همواره از بچگی آبمان با آب در یک جوی جاری شده. حتی آنهایی هم که گاهی در استخری یا دریایی پرشان به پر این موجود عجیب گیر کرده نیز گواهاند بر سبکبالی حاصل از در آغوش گرفتنش. آب در لیوان که آرام بگیرد عطش را خاموش میکند؛ در مسیل و حوض و گودالهای ژرف جاری شود؛ با ساکنانش دوای گرسنگان میشود و از همه مهمتر هنگامیکه با ضدش همنشین شود؛ آتش را به اسارت درمیآورد و یاریگر زندگی در نسوختن میشود. احتمالاً هیچ جوره در تصور هم نمیگنجد که دمی این آتش باشد که محیط بر آب، قلدرمآبانه حکم بر سوختن بدهد و زین بر پشت کرانهای را درون شعلههایش بسوزاند. بله سوختن آب در آتش محال بود تا زمانی که بشر به دست صنعت آتش را در اشکال گوناگون درآورد و با قلب طماعش این اشکال را به دامن همنوعش نشاند و شاهدانش هم غواصانی هستند که روزگاری در دفاع از خاکشان به آبی زدند که هم آب بود و هم آتش.
«میهمانان امالرصاص» راوی روزگار یکی از همین غواصهاست. غواصی که هنوز پشت لب سبز نکرده به دلیل قلّت ارقام سن و سالش ماهها در صف اعزام به جنگ نشست و پس از اعزام هم بعد چند صباح تجربه خاک و آتش و دود، میهمان آبهای جنوب ایران شد. «میهمانان امالرصاص» خاطرات خود نوشت غواص جانباز لشکر ۳۱ عاشوراست که از سوی خود راوی خاطرات مکتوب گشته و به همت انتشارات سوره مهر نیز به چاپ رسیده است.
سیدجعفر حسینی ودیق، راوی و نویسنده اثر قلمش روان است و بیدنگ و فنگ کلمات را به هم میبافد. برخلاف تواضعی که در مقدمه به کار میبندد از حافظه خوبی برخوردار است و تقریباً غیر از چند مورد اسم و مشخصات، تمام بخشهای طرح شده در خاطراتش را با ریز جزئیات به تصویر میکشد. خود کتاب هم مجموعه پروپیمانی را در خود جایداده و نویسنده در سیصدواندی صفحه با رعایت تقدیم و تأخیر زمانی، مرتب و منظم خاطراتش را روایت کرده.
استخوانبندی خاطرات در چهار بخش شکل گرفته. راوی با طرح مقدمهای از تیره و پیشینه خانوادگیاش روایت خاطراتش را از زمان تولد و دوران کودکی شروع نموده و با توجه به شرح تفصیلی راوی، اطلاعات مبسوطی از شرایط زندگی و حال و هوای آن مقطع زمانی و مکانی برای خواننده فهرست میشود. در بخشهای بعدی شاهد ورود سوژه به دوران نوجوانی و زد وخوردهای ابتدای انقلاب هستیم که در این بخش نیز مانند مورد قبلی البته بهصورت اجمالیتر فضای انقلابی آن مقطع نواحی شمالغربی کشور در متن کتاب منعکس میگردد. در بخش سوم پای راوی به جنگ باز میشود و در ابتدا حضورش را در عملیاتهای خاکی میبینیم و سپس در قامت یک غواص مشارکتش در عملیاتهای آبی روایت میشود و در آخر نیز راوی سری به اوضاع و احوالش در دوران پس از جنگ میزند.
خاطرات بالأخص این نوعش با چنین حجم و تفصیلی در قاموس تاریخ دفاع مقدس از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و حتماً محققان و علاقهمندان مطالعات این حوزه این اهمیت را بیش از هرکس دیگری درک میکنند. اما در لباس یک اثر ادبی چنین آثاری به یک ضعف و نقص مهمی مبتلا هستند که آنهم از دل یک نقطه قوت بیرون میآید. این حجم از تفصیل و انعکاس جزئیات برای جهان استناد و مستندات و تاریخ نورعلینور است، اما همین را اگر به جهان مخاطبان رایج کتاب ببری، ورای شگفتیهای مقطعی که در لابهلای خاطرات لمس میکنند، حتماً ایشان را به ورطه خستگی و بیحوصلگی نیز میاندازد.
در آخر باید عارض شویم که «میهمانان امالرصاص» باوجود همین نقصی هم که اشاره شد؛ برگ مهمی از تاریخ جنگ تحمیلی را در دل خودش جایداده که الزاماً باید به نحو معقول و مقبولی به دست نسلهای متأخر و دور از جنگ رسانده شود که آن نیز به عنایت پروردگار و قوه خلاقه متولیان امر بازمیگردد.
غواصی در آب و آتش
روزنامه جوان
«میهمانان امالرصاص» راوی روزگار یکی از همین غواصهاست. غواصی که هنوز پشت لب سبز نکرده به دلیل قلّت ارقام سن و سالش ماهها در صف اعزام به جنگ نشست و پس از اعزام هم بعد چند صباح تجربه خاک و آتش و دود، میهمان آبهای جنوب ایران شد
صاحبخبر -
∎
نظر شما