به گزارش جام جم آنلاین از گرگان پرداختن به هنرهای مختلف میتواند از نظر روحی تاثیرات مفیدی را بر روی زندگی افراد بگذارد و باعث آرامش و کم شدن استرس و اضطراب در آنها شود. لازم نیست همه انسانها هنرمند شوند، همین که با هنر در ارتباط باشند کافیست تا نقش هنر در زندگی افراد را ببینند. همچنین، پیشرفت و توسعه از طریق هنر و استفاده از پتانسیلهای موجود در هنر به معنای کلی و عام یکی از سیاستها و برنامه های کشورهای موفق به شما میرود. اما آنچه مهم است نقش و جایگاه هنر در روان افراد، پیشرفت، توسعه و آبادانی میباشد. هنر میتواند به عنوان یک امر مهم در انتقال مفاهیم فرهنگی، دینی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و دارا بودن پیوندی محکم با این مفاهیم به عنوان یک تسهیلگر مولفه های گوناگون پیشرفت، عمل نماید و زمینه های مناسب را در تحقق و دستیابی به پیشرفت با سرعت، دقت و عمق بیشتری فراهم نماید.
تاثیر هنر
هنر، نتیجه کوشش انسان برای ایجاد زیبایی است.
نیاز انسان امروز به هنر از جمله نیازهای است که احتیاج به احتجاج و استدلال ندارد زیرا هر انسانی، با هر سطحی از فرهنگ، فکر و اندیشهی که دارند به این مساله واقف هستند. از زمانی که انسان را میشناسیم به همان میزان هنر را در کنار آن میبینیم. بشر در طول تاریح حیات اجتماعیاش هیچ وقت بدون هنر زندگی نکرده و هنر از آغاز زندگی تا به امروز همچنان با او و همزاد او و همراه او خواهد بود.
بررسی تأثیر هنر بر درمان و بهبود بیماریها:
باید همه انسانها به ویژه بیماران با انواع دردها و عوامل منفی زندگی مبارزه کنند و برای لذت بردن از زندگی و بهبود در مشکلات و ناراحتیهای روحی و روانی و غیره با هنر و انواع آن دمخور باشند، چون ارتباط با هنر نقش مؤثری در تقویت روحیه دارد و لازم نیست همگی هم هنرمند شوند ولی همه میتوانند با هنر تماس داشته باشند و میتوانند در گلستان هنر قدم بردارند و آرامش بگیرند. امروزه هنر نقش مثبت فراوانی در خیلی از بخشها و حوزهها را بر عهده گرفته است که هنر درمانی چه به صورت تجربه ای و چه به صورت حرفهای و تخصصی آن در خیلی از جوامع به عنوان یک الگو و معیار تحقق و مورد اجرا قرار گرفته است.
تفاوت هنرمند با دیگر افراد جامعه:
هنرمند نیز مانند هر انسانی در جامعه زندگی میکند و با بقیه مردم به زندگی روزانه اش مشغول میشود و فرقی با دیگر افراد ندارد اما دو تفاوت اساسی در این موضوع وجود دارد که هنرمند را از دیگر افراد جامعه شاخصتر میکند. یکی ابزار کار و زبان بیانی او و دیگری حساسیتش نسبت به پدیده ها و اتفاقاتی که دور و برش میافتد و نسبت به آن واکنش و رویکردی متفاوت با دیگر افراد دارد.
هنرمند با استفاده از عوامل دیداری، شنیداری و نوشتاری واقعیتهای بیرونی را تبدیل به اثر هنری میکند و وقتی که این مسائل و موضوعات در قالب هنر جای گرفت میتواند تأثیرش از خود واقعیت زیباتر و بیشتر و بهتر باشد. هنرمندان میتوانند از دو شیوه نقش و تأثیر مثبتی را در این راستا ایجاد کنند یکی با ارائه کار و اجرای برنامههای نمایشی و موسیقی، و برگزاری نمایشگاههای تجسمی و نقاشی و عکس تا از درآمد و فروش این فعالیتها، نهادها و انجمنهای این حوزهها را حامی و همراه باشند و شیوه دیگر نیز که شاید این روش تأثیر بیشتری هم داشته باشد.
نقش و اهمیت هنر در زندگی:
زندگی بدون هنر بسیار بیروح و کسل کننده است. نقش هنر در زندگی این است که به مردم امید و نشاط میدهد. کار دیگر هنر این است که دوست داشتن زندگی را به انسان میفهماند و «زندگی با صفا» را به او نشان میدهد. هنر پدیدهای است که از دیرباز نقشی بسزا در زندگی انسان دارد و تاثیر این موضوع چنان بوده است که همراه بسیاری از صاحبنظران و اندیشمندان در ادیان و مکاتب مختلف از آن به عنوان وسیلهای کارآمد و موثر در جهت ترویج و تبلیغ اندیشهها و رفتار مورد نظر خود از آن استفاده کردهاند.
«هنر از قدیمیترین و موثرترین پدیدههای زندگی فردی و اجتماعی انسان است»، تا جایی که هیچ وسیله یا روش زندگی را نمیتوان پیدا کرد که هنر به نوعی در آن نفوذ نکرده باشد.
باید تمام انسانها با دردهای زندگی مبارزه کنند
مهمترین اثر هنر تأثیر است و اگر هنر ماندگاری و تأثیر نداشته باشد ارزشی ندارد و اگر نتواند جامعه را به سوی رشد و آگاهی بخشی سوق بدهد هنری موفق نبوده است.
هنر، اصولا دارای یک ارتباط خاص با انسانهاست. هنر نوعی رستگاری است که ما را از خواستن یعنی نوعی درد و رنج، آزادی میبخشد. امروزه هنر نقش مثبت فراوانی در خیلی از بخشها و حوزه ها را بر عهده گرفته است که هنردرمانی چه به صورت تجربه ای و چه به صورت حرفهای و تخصصی آن در خیلی از جوامع به عنوان یک الگو و معیار تحقق و مورد اجرا قرار گرفته است.
تاثیر هنر بر زندگی انـسان:
آرامش نیرویی است که تمامی انسانها در زندگی به دنبالش هستند و هر کس به طریقی آن را به دست میآورد؛ بعضیها با کارکردن، بعضی با مهمانی رفتن، برخی با ورزش، درد دل کردن، مهمان دعوت کردن اینجا به راهکاری اشاره می شود که با هنر میتوانیم هم به آرامش روانی برسیم و هم تخلیه هیجانی بشویم و هر حسی که داریم (حس خوب ، حس بد، خشم، عشق، تنفر، مبارزه، انتقام، شادی و هزاران حس دیگر) را بروز دهیم و بیرون بریزیم و سبک شویم و آرامش و صبوری را بیاموزیم وآن هم خلق یک اثر هنری است.
هنر در حكم یك زبان است؛ زبان بدیع عواطف و هیجانها و منعكس كنندهى عمیقترین احساسات ارواح پرتلاطم. هنر از لحاظ بیشایبگی خود برتر از زبان است و از لحاظ بین المللی و جهانی بودن بر زبانهای ملی تفوق دارد. متفكر بزرگ آگوست كنت معتقد است كه «هنر بخشی از زبان است كه تمام افراد نوع بشر آن را درك میكنند و به معانی آن پى میبرند». در نظر فیلسوف هنر زبان حقیقی جهان است.
هنر زاییده اجتماع بوده و در جامعه شکل گرفته و پدید میآید زیرا هنر، در خلا شکلگرفته و پدیدار نمیگردد و هنرمند هنگامی که روایتگر عالم خارج است به نمایش دنیای درونیای که هیچ ارتباطی با عالم خارج نداشته باشد نمیپردازد، بلکه نمایش حیات باطنی و کیفیات نفسانیاش بازتابدهنده محیط وی بوده و حیات اجتماعی را منعکس میسازد. بدینترتیب عواطفی که آثار هنری در ناظرین تولید مینماید جنبهای اجتماعی دارد.
هنر هم از لحاظ اصل و منشا و هم از لحاظ هدف خود یک امر اجتماعی است. هنر عبارت است از بسط جامعه به تمام موجودات عالم طبیعت و به تمام واقعیات خیالی است و این بسط و توسعه به وسیلهى احساسات انجام میگیرد. پس عاطفهی هنری اصولا اجتماعی بوده و نتیجهى آن بسط حیات فردی و شخصی است که با حیات وسیعتر جهانی یکی گردد. پس عالیترین هدف هنر عبارت است از ایجاد عواطف و احساسات اجتماعی. هنر با تولید عواطف و ایجاد صور ذهنی مشترک بیشتر از منافع و تمایلات دیگر که غالبا موجب اختلاف میگردد اذهان و وجدان های مختلف را به هم نزدیک می سازد.
هنر بیشتر از آن که موجب تفرقه گردد سبب اتحاد و نزدیکی میشود و رابطهى دلبستگی عمیقی میان دستهاى مختلف اجتماعی برقرار میسازد، احساساتی که در برابر آثار هنرمندان دست میدهد یکی از موثرترین عوامل حیات خانوادگی و دوستی است.
زمانی که آرامش برقرار است، هنر چیزهای دیگری عرضه داشته است تا زمان جنگ، استقلال فکری و عدم آن، تحولات زمان جنگ و خلاصه هر گونه نبوغ، ابتکار و خرافات در هنر نمایان است. اکنون جنبهای جدی و فجیع هنر را میتوانیم پی ببریم و اگر آن را در حکم بازی و تفریح بدانیم جنبهای مزبور همیشه در نظر ما مجهول خواهد ماند. ممکن است اشخاصی خود را فدای هنر نمایند ولی کسی این از خود گذشتگی را دربارهى بازی و تفریح انجام نمیدهد.
هنر بازگو کننده عقدههای نهفته در ضمیر جامعه است از این جهت هنر میتواند نقش روانکاوی اجتماعی را داشته باشد که با بیرون کشیدن دردهای نهانی و عقدههای پنهانی التهابات تاریخی و انفجارهای اجتماعی را التیام بخشد و جامعه را دوباره به سوى تعادل سوق دهد و ضامن سلامت و سعادت و شکوه و ترقی و تکامل آن گردد.
هنر نقش بسیار مهم و انکار ناپذیری در روند تکامل اجتماعی داشته و خواهد داشت یکی از وسایل بسیار مهم پیشرفت بشریت هنر بوده و میباشد که اگر هنر و هنرمند در تاریخ بشریت وجود نمیداشت تکامل جوامع انسانی بدین صورت که امروز شاهد آن هستیم ممکن نبود.
هنر اکسیر تکامل، تحول، تحرک، ترقی و بالندگی و تعالی و سازندگی اجتماع انسانی است که در طول تاریخ وقتی که جماعتی گرد هم جمع میشدند و اجتماعی را شکل میدادند دست به هنر آفرینی میزدند تا بتوانند بر اثر تعامل هنر و اندیشه و روح بشری روند تکامل جامعه را تسریع کنند؛ بنابراین هنر اساسیترین نقش را در حرکت تحولات تاریخ انسان داشته است.
در اهمیت هنر در زندگی اجتماعی حرفی نیست که تاثیر مثبت، فوری و حیاتی دارد و در آینده نیز براى روح جوامع انسانی نیازی است ضروری که هیچ جامعهای بدون هنر نمیتواند روح پر نشاط داشته باشند.
درک پروش ذهن و زیباشناسی باغچه ذهن
ذهن انسان همچون زمینی بکر و دستنخورده است، مهمترین مسئله برای پرورش ذهن انسان شناخت این زمین و شناخت نیازهای آن است. زمانی که شما یک باغچه کوچک دارید، اگر به این باغچه رسیدگی نکنید، علفـهای هرز در میان گیاههای زیبای شما رشد خواهد کرد. بعد از مدتی متوجه خواهید شد که گیاههای زیبای شما و حتی سبزیجاتتان دیگر آن زیبایی و طراوت قبلی را ندارد.
برای اینکه باغچه شما همیشه شاداب و پر طراوت باقی بماند، باید قبل از هر کاری خاک باغچه را آماده کرده و بذرها و گیاهانی را که دوست دارید، در آن به کارید، را از قبل جدا کرده و در مرحله آخر مسیر پرورش این گیاهان را به درستی طی کنید. برای آماده کردن خاک باید، تمام تلاش خود را بکنید تا به خوبی زیرورو شود. حالا که شما برای حاصلخیز کردن خاک آن را زیرورو میکنید، هر آنچه از گیاهان هرز که در زیر خاک باقی مانده از زیر خاک خارج کرده و سنگها را از درون خاک بیرون میآورید.
پس فکر انسان نیز همانند خاک میماند، زمانی که شما میخواهید آن را پرورش دهید، کاملاً باید آن را زیرورو کنید، هنر توانایی این را دارد، تا با زیرورو کردن بستر ذهن انسان دگرگونی جدیدی در ذهن بوجود آورد و این دگرگونی سلامت روان انسان را تضمین کند. هنر این توانایی را دارد که تمام خاکهای ذهن انسان را زیرورو کرده و آنچه از انرژی منفی و افکار منفی در ذهن انسانها وجود دارد، را از آن خارج کند. با این کار پویایی روان انسان را به جریان می اندازد و در مسیر درست قرار میدهد.
هنر چه تأثیری بر روان انسان میگذارد؟
1.به یاد آوردن: شاید در توضیح این عملکرد عکسهای خانوادگی یا دوستانه بهترین مثال باشد. حتما بخشی ار سوگ از دست دادن یک عزیز با ماندگاری عکسش بر روی طاقچه ی خانه ابراز می شود. هنر کمک میکند چیزهایی را که دوست داریم اما فانی هستند،حفظ کنیم و به یاد آوریم.
- امید: محبوبترین نوع هنر، هنر شاد، زیبا و دلپذیر است. نقاشی از یک طبیعت بینظیر یا کودکان خندان میتواند به غریزهی زندگی کمک کند و امید ببخشد. در گذشته از هنر برای نشان دادن آن چیزی که ایدهآل و آرزوی شخص بود استفاده میشد و آن را برای دیگران به نمایش میگذاشت تا آنها نیز لبخندی بزنند و چه شگفتانگیز و قابل تامل است که انسانها بسیار آرزوی مشترک دارند.
مشکلات امروزی بیش از حد به گوش ما میرسند و ما نمیتوانیم در برابر بعضی از آنها کاری انجام دهیم. شاید هنر امید بخش بتواند راه نجاتی از این ناتوانی در برابر مشکلات باشد. بسیاری از آثار هنری صرفا زیبا نیستند بلکه از آرمانها و ایده آلها حرف میزنند.
- اندوه: هنر به ما کمک میکند تا با موفقیت بیشتری رنج بکشیم. موفقیت از این جهت که ما معمولا با رنج در جنگ هستیم با اینکه ناگزیر تجربهاش خواهیم کرد. صلح با رنج و درد توسط هنر امکانپذیرتر خواهد بود؛ اینکه هنرمند دست به قلم میشود و از غم مینویسد، همان لحظهای است که احتمالا بین او و بخشی سخت از درونش، آشتی رخ داده است. هنر تنها جایی است که خبری از سرکوب نیست و فرد میتواند آزادانه رنجش را ابراز کند.
4.ایجاد توازن: هنر میتواند به شکل اغراق شدهای تصویر آن چیزی باشد که نداریم و این تعادل را برقرار کند. مثلا فردی را در نظر بگیرید که شغل پراسترسی دارد و روزانه در یک محیط پر سر صدا کار میکند، دیدن یک تصویر از سکوت پهناور یک دشت میتواند به تعادل حالش کمک کند.
5.خودشناسی: اینکه چطور خودمان را درک کنیم مهم است. مواقعی که از خودمان آگاه نیستیم؛ به عبارتی احساسات، رفتارهای تکراری غیرسازنده، تردیدها، آرزوهایی داریم که به طرز عجیبی درهم آمیختهاند و هیچکدامشان در تعریفهای ساده نمیگنجند. با آثار هنری مواجه میشویم که انگار قلابشان به بخشی از درون ما گیر میکند؛ بخشی که هیچگاه به صورت کامل تجربه و بیانش نکردهایم.
6.رشد: ممکن است اثری هنری، مانند بسیاری از اتفاقات زندگی، ما را آزار دهد یا مثلا یک اثر مهم و ارزشمند هنری برایمان حوصله سر بر یا چندش آور باشد و یا خشمگینمان کند. تمام این احساسات شخصی از بخشی از تجربیات کودکی ما و آنچه در زندگی دیده و شنیدهایم نشات میگیرد؛ تحمل میلی که در ناخودآگاه به چیزی داریم یا ترسی ناشناخته و هزاران احساس بیان نشده، می تواند در مواجهی هنری آسانتر باشد. هنر به ما این فرصت را میدهد که با احساساتمان مواجه شویم و در مقابل آنها با مقاومت برخورد نکنیم، دیدگاههای متفاوت را ببینیم و بشنویم و از این راه، دنیای ما بزرگتر شود. این نقطهی مهمی در رشد فردی به حساب میآید.
- قدردانی: یکی از موضوعات ما برای در آرامش نبودن، ناتوانیمان در درک لحظه و توجه به جزییات است گاهی در رنجیم چون نمیتوانیم امکانات و داشتههای اطرافمان را با تازگی ببینیم. بخشی از این مشکل به خاطر فرآیند عادت کردن است که گاهی به ما کمک میکند که مثلا رانندگی را بدون فکر و روتین انجام بدهیم ولی در موقعیتهایی میتواند مانع این شود که از داشتهها لذت ببریم. هنر با پر رنگ کردن جزییات و با به تصویر کشیدن آنها به ما کمک میکند قدردانتر باشیم. شما میتوانید در بسیاری از آثار مهم هنری متوجه اهمیتی که خالق اثر به جزییات داده است و تاثیر این جزییات در زیبایی کلی اثر شوید و این در زندگی روزمره پیام مهمی را به شما میدهد.
∎