این دیگر آخرش است. تیمی که قرار است امشب به کشتن غول آنسوی پل خواجو بیندیشد و اتفاقی تاریخی را در صحنه جام حذفی رقم بزند، بختک سقوط آزاد به دسته پایینتر را بالای سر خویش میبیند. اشک و لبخند، مجلس ختم و جشن عروسی در یک زمان. فرصت دیدن این جُنگ و این شوی شبانه را از دست ندهید!
مس رفسنجان که در هیئت گربه سیاه، رقیبان را یکی پس از دیگری شکار کرده، اگر در شب آرام پایتخت کمی ناآرام شود و زورق زردها را غرق کند، با جامی چشمنواز به سوی باغستانهای پسته پرواز خواهد کرد.
تا اینجای کار همه چیز مرتب است و ملالی نیست جز دوری از یک کاپ نفیس. اما ماجرا وقتی ابعاد دهشتناکی پیدا میکند که یادمان بیفتد فینالیست جام حذفی با هزاران چاقو در پشت و سیاههای بودار در مشت، بعید نیست همین روزها در دسته پایینتر رحل اقامت بیفکند و تلوتلوخوران راهی قربانگاه شود. اتفاقی به نظر دور از دسترس اما نزدیکتر از رگ گردن است. فقط کافی است دوسیه فساد بیش و پیش، دست مدیران باشگاه متمول را بلرزاند و تخلفات در پیشگاه عدالت ثابت شود!
به هزار و یک دلیل امیدواریم شاهد این ماجرای حیرتآور نباشیم، که اگر کوس رسواییِ این فوتبالِ مضمحل عالمگیر شود، بادها بی وقفه خبر از تغییر فصل خواهند داد. آن وقت زبانمان لال ممکن است سنگ روی سنگ بند نشود و کار از سربه سر گذاشتن و رجز خواندن بگذرد.
صدالبته اذعان داریم دامنه فساد گستردهتر از یک باشگاه و چند مسئول و کارگزار است و دیر و دور نیست دستهای آلوده بیشتری رو شود و جماعتی پالوده خورِ تباهی، کلاه خالی این فوتبال گیج و مبهوت را در دید دوست و دشمن بنشانند.
تناقض و پارادوکس زمانی گریبان فوتبال و اهمال کارانش را گرفته که در یک سو پسران محرم نویدکیا 90 درصد راه را پیموده و به تاریخ سازی در عرصه جام حذفی میاندیشند و در سوی دیگر صورتهای مچاله و چشمهای بهسختی باز شده از حادثهای ناگوار بیهیچ استعاره و تشبیه خبر میدهند.
حالا شما بگویید با این همه آشفتگی و سرگشتگی چه کنیم؟
نظر شما