد را به سايرين تسري داده و به تخطئه كل گفتمان اصلاحطلبي بپردازند. در چنين وضعيتي خصوصا با مشكلات اقتصادي فعلي، بايد با انواع فساد بيرحمانه برخورد كرد و با تاكيد بر تخصصگرايي و كارآمدي مديران پاكدست، دست از قبيلهگرايي برداشت و برنامهمحوري را جايگزين شخصمحوري كرد. در وضعيتي كه انتظارات عملكردي مديران اجرايي مشخص باشد، اين ميزان تحقق برنامه و انتظارات عملكردي است كه عيار اصلاحطلبي مدير اجرايي را مشخص ميكند نه ميزان وابستگي او به تشكيلات اصلاحطلبان.
چنانچه دوم خرداد و ويژگيهاي شخص سيد محمد خاتمي توانست مفاهيم جديدي از گفتمان تحولخواهي را در اذهان مردم ايران پديد آورد، از توجه به موضوعات فوق چنين برميآيد كه حضور مسعود پزشكيان در راس دولت چهاردهم با مزيتهاي منحصربهفرد خود نيز ميتواند منجر به بازگشتِ خويشتنِ اصلاحطلبي به خويش و بازسازي گفتماني و تشكيلاتي آن با روايتي جديد از اصلاحطلبي در تاريخ ايران باشد.