به گزارش سایت دیده بان ایران؛ حدود ۱۰ سال پیش بود که خبر آمد عدهای ناشناس به سفارت عربستان حمله کردهاند و در این راستا ریاض تصمیم گرفت تا به طور کل روابط دو جانبه با تهران را قطع کند. به هر حال نزدیک به یک دهه از حمله تندروها در ایران به سفارت عربستان در تهران میگذرد و دلیلشان هم اعدام شیخ نمر، روحانی شیعه توسط دولت سعودی بود. بیشک قبضِ نفس هر انسان آزادهای در دنیا، بر خلاف اصول بارز حقوق بشر و انسانیت معنا میشود و میتوان به گونههای دیگر به این چنین موضوعات اعتراض کرد؛ اما آنچه در این میان به صورت کلی به عنوان علامت سوال بزرگ هنوز در اذهان عمومی بیپاسخ مانده، این است که چرا عدهای به خاک کشور دیگر حمله میکنند، در آنجا نماز میخوانند و سپس اسناد دولتی را مانند برف شادی بین هوا و زمین پخش میکنند؟
واقعیت این است که حمله به سفارت عربستان در دی ماه ۱۳۹۴ همین حالا و در مناظره دوشنبه شب نامزدهای چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نه تنها سوال مذکور را مجدداً برای عموم مردم ایران مطرح میکند، بلکه به راحتی گویای آن است که جریانی به موازات دولت حسن روحانی در آن زمان قصد داشت که ضربه سهمگینی به سیاست خارجی کشور بزند که البته این اتفاق رخ داد. در آن سال روابط با عربستان سعودی به صورت کامل قطع شد و حتی کنسولگری این کشور در مشهد هم تعطیل شد و سپس تنش در منطقه با محوریت یمن شروع شد.
سعودیها که در منطقه حاشیه خلیج فارس عنوان «برادر بزرگتر» را برای خود برگزیده بودند سعی کردند به هر ترتیب که شده از طریق اجماعسازی عربی علیه ایران به نوعی یک محاصره منطقهای را علیه تهران به راه بیندازند و حتی لابی سعودی در خاک آمریکا و رسانههای مطرح دنیا از هیچ اقدامی علیه کشورمان دریغ نکرد. این موضوع باعث شد تا ۷ سال روابط با سعودی قطع باشد و در نهایت ۱۴۰۱ دولت سیزدهم اعلام کرد که روابط با ریاض عادیسازی و ترمیم شده است.
آنچه در مورد حمله به سفارت عربستان سعودی باید مورد نظر قرار بگیرد این است که «دولت در سایه» که امروز سعید جلیلی به صورت علنی آنرا متعلق به خود اعلام میکند، به انضمام هم مسلکهای آن در سطوح دیگر، پس از آنکه روابط ریاض با تهران قطع شد، مدام به این موضوع اشاره میکردند که دولت دوازدهم روابط خوبی با کشورهای همسایه به ویژه دولتهای حاشیه خلیج فارس ندارد، اما هیچگاه نگفتند که چرا هم تفکرهای آنها چنین هزینهای را بر کشور و دستگاه دیپلماسی تحمیل کردند.
مساله دیگر این است که اساساً روابط دوجانبه و میزان مطلوب بودن و یا عمق مناسبات را در دنیای امروز، سرمایهگذاری خارجی مشخص میکند و بس. اینکه دولت سیزدهم و همفکرهای آنها در سال ۹۴ با حمله به سفارت عربستان موجب قطع روابط میشوند و سپس ۷ سال بعد یعنی در سال ۱۴۰۱ و یکسال پس از روی کار آمدن ابراهیم رئیسی با صدای بلند اعلام میکنند که روابط با عربستان را عادیسازی کردهاند، اما در مقابل، سعودیها هیچ سرمایهگذاری مشخصی را در خاک ایران انجام نمیدهند، نشان از یک شکست چند ضلعی دارد! به عبارت دیگر با گذشت ۷ سال از آن روزها که جز خسارت بر کشور و هدر رفتن پول از جیب مردم، هیچ عایدهای به بار ننشست، هنوز هم مشخص نیست که دولت سیزدهم دقیقاً چه اقدام موثری در ترمیم روابط دو جانبه اب ریاض انجام داده است؟ صرف اینکه دو مکان دیپلماتیک (در ریاض و تهران) مجدداً بازگشایی شوند، آیا باید آنرا دستاورد دیپلماسی عزتمندانه تلقی کرد؟
نکته مهمی که با گذشت ۹ سال و حالا در اثنای انتخابات ریاست جمهوری باید موردنظر قرار بگیرد این است که در همان سالها مشخص شد که حسین کردمیهن، از چهرههای نزدیک به محمدباقر قالیباف و از اعضا هیأتالرضا کرج، مسئولیت این اقدام را برعهده داشته است؛ دانشجویی که از دانشگاه رشت اخراج شده بود و راه حوزه را در پیش گرفت. حضور کردمیهن در ستاد انتخاباتی قالیباف در سال ۹۶، بیش از زمان حمله به سفارت عربستان نام او را سیاسی کرد. اسحاق جهانگیری در مناظرههای سال ۹۶ اعلام کرد: «حملهکنندگان به سفارت عربستان در حال حاضر در ستاد انتخاباتی چه کسی مشغول کار هستند؟».
حالا هم سوال این است که چرا قالیباف و همچنین پایداریها که این قبیل اقدامات سلبی و تخریبی را که میلیاردها دلار هزینه روی دست کشور و مردم گذاشت، بازهم روزه سکوت گرفتهاند و خود را بیخبر از هر زمان دیگری نشان میدهند؟! اگرچه در سال ۱۳۹۶ برای برخی از متهمان این پرونده از سوی دستگاه قضا ۳ تا ۶ ماه حبس در نظر گرفته شد اما سوال این است خسارتهایی که به وجود آمد با حبس چند نفر جبران و آبروی دیپلماتیک کشور احیاء میشود؟!
ارتقاء از بام سفارت
اگر کمی به عقب یعنی به پاییز ۱۳۹۰ و در دولت احمدینژاد برگردیم میبینیم که چنین اقدامی مسبوق به سابقه بوده است؛ چراکه پس از ترور مجید شهریاری، دانشمند هستهای کشورمان عدهای از نیروهای خودسر که عموماً دانشجویان و مسئولین بسیج دانشجویی دانشگاههای کشور بودند، به سفارت انگلیس در چهارراه استانبول تهران و باغ سفارت انگلیس در خیابان شریعتی (قلهک) حمله کردند.
در این اقدام برخی مدیران کنونی رسانه ملی برخی اعضای سابق بسیج دانشجویی، برخی فعالان رسانههای تندرو اصولگرا و برخی مسئولان فعلی کشور حضور داشتند وبه قول مسعود پزشکیان بعد از این اقدام پست گرفتند.
این جماعت که خود را عضو تشیکلاتی به نام «شورای متحصنین» مینامیدند و از دانشگاههای علم و صنعت، امیر کبیر، تربیت مدرس، امام صادق(ع) و غیره دور یکدیگر جمع شده بودند با ادعای ارزشی بودن و غلیان احساساتشان حمله به سفارت انگلیس و حتی گروگان گرفتن ۶ کارمند باغ سفارت قلهک را امری مباح و در چارچوب انقلابیگری خطاب کردند اما در مقابل رهبر انقلاب در این خصوص صراحتاً موضع گرفتند و گفتند: «در قضیه اخیر اشغال آن سفارت خبیث انگلیس، احساسات جوانان درست بود ولی رفتنشان به داخل سفارتخانه درست نبود. من اجتماعات دانشجویی را تأیید میکنم، اما با تندروی در این اجتماعات مخالفم».
این اقدام خودسرها و تندروها اگرچه باعث شد تا برخی از آنها به زعم خود به نان و نوایی برسند، اما در مقابل نه تنها روابط لندن با تهران به صورت کامل قطع شد، بلکه به دلیل آسیب رسیدن به اموال داخل سفارت از سوی خودسرها، لندن بیش از ۱ میلیون پوند از تهران غرامت درخواست کرد. با روی کار آمدن دولت یازدهم (حسن روحانی) و عزم دستگاه دیپلماسی آن برای بهبود روابط با انگلیس نهایتاً در شهریور ۱۳۹۴ سفارت انگلیس در تهران بازگشایی شد.
نکته آخر اینکه این اقدامات نه تنها در قبال سفارت انگلیس بلکه در مورد سفارت عربستان سعودی باعث شد تا میزان خسارت برای کشور، میلیاردها دلار آب بخورد و از سوی دیگر وجهه ایران در جامعه ملل خدشهدار شود که این موضوع بیشک با پرداخت میلیاردها دلار هم ترمیم نخواهد شد؛ چراکه علاوه بر اعداد و ارقام شاهد نابودی ظرفیتهای اقتصادی و سیاسی میان تهران با ریاض و لندن بودیم!