شناسهٔ خبر: 67471688 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: اعتماد آنلاین | لینک خبر

قربانی جیب‌بری، سارق حرفه‌ای شد

سارق حرفه‌ای می‌گوید وقتی طعمه یک جیب‌بر شد برای جبران خسارات شروع به دزدی کرد.

صاحب‌خبر -
قربانی جیب‌بری، سارق حرفه‌ای شد
کد خبر: 665549
|
۱۴۰۳/۰۴/۱۲ ۰۸:۳۰:۲۹

پرونده جوان سابقه‌داری که برای بار ششم دستگیر شده است در دادسرای ویژه سرقت رسیدگی می‌شود.

به گزارش سایت جنایی، پرونده این سارق جیب‌بر در شعبه هشتم دادسرای ویژه سرقت نزد بازپرس کوشکی در حال رسیدگی است و او خود را قربانی یک جیب‌بر می‌داند که باعث ورشکستگی و ورودش به دنیای مجرمان شد. در ادامه مصاحبه با این جوان سابقه‌دار را بخوانید.

*سرقت را چطور شروع کردی؟

در اتوبوس بی‌آرتی و مترو جیب‌بری می‌کردم.

*چطور دستگیر شدی؟

بار آخر در اتوبوس گوشی‌ای را سرقت کردم که همان موقع زنگ خورد و صاحبش متوجه شد. آنجا دستگیر شدم.

*زمان جیب‌بری به مالباخته و خسارت او هم فکر می‌کردی؟

من خودم این حس را تجربه کرده‌ام و می‌دانم چه احساس بدی است. لحظه‌ای که متوجه شدم اموالم سرقت شده، انگار دنیا روی سرم خراب شد.

*پس چرا حس بدی را که خودت تجربه کردی برای دیگران ایجاد می‌کردی؟

چون یک روز خودم مالباخته شدم، همین مالباختگی باعث شد خلافکار شوم.

*چه اتفاقی برایت افتاد؟

سال‌ها قبل کسب‌وکاری برای خودم داشت. اصلاً نمی‌دانستم خلاف چیست. خانه‌ام را فروختم تا در کار بریزم، با مقداری از آن هم خانه دیگری بگیرم. پولی که از خریدار گرفته بودم در کارت بانکی‌ام بود. یک روز که در جست‌وجوی خانه جدید بودم، سوار اتوبوس شدم و سارق جیب‌بری کارت‌های بانکی و مدارکم را سرقت کرد. رمز کارت را روی جلدش نوشته بودم و سارق همه پولم را قبل از اینکه من متوجه بشوم خالی کرده بود.

*بعد چه کردی؟

شکایت کردم، اما هیچ نتیجه‌ای نداشت. سارق با کارت بانکی من طلا و دلار خریده بود و چون ماسک و کلاه داشت، چهره‌اش هرگز شناسایی نشد. به خاطر سرقت پول‌هایم، نتوانستم خانه‌ جدیدی بگیرم و از آنجا که سارق هم دستگیر نشده بود دچار افسردگی شدید شدم.

*چرا سراغ سرقت رفتی؟

حالم خوب نبود و کسب‌وکارم هم از رونق افتاد و ورشکست شدم، با خودم گفتم وقتی سارق اموال من دستگیر نشده است، سارق‌های دیگر هم دستگیر نمی‌شوند. پس اگر من هم دزدی کنم دستگیر نمی‌شوم اما راهی برای دزدی بلد نبودم. در همین فکرها بودم که یک روز یک نفر در اینستاگرام درخواست دوستی به من داد، صفحه‌اش را که نگاه کردم، تبلیغ جعل مدارک بود. همان‌جا جرقه‌ سرقت در ذهنم خورد. همان‌طور که در اینستاگرام جست‌وجو می‌کردم آگهی فروش سلاح هم دیدم. در نهایت با خودم گفتم پس آگهی آموزش سرقت را هم می‌توانم پیدا کنم. جست‌وجو کردم و آخر سر در فضای مجازی نتیجه گرفتم، موفق شدم سارقی را پیدا کنم که به صورت حرفه‌ای آموزش سرقت می‌داد.

*یعنی آموزش حرفه‌ای سرقت دیده‌‌ای؟ پولی هم بابت آموزش پرداخت کردی؟

آن زمان مبلغ قابل توجهی بود. کارش را هم خیلی خوب بلد بود و حرفه‌ای بود. هر شگردی را بلد بود یادم داد و گفت بهترین و بی‌دردسرترین راه سرقت جیب‌بری است. راست می‌گفت، سرقت‌های دیگر نیاز به وسایل دارد، یا باید نصفه‌شب از دیوار مردم بالا بروی یا در خودرویی را باز کنی که ریسک دارد و ممکن است همان موقع گیر بیفتی یا دوربین فیلمت را بگیرد، خلاصه به دردسرش نمی‌ارزد. اما جیب‌بری خیلی راحت بود، هر ساعتی که دلم می‌خواست یا پول نیاز داشتم دستم را داخل جیب و کیف مردم می‌کردم.

*از اول راحت سرقت می‌کردی؟

البته اوایل سخت بود، اما کم‌کم توانستم این کار را به صورت حرفه‌ای انجام دهم. کم‌کم هم مالخرهای مختلفی پیدا کردم و اموال دزدی را خوب می‌فروختم.

*چرا مالخرهای مختلف؟

مثلاً گوشی را یک مالخر می‌خرد، سیم‌کارت گوشی‌ها را مالخر دیگری، مدارکی را هم که از کیف‌ها سرقت می‌کردم مشتری خودش را داشت و هر کدام مبلغی داشتند.

*با این حرف‌هایی که می‌زنی خودت حرفه‌ای هستی. سابقه نداری؟

پنج بار دستگیر شده‌ام.

*هیچ‌وقت دلت خواست خلاف را رها کنی؟

وقتی وارد کار خلاف شدم، گاهی دلم می‌خواست ادامه ندهم اما بدهی‌هایی که بار آورده بودم و رد مال‌هایی که باید پرداخت می‌کردم و سابقه‌دار هم که شده بودم، همه اینها وادارم می‌کرد به این کار ادامه دهم.

*آخرین بار کی از زندان آزاد شدی؟  

اواخر سال گذشته.

*چه مدت بعد خلاف را شروع کردی؟

همان موقع که آزاد شدم جیب‌بری را دوباره شروع کردم و به محض رسیدن به اولین ایستگاه بی‌آرتی، دست به سرقت زدم.

نظر شما