شناسهٔ خبر: 66936038 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: دیدبان ایران | لینک خبر

یک فعال سیاسی اصولگرا: مخبر و فتاح بنا به مصالح کشور، به عرصه انتخابات ورود نخواهند کرد/ جبهه پایداری ناگزیر از انتخاب میان جلیلی و بذرپاش است/ رقابت نهایی بین بذرپاش و قالیباف خواهد بود

یک فعال سیاسی اصولگرا گفت: یکی از عوامل افزاینده مشارکت، تکثّر نامزدهای تایید صلاحیت شده خواهد بود. ضمنا ایجاد «دوقطبی گفتمانی» در انتخابات نیز بر شور انتخاباتی و میزان مشارکت خواهد افزود. به عبارت دیگر، اگر عرضه انتخابات ۱۴۰۳، بزنگاه تقابل دو رویکرد اصلی گفتمانی در ساحت حکمرانی شود، این خود منجر به افزایش جذابیّت و افزایش اقبال مردم به صندوق رأی خواهد شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش سایت دیده‌بان ایران؛ یک فعال سیاسی اصولگرا گفت: یکی از عوامل افزاینده مشارکت، تکثّر نامزدهای تایید صلاحیت شده خواهد بود. ضمنا ایجاد «دوقطبی گفتمانی» در انتخابات نیز بر شور انتخاباتی و میزان مشارکت خواهد افزود. به عبارت دیگر، اگر عرضه انتخابات ۱۴۰۳، بزنگاه تقابل دو رویکرد اصلی گفتمانی در ساحت حکمرانی شود، این خود منجر به افزایش جذابیّت و افزایش اقبال مردم به صندوق رأی خواهد شد.

مشروح این گفت‌وگو باهاتف صالحی در خصوص انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ در پی می آید:

آقای صالحی! اتفاق غیر منتظره‌ای در کشور افتاده است. فکر می کنم که همه کسانی که امروز به عنوان مدعی نام‌شان از دریچه اصولگرایی بیرون می آید؛ حداقل شاید تصور این را نداشتند که تا سال ۱۴۰۸ فرصتی برایشان ایجاد شود که بتوانند در کشور به مقام ریاست جمهوری برسند و در انتخابات شرکت کنند. برای اولین سوال مقدماتی، اوضاع و شرایط سیاسی و آرایش سیاسی نیرو ها بخصوص در جبهه اصوالگرایان را بعد از این اتفاقی که یک هفته از آن گذشته است، چطور می بینید؟

خواسته اکثریت مردم؛ توقف زنجیره افراطی‌گری و ناکارآمدی در کشور است

 جریانات مختلف سیاسی به ویژه جریان اصلاح طلب و اعتدال، امید و افق کنش‌گری سیاسی‌شان این بود که در ۱۴۰۴ یک تغییر و تحول اساسی در ساحت حکمرانی اجرایی کشور رخ دهد. نگاه این طیف این بود که در سال ۱۴۰۴ می شود فضا را متعادل تر کرد. عزیزانی که آمدند و موسوم به «روزنه‌گشا» شدند و «بیانیه روزنه‌گشایی» را صادر کردند، اکثراً جوانان نخبه اصلاح ‎طلبی بودند که خیمه این جریان را در طول سه دهه گذشته به اهتزاز درآورده ‎اند.

سخن اصلیِ این‌ عزیزان این بود که با تمام موانعی که در سر راه اصلاح طلبی در کشور وجود دارد، با تمام سختی هایی که در مسیر پُرپیچ و خم تغییر و تحوّل وجود دارد، با درک دقیق وضعیت کنونی، می توان و منطقاً باید به آینده امیدوار بود. به زعم بنده، امیدواری به آینده در شرایط موجود، امری است عقلانی و منطقی، چرا که در طول تاریخ حیات بشری، مهم‌ترین مؤلفه ‌ای که انسان را به کُنِش و تحرّک واداشته، امید به آینده بوده است. امید به آینده داشتن و امید به تغییر و تحوّل، یک امرِ کاملاً منطقی و عقلانی است.

هم اکنون نیروهای فعال در سپهر سیاسی کشور را می ‎توان به سه دسته کلی تقسیم کرد:

گروه نخست: محافظه کاران، گروه دوم: اصلاح گرایانِ کُل نگر، گروه سوم: اصلاح گرایانِ جزءنگر. این تقسیم‎بندی ناظر به گفتمانی است که از سال ۱۳۹۸ در کشور غالب شده است؛ یعنی گفتمان توقف و تغییر؛ «توقف چرخه افراطی‌گری و ناکارآمدی» و «تغییر شیوه حکمرانی».

مصداق این جریانات چه کسانی هستند؟

ایدئولوژیِ حاکم بر گروه «محافظه‌کاران»، حفظ وضع موجود و پاسداشتِ ارزش‌های کنونی است. به نظر می ‌رسد فضای حاکم بر کشور، در تقابل جدّی با این رویکرد است. به تعبیر بهتر، محافظه کاران کسانی هستند که می گویند قطار دولت چهاردهم باید روی همان ریل دولت سیزدهم حرکت کند.

محافظه‌کاران با اسطوره‌سازی از مرحوم آقای رئیسی، به دنبال ریاست جمهوریِ اشبه الناس به شهید ابراهیم رئیسی تحت عنوانِ «شهید زنده» هستند؛ یعنی به عبارت دیگر، رویکردشان، استمرار وضع بغرنج کنونی است؛ رویکردشان «نه به تغییر» و نهایتاً پاسداشت ارزش‌های کنونی بر جامعه است. ما سه رویداد اساسی در طول این ۵ سال اخیر داشتیم که به بهترین وجه می گویند مردم نگاه‌شان نسبت به محافظه‌کاری، نگاه مثبتی نیست. یکی‌اش اتفاقات سال ۹۸ بود. یکی اعتراضات پائیر ۱۴۰۱ بود و یکی هم مشارکت حداقلی در انتخابات ۱۴۰۲. به نظر بنده این سه رویدار بسیار مهم نشان می دهند جامعه به دنبال تغییر است. اینکه جامعه به دنبال تغییر است؛ یعنی کاملا در تقابل جدی با محافظه کاری است.

«اصلاح‌گرایانِ کُل‌ نگر»، نیروهایِ سیاسیِ افراطی از هر دو جناحِ مرسومِ سیاسی‌ اند که حلّ تمام مسائل کشور را در گرو تغییراتِ بنیادین و اصلاحاتِ اساسی می‌دانند. تجربه سیاسیِ چهار دهه گذشته این طیف، منجر به رویگردانیِ کاملِ مردم از آن‌ها شده است.

و نهایتاً «اصلاح‌گرایانِ جزءنگر»، نظر به اقتضائاتِ واقعی کشور و جامعه، به دنبال حلّ بطئی و گام به گامِ مسائل کشور هستند. از این رو «اصلاح‌طلبیِ جزءنگر» را می‌توان معقول ‌ترین و واقع‌بینانه‌ ترینِ رویکرد سیاسی دانست؛ چراکه علیرغم نگاهِ ساده‌سازانه برخی تحلیلگران و حکمرانان، «امرِ سیاسی» در جامعه ایران در آستانه یک دگرگونیِ اساسی است، به ویژه پس از اعتراضاتِ پاییز ۱۴۰۱ و نیز مشارکتِ حداقلیِ مردم در انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲.

یک نکته میان صحبت شما، چون از قبل مطرح بود و شنیده می شد آن طرف و این طرف که آقای جلیلی به هر حال در انتخابات ۱۴۰۴ شرکت خواهند کرد. آیا الان به خاطر اینکه وضعیت اینگونه شده و آقای رئیسی در قید حیات نیستند، این گروهی که شما نام می برید، لاجرم به آقای جلیلی گره می خورند یا مجبورند به خاطر منافع مشترک اختلافات را کنار بگذارند؟

کدام گروه را می‌گویید؟

همین گروهی که بازماندگان دولت آقای رئیسی هستند. مشخصاً بگویم افرادی مثل آقای بذرپاش، آقای اسماعیلی‌ها، آقای وحیدی، این تیپ آدم هایی که با خود آقای رئیسی یا نزدیک به ایشان، مثلاً با آقای جلیلی ممکن است شناخته بشوند.

این اسامی که شما نام بردید خیلی متفاوت هستند. من نگاهم این است که ورود شخصی مثل آقای جلیلی به این عرصه، ناظر به دو ضرورت است: یکی ضرورت گفتمانی و دیگر تقلّای حلقه اطراف مرحوم رئیسی برای بقاء در قدرت!

به نظر می‌آید یک نوع خشم در برخی از افراد این حلقه وجود دارد

این خشم طبیعی است، چرا که برنامه و پروژه اصلی این حلقه برای آینده سیاسی باطل شده است. حلقه افراطی نُضج گرفته حول مرحوم رئیسی برای بقاء خود در قدرت، چاره‌ای جز متوسّل شدن به سعید جلیلی ندارد. پروپاگاندای رسانه ای این جریان در ده روز گذشته و اسطوره سازیِ افراطی از شخصیت بسیار محترم شهید رئیسی، و نهایتاً مطرح کردنِ نامزد مطلوبشان با تعابیری چون «شهید زنده» نشان دهنده نگرانی مُفرط این افراد از آینده خود است.

آقای رئیسی برای همه ما محترم بوده و هست و یقیناً مشی مدیریتی و مؤلفه های شخصیتیِ بارز و درخشانِ آن شهید جلیل القدر، باید الگوی حکمرانی در کشور شود. اما باید مراقب بود که خدای ناکرده این اسطوره سازی، منجر به نادیده انگاشتن نقاط ضعف ، نقایص، ناکارآمدی ها و فسادهای دولت سیزدهم نشود، چرا که هم برای اعتبار نظام اسلامی خطرناک است و هم جلوی هرگونه پیشرفت و تحوّل را می گیرد. از یار نبریم که مقدمه هرگونه تغییر و تحوّلی، اعتراض نسبت به وضع موجود، نقد منصفانه شرایط و قانع نبودن به آن، امید به آینده داشتن و نهایتاً، تلاش مؤثر و مستمر برای تغییر وتعالی است.

در طول سه سال گذشته، با کمال تأسف، حلقه ای متشکل از برخی جوانانِ نورس، نارس، تازه به دوران رسیده، از راه رسیده، بی تجربه، متبختر و مدّعی در اطراف مرحوم رئیسی نُضج گرفت و کم کم، میان‌دار و میدان دار اصلیِ تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری دولت سیزدهم شد. این حلقه، به نوعی اصلی‌ترین گروه مشورتی آقای رئیسی بود. به ضرس قاطع می توان گفت که «دولت در سایه» حقیقی، یعنی این حلقه.

به هر روی این حلقه، هم اکنون ساکت ننشسته است و با تقلّای حداکثری، به دنبال معرفیِ گزینه ای برای ریاست جمهوری آینده است؛ گزینه‎ای که هم بقاء این حلقه را در دولت چهاردهم تضمین کند و هم از منظر مشی و شخصیت و گفتمان، بیشترین قرابت را با آقای رئیسی داشته باشد. دستور کار کنونی این حلقه، سوءاستفاده انتخاباتی از عاطفه و احساس مردم نجیب و ولایتمدار ایران اسلامی و استمرارِ فضای تأثرِ ناشی از سقوط بالگرد تا روز انتخابات است، تا از این رهگذر، سبد رأی شهید رئیسی در سال ۱۴۰۰ را در ۸ تیر ۱۴۰۳، تقدیمِ سعید جلیلی کنند.

البته شایان ذکر است که برخی از اعضاء این حلقه به دنبال کاندیداتوریِ پرویز فتاح و برخی نیز نیم‎نگاهی به مهرداد بذرپاش دارند. به هر روی عقلانیّت سیاسی حکم می‎کند که تمام توپ ها را در سبدِ جلیلی قرار ندهند.

شنیده ها حاکی است که آقای بذرپاش نیز به میدان می‌آید

پرویز فتاح بنا به مصلحت و دلایل شخصی، به طور قطع وارد کارزار انتخابات ریاست جمهوری نخواهد شد. از این پس از اعلام انصراف مصلحتی و قطعیِ پرویز فتاح، حضور مهرداد بذرپاش را باید جدّی تر از گذشته بدانیم.

جبهه پایداری با شرایط سختی مواجه شده است؛ چرا که هم اکنون ناگزیر است که از میان جلیلی (شهید زنده) و بذرپاش (با شاخصه جوانگرایی)، یکی را انتخاب کند.

به نظر شما، محمدباقر قالیباف در مجلس خواهد ماند یا به عرصه انتخابات ریاست جمهوری ورود خواهد کرد؟

بنده طبق شنیده ها و نیز برداشتی که از محمدباقر قالیباف و اطرافیانش دارم، احتمال ورود او را به عرصه انتخابات پیشِ رو، بیش از ۸۰ درصد می دانم. البته پس از انصراف آقای فتاح و نیز به احتمال قوی، عدم حضور آقای مخبر، و نیز پیروزی قاطع وی در انتخابات هیئت رئیسه مجلس، شرایط برای آقای قالیباف، بسیار هموارتر شده است. از طرف دیگر، ورود حتمیِ آقای بذرپاش را در تهییجِ آقای قالیباف برای ثبت نام در انتخابات، نباید نادیده بگیریم.

وجه تمایز آقای فتاح و آقای جلیلی چیست؟

حال که ورود پرویز فتاح به عرصه انتخابات منتفی شده است، این قیاس، محلّی از اعراب ندارد. اما به طور کلّی، اصلی‌ترین وجه تمایز در بزنگاه کنونی این است که آقای فتاح گزینه ای تکراری به شمار نمی‌رود. خیلی بحث مهمی است. آقای فتاح تا به حال کاندیدای ریاست جمهوری نشده است.

سایر گزینه ها مثلاً آقایان زاکانی، قالیباف، جلیلی و محسن رضایی، افرادی هستند که در دوره های مختلف پیشین، حداقل یک مرتبه کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بوده اند.

به نوعی برای افکار عمومی کارنامه اش سفید است.

نمی توان گفت کارنامه‌شان سفید است، چرا که ایشان تجربه وزارت و نیز ریاست مجموعه هایی چون کمیته امداد، سازمان مستضعفان و ستاد اجرایی فرمان امام(ره) را در کارنامه دارند.

البته پیش بینی بنده این است که در انتخابات پیشِ رو، آقای جلیلی علیرغم مشیِ سابق خود –یعنی پوششی و ضربه‌گیر بودن- این بار به نفع هیچ نامزدی انصراف نخواهد داد و تا آخرین روز، در کارزار حضور خواهد داشت.

پس شما در رویکرد اول نتیجه می‌گیرید که آقای جلیلی، زاکانی و احتمالاً بذرپاش از طیف نزدیک به دولت سیزدهم در انتخابات ثبت نام کنند.

بله. این‌ها گزینه های اصلی طیف محافظه‌کارِ نزدیک به حلقه اطراف مرحوم ابراهیم رئیسی هستند.

آقای مخبر را هم جزء همین طیف محافظه کار رویکر اول می دانید.

خیر، بنده آقای مخبر را محافظه کار نمی دانم. مخبر، رئیسی نخواهد بود. بنده محمد مخبر را تکنوکراتِ میانه رو می‎دانم و در تقسیم بندی سه گانه ای که عرض کردم، جزء دسته سوم (یعنی اصلاح گرایانِ جزءنگر) می دانم.

گروه دوم که همان اصلاح طلبان رادیکال هستند؛ اشخاصی چون تاج زاده و احمدی نژاد.

 دو سر طیف مدّنظرتان است؟!

بله. عرض کردم که اصلاح‌گرایان کل‌نگر همان رادیکال ها هستند. اصلاح‌گرایان کل‌نگر به نیروهای سیاسی افراطی از هر دو جناح مرسوم سیاسی می گوییم که حل مسائل و مشکلات کشور را در گرو تغییرات بنیادین و اصلاحات اساسی می دانند. مثلاً مدّعی اند که برای حل مسائل کشور، قانون اساسی باید اصلاح شود و اصل ولایت فقیه بابد حذف شود؛ تمام مشکلات ما از شورای نگهبان و نظارت استصوابی است.

شانسی برای تائید صلاحیتشان قائلید؟

منطقاً خیر. چرا که به طور مثال فردی چون محمود احمدی‌نژاد اصلی ترین هدفش برای شرکت احتمالی در انتخابات، در وهله نخست عقده گشایی و دیده شدن و در وهله بعد، تحمیل هزینه به نظام اسلامی است. به عبارت بهتر، او به دنبال ماجراجویی است.

مدتی بود که احمدی‌نژاد در برهه ها و بزنگاه های مختلف سکوت پیشه کرده بود، حتی در مورد موضوع بسیار مهمی چون مسأله غزه که تمام آزادی خواهان و عدالت طلبان عالم، فعالین سیاسی و رسانه ای، شخصیت های مذهبی و تمام تریبون داران در قبال آن واکنش نشان دادند، او روزه سکوت گرفت. حال ناگهانی در بزنگاه انتخابات ۱۴۰۳ می آید و خودی نشان دهد. این اتفاق نشان می دهد که احمدی نژاد به هیچ وجه رویکردش در راستای حفظ منافع و مصالح ملّی نیست.

بنابراین، تمام افراد منسوب و منتسب به طیفِ اصلاح گرایانِ کُل نگر، ردّ صلاحیت می شوند؛ چرا که با ورودشان به عرصه، فضا رادیکال می شود و فضای رادیکال، منجر به رفتار رادیکال می شود. نهایتاً خدای ناکرده اتفاقاتی چون غائله ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱ رخ خواهد داد. به عبارت دیگر، مواجهه طیف رادیکال با حاکمیت، مواجهه عقلانی و معتدلی نیست. از این رو منجر به تقابل فیمابین این طیف و حاکمیت می شود و این تقابل، خود به خود منجر به بروز مسائل ضدّ امنیتی می شود و دودش به چشم مردم و نظام می رود.

از این رو، ناظر به نقاط ضعف و تهدیدات بالقوّه دو رویکرد مذکور، بنده مطلوب‌ترین، معقول‌ترین و واقع‌بینانه ترین رویکرد سیاسی را «اصلاح گراییِ جزءنگر» می دانم؛ چرا که این «نیروهای میانه رو» با توجه به اقتضائات واقعی کشور، با نظر به مسائل حقیقی کشور، با توجه به انتظارات و مطالبات و توقعات به حقّ مردم، با نظر به موانعی که بر سر راه توسعه کشور وجود دارد- داخلی و خارجی، تحریم ها – نگاهشان نسبت به ظرفیت جامعه، حاکمیّت و به ویژه نسبت به آینده، روشن است. با تمام مسائل و مشکلاتی که وجود دارد، به دنبال حل بطئی و گام به گام مسائل کشورند.

نظر به نکاتی که عرض کردم، بنده آقایان محمد مخبر، علی لاریجانی، علی اکبر صالحی و حتی محمدباقر قالیباف را جزء دسته «اصلاح‌گرایان جزءنگر» می دانم.

از میان افرادی که نام بردید علی لاریجانی و علی اکبر صالحی تأیید صلاحیتشان در هاله ای از ابهام است. شاید آقای مخبر به راحتی تأیید صلاحیت بگیرد، اما برای آقای صالحی گویا بحث شرایط سنّی مطرح شده و آقای لاریجانی هم تجربه ردّ صلاحیت در دوره قبل را در کارنامه خود دارد. از این رو فکر می کنید با همه این مسائل، آقای لاریجانی و آقای صالحی حاضر بشوند که ثبت نام کنند؟

رویکرد میانه‌روها می‌تواند تحریم‌کنندگانِ انتخابات را به پای صندوق‌ بکشاند

بنده تحلیلی که دادم، فارغ از نتیجه بود. من کلی عرض می کنم. اینها افراد میانه‌رویی هستند که می‌توانند در بزنگاه کنونی، به کمک کشور بیایند و خودشان را با گفتمان و مطالبه جامعه وفق بدهند. بنده بعید می دانم دکتر علی اکبر صالحی ثبت نام کنند.

جامعه الان گفتمانش، گفتمان تغییر است؛ یعنی مطالبه اش «نه به وضع موجود» است. نه به حفظ وضع موجود یعنی «نه به محافظه‌کاری». الان نسل Z (نسل دهه هشتاد یا نسل اینترنت)، جهان‌بینی‌شان با جهان‌بینی جریانِ رادیکال و محافظه‌کاراز زمین تا آسمان متفاوت است؛ گویی این دو طیف در دو زیست‌جهان منفک و مجزّا از یکدیگر زندگی می کنند.

از طرفی باید بپذیریم که مشارکت ۴۰ درصدی در انتخابات ۱۴۰۲، یعنی قهر ۶۰ درصد با صندوق رأی؛ یعنی ۶۰ درصد مردم نسبت به وضعیت کنونی، گلایه و شکوه دارند. چه کسانی می توانند اقبال این ۶۰ درصد را به سمت نظام و صندوق و مشارکت جذب کنند؟ این‌ها همین میانه روها هستند.

شما می گویید آقای لاریجانی ممکن است ردّ صلاحیت شود، من عرضم این است که اگر آقای بذرپاش تأیید صلاحیت شود، به ضرس قاطع آقای لاریجانی هم تأیید صلاحت می شود. شورای محترم نگهبان باید با یک شاخص، مایز، خط کش و استاندارد با کاندیداهای ریاست جمهوری مواجهه کند.

فراموش نکنیم که ما اکنون در برهه ای قرار داریم که دیگر استانداردهای دوگانه پیشین به هیچ وجه جواب نمی‎دهد. جامعه برای هر اقدام حاکمیت، نیازمند اقناع است. در قبالِ اقدامات حاکمیت، برای آحاد جامعه پرسش ایجاد می‎شود و حاکمیت ناگزیر است به این پرسش ها و ابهامات، جوابِ درخور، مقتضی و قانع کننده بدهد.

متأسفانه در انتخابات ۱۴۰۰، تریبون های رسمی حاکمیت نتوانستد جامعه را در قبال برخی از ردّ صلاحیت ها توجیه و اقناع کنند. این وضع قطعاً نباید استمرار پیدا کند، چرا که افزایش سؤالات و ابهامات جامعه بدونِ پاسخ توجیه‌کننده، منجر به بی اعتمادی حداکثری جامعه نسبت به حاکمیت خواهد شد. این همان چیزی است که جریان معاند و معارضِ جمهوری اسلامی به دنبال آن است. خط تبلیغی اپوزیسیون در انتخابات کنونی این است که بیاید مجدّد بر روی شکافِ فی ما بین مردم و حاکمیت تأکید کند و در ادامه با طرح برخی شبهات و شایعه پراکنی، آن شکاف را تعمیق کند. به عبارت دیگر، همچون انتخابات مجلس پیشین، خط خبری و تبلیغیِ رسانه های معاند و برانداز تأکید بر دوگانه «مشارکت-تحریم» است.

یک نکته ای که صحبت شما دارد این است که نظام سیاسی هم باید یک نشانه‌ای به مردم با توجه به این رویکردی که شما می گویید داشته باشد. بالاخره باید یک قدم هم نظام سیاسی نسبت به ۱۴۰۰ جلو تر بیاید. فکر می کنید نظام سیاسی این کار را انجام دهد؟

عرصه انتخابات ۸ تیر ۱۴۰۳، عرصه «سهل ممتنع» است. تحلیل انتخابات امسال و پیش بینی در قبال نتیجه آن، بسیار سخت، اما در عین حال آسان است؛ به دلیل اینکه ما واقعاً نمی‌دانیم که جامعه در قبال انتخاباتِ پیش‌رو و در قبال نامزدهای نهایی، چه واکنشی خواهد داشت و هم‎اکنون چه درکی نسبت به وضعیت کنونی کشور دارد؟! اگر خدایی ناکرده جامعه همچنان در قبال انتخابات بی تفاوت باشد، نگران کننده است.

وقتی۴۰ درصد مردم در انتخابات مجلس شرکت می‌کنند، یعنی ۶۰ درصد مردم نسبت به آینده سیاسی خودشان بی ‎تفاوت هستند و حس می کنند حضور و غیبت شان در پای صندوق رأی، علی ‎السویّه است توفیری در سرنوشتشان ندارد. این بسیار خطرناک است.

از آن طرف، فضای سنگین رسانه های خارج و خط خبری آن‎ها است که مجدد تأکید می کنند که هیچ فرقی بین آقای جلیلی و آقای لاریجانی نیست. هیچ فرقی بین آقای جهانگیری و آقای زاکانی نیست، فضا را به سمتی متمایل می کنند که به مردم بگویند تمام جریانات مختلف سیاسی در طول این سال‌ها بر سر کار آمده‎اند، اما همچنان مشکلات شما پا برجاست. به این شیوه می‎خواهند مردم را نسبت به آینده کشور و مشارکت سیاسی دلسرد کنند. اصلی‌ترین مسأله ای که حاکمیت در بزنگاه کنونی با آن مواجه است، «یأس مردم نسبت به مشارکت سیاسی» است. ناامیدی مردم از صندوق رأی، خطرناک است، چراکه در نهایت موجب رویگردانی مردم از حاکمیت می شود، یعنی همان چیزی ک جریان اپوزیسیون به دنبال آن است.

حاکمیت باید نسبت به شرایط کنونی، عقلانیّت پیشه کند. یعنی به موازات اینکه باید شاخصه‌های مثبت و نقاط قوّت دولت آقای رئیسی تبیین شود و صداوسیما برای پاسداشت ارزش‌های شهدای حادثه سقوط بالگرد، برنامه سازی کند، یقیناً باید بستر نقد منصفانه و آگاهانه دولت سیزدهم نیز تسهیل شود. یعنی در یک بستر سالم رسانه ای با بهره گیزی از برکاتِ تضارب آراء و تعاطی افکار، باید بتوانیم نقاط ضعف، کاستی‌ها و کژکارکردی‌های دولت سیزدهم را برای تنویر افکار عمومی و ارتقاء بینش سیاسی جامعه و نهایتاً انتخاب هوشمندانه شان در ۸ تیر ۱۴۰۳، به سمع و نظر آحاد مردم برسانیم. اگر مردم را نسبت به وضعیت حقیقی دولت سیزدهم آشنا نکنیم؛ مجدّداً یک انتخاب غیردقیق خواهند داشت و دودش در چشم مردم و حاکمیت خواهد رفت.

شورای نگهبان نیز باید در تأیید صلاحیت‌ها دقت بیشتری مبذول کند. کاندیداهایی که در نهایت تأیید صلاحیت می‌شوند؛ باید تبلور اراده و انتظارات سیاسی تمام آحاد جامعه باشند. یعنی تکثّر و تنوّعی که د  کاندیداها خواهیم دید، باید نماینده برآیند توقعات و انتظارات جامعه باشد. این خیلی مهم است. یعنی جریانات مختلف باید نماینده ‎شان را در کاندیداهای نهایی ببینند. جوری نباشد که کاندیداها همه از یک طیف و جریان سیاسی خاص باشند. این تکثّر، منجر به نشاط و پویاییِ سیاسی خواهد شد.

همه ما موظفیم که تا روز انتخابات ریاست جمهوری، تا حدّ امکان از عوامل کاهنده در مشارکت بکاهیم -یعنی تورم افزایش پیدا نکند، قیمت دلار و طلا افزایش پیدا نکند. مجدّداً سفیرانِ طرح نور در خیایان های شهر عرضِ اندام نکنند- و بر عوامل افزاینده در مشارکت بیفزاییم. یکی از عوامل افزاینده ی مشارکت، تکثّر نامزدهای تأییدصلاحیت شده خواهد بود. ضمناً ایجاد «دوقطبی گفتمانی» در انتخابات نیز بر شور انتخاباتی و میزان مشارکت خواهد افزود. به عبارت دیگر، اگر عرضه انتخابات ۱۴۰۳، بزنگاه تقابل دو رویکرد اصلی گفتمانی در ساحت حکمرانی شود، این خود منجر به افزایش جذابیّت و افزایش اقبال مردم به صندوق رأی خواهد شد.

فکر می کنید افرادی که ثبت نام می کنند چه کسانی هستند؟

به نظر من تعدادشان، تعداد قابل توجهی خواهد بود. امسال تعداد ثبت نام‌کنندگان تعداد بیشتری نسبت به سال‌های گذشته است و با نظر به شراط کنونی کشور و تحوّلات بین‎المللی، تأیید صلاحیت شده ها هم نسبت به گذشته بیشتر خواهد بود. و از آن مهم تر اینکه امسال به زعم بنده، تکثّر و تنوع نامزدها، قابل توجه خواهد بود. به عبارت بهتر، تقریباً جریانات مرسوم سیاسیِ درون حاکمیّت، حداقل یک نماینده در انتخابات خواهند داشت.

در خصوص آقایان مخبر، صالحی و لاریجانی هم صراحتاً نگفتید، هر سه ثبت نام می کنند یا خیر؟

این افراد به احتمال بسیار بالا ثبت نام خواهند کرد: آقایان جلیلی، قالیباف، بذرپاش، زاکانی، لاریجانی.

برداشت بنده این است که آقایان مخبر و فتاح بنا به مصالح کشور، به عرصه انتخابات ورود نخواهند کرد و رقابت نهایی انتخابات، بین آقایان بذرپاش و قالیباف خواهد بود.

صحنه اصلی توسط همین چهره‎ هایی که عرض کردم رقم خواهد خورد، مگر اینکه معجزه ای رخ دهد که بسیار بعید است. در عرصه انتخابات ۱۴۰۳ ما شگفتی‎ساز نخواهیم داشت. ورود آقای علی لاریجانی هم تأثیر چندانی در انتخابات و میزان مشارکت مردم نخواهد داشت.

پیش بینی شما از مشارکت در انتخابات چه میزان است

اگر دوقطبی گفتمانی جذّابی در انتخابات ایجاد شود، به ۶۰ درصد مشارکت خواهیم رسید که بسیار بعید است. لذا بنده میزان مشارکت در انتخابات پیشِ رو را ۵۵ درصد پیش‎بینی می‎ کنم.

و امّا نکته پایانی؟

امیدوارم اگر قرار بر استمرار دولت ابراهیم رئیسی باشد، اگر قرار بر امتداد گفتمانیِ گفتمان حاکم بر دولت سیزدهم باشد، چهره‌ای بار این مسئولیت را به دوش بکشد که یک: کارآمد باشد، دو: میانه ‎رو باشد، سه: افراطی نباشد و چهار: بسترسازِ ادامه حیاتِ حلقه افراطیِ دولت سیزدهم نباشد.

فلذا اگر قرار بر استمرار دولت آقای رئیسی است، ان‎ شاءالله تعالی فردی رئیس دولت چهاردهم شود که متعادل، میانه‌رو و از طیف اصلاح‌گرایان جزءنگر باشد.

منبع: جماران

 

کپی لینک
کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

نظر شما