از کجا شروع شد؟ از یک ابرقدرت رسانهای؟ از یک پروژه چند میلیارد دلاری؟ از یک برنامه چند ساله برای شبکههای اجتماعی؟ پاسخ همه این سوالها منفی است. ماجرای این کمپین بزرگ و چند ده میلیونی در اینستاگرام از صفحه جوانی به نام «چاو» شروع شده است که با توجه به پرچمهای بالای صفحه کاربریاش به نظر میرسد دو رگهای از اندونزی و مالزی باشد.
چاو اولین بار صبح روز گذشته (سهشنبه) این تصویر را قابلیت بازنشر که تحت عنوان Add Yours شناخته میشود به اشتراک گذاشت؛ تصویری که توسط هوش مصنوعی ساخته شده و در آن تعداد زیادی از چادرهای اسکان در یک صحرا دیده میشود؛ در میانه تصویری چادرها طوری کنار هم قرار گرفتهاند که کلمات عبارت All eyes on Rafah را به مخاطب نشان میدهند.
این اولین واکنش مجازی نبود که بعد از حمله وحشتناک اسرائیل در شبکههای اجتماعی منتشر شد. بعد از آنکه صهیونیستها به رفح، منطقهای در جنوب غزه حمله کردند و چادرهای بسیاری از پناهجویان را به آتش کشیدند، تصاویر تلخ و تکاندهنده زیادی در فضای مجازی دست به دست شد و اعتراض شمار زیادی از کاربران را به دنبال داشت؛ اما آنچه چاو در صفحه خود منتشر کرد چیزی شبیه به اثر پروانهای را رقم زد و یک لشکر ۴۲ میلیونی در اینستاگرام به راه انداخت.
حتماً درباره «تئوری اثر پروانهای» شنیدهاید؛ این نظریه میگوید رویدادهای کوچک ممکن است در نهایت به عواقب بسیار بزرگتری منجر شود. در این ایده توضیح داده شده که بالزدن یک پروانه در «نیومکزیکو» میتواند باعث تغییرات کوچکی در فشار هوا شود و در نهایت، طوفانی در کشور چین را رقم بزند.
هرچند دور از تصور به نظر برسد، اما بنا بر این نظریه، ارتباط بین این رخدادها کاملاً واقعی است. اگر آن پروانه بالهایش را در زمان و مکان درست به هم نزند. حالا به نظر میرسد بال زدن پروانههای مظلوم و بیگناهی که در رفح سوختند طوفانی جهانی به راه انداخته است. از طرف دیگر میتوان گفت اگر چاو در محتوای درست را در زمان درست با جزئیات درست منتشر نمیکرد این طوفان مجازی به راه نمیافتاد. این جوان خلاق که در ابتدای انتشار این استوری، کمتر از ۵ هزار دنبال کننده داشت حالا بیش از ۲۷ هزار دنبالکننده دارد.
کمپین دوم در راه است؟ن
حمله وحشیانه رژیم غاصب اسرائیل و بمباران و به آتش کشیدن آوارگان در رفح، موج بیسابقهای از اعتراضات در سراسر دنیا به سمت این رژیم را به راه انداخت. بار غم و میزان توحش این فاجعه به قدری زیاد بود که شیشههای سکوت را شکست و بسیاری از کسانی که تا کنون، به دلایل مختلف در مارپیچ سکوت گرفتار شده بودند نیز فریاد کشیدند و صدایشان را به گوش دیگران رساندند.
آنچه اتفاق افتاده، یک همراهی دستهجمعی و چند ده میلیونی است. این تصویر آن قدر دست به دست چرخیده که از جامعه مجازی در آسیای شرقی، از اندونزی و مالزی، به جنوب غربی آسیا رسیده است. بعد از آنکه اکثر سلبریتیهای جهان عرب در این استوری مشارکت داشتند، موج آن گستردهتر شد و تعداد قابل توجهی از کاربران و چهرههای مؤثر ایرانی را هم در بر گرفت.
ماجرا به اینجا هم ختم نشد و پای این کمپین به جامعه کاربران اروپایی و آمریکایی نیز کشیده شد. حالا تمامی مردم دنیا از سلبریتیهای هنری و ورزشی تا کاربران عام اینستاگرام برای ابراز مخالفت و خشم خود نسبت به اسرائیل، با زدن گزینه Add yours راهشان را از این نسل کشی جدا کرده و وجدان بیدار خود را نشان میدهند. آخرین آمارها میگوید تعداد دفعاتی که این تصویر در اینستاگرام بازنشر داده شده به حدود ۴۰ میلیون رسیده است.
بعد از کمپین «همه چشمها به رفح است»، حالا چند ساعتی تصویر دیگری در استوری کاربران اینستاگرامی بازنشر داده میشود. این طرح گرافیکی که تا این ساعت به تعداد بازنشر نزدیک به سه میلیون رسیده است، تصویری از نتانیاهو را نشان میدهد که دستها و لباسش خونآلود است و در چیزی شبیه به گوشتهای پر از خون دنبال چیزی میگردد. در این طراحی عنوان بزرگ «تروریست» و «کودککش» زیر عکس نتانیاهو درج شده است.
خوب است، اما کافی نیست!
به نظر میرسد موج بینظیری از همراهی کاربران فضای مجازی در اعتراض به جنایتهای اسرائیلی به راه افتاده، اما با همه اینها کسانی که در حوزه عملگرایی دغدغه دارند بر این باورند که این ماجرا هرچند شروع خوب و امیدوار کنندهای است، اما کافی نیست و باید هدفمند باشد.
«آلانا حدید» فعال حقوق بشر و بلاگر اینستاگرامی در صفحه کاربری خود نوشت: «اگر تنها کاری که تا به حال انجام دادهاید، انتشار مجدد این عکس است، به جنبش خوش آمدید! حالا خودتان را آموزش دهید و کارهای بیشتری انجام دهید. با فلسطینیها صحبت کنید؛ به راهپیماییها بپیوندید؛ به اخبار و ویدئوها گوش دهید و آموزش دهید! با واقعیتهای روی زمین آشنا شوید! کنشگری نمایشی کمکی نمیکند! آموزش و فعالیت و اقدام مستمر این است که خود را از منطقه آسایش خود خارج کنید و با آن احساس آشنا شوید! انتشار مجدد دیگر کافی نیست!»
قتلعام؛ اشتباه پرتکرار تاریخی
میگفت: «چادر آخرین سرپناه کسیست که آبادی و آبادانی برای زندگی ندارد، چادر سرپناه اضطرار و ناچاریست، سرپناه درماندگی و فروماندگی و سرپناه یک جنگ طولانی و نابرابر. در خستگی و بیچارگی و اضطرار زندگی کردن، دشوار است؛ اما سختتر از آن زنده زنده سوختن در ناچاری است»
قرار بود رفح، منطقهی امن باشد، قرار بود تانکها خطر قرمز داشته باشند؛ قرار بود کسی شلیک نکند. قرار بود… قرار نبود…، اما برای مردم جنگزده و زیر سایه ظلم، قول و قراری وجود ندارد. مثل کشتار مردم غیرنظامی حلبچه، مثل کشتار آوارگان خوجالی در جنگ قره باغ، مثل کشتار آوارگان ارمنی به دست عثمانیها…
تاریخ را بخوانید؛ در جنگ قرهباغ نظامیان ارمنی، وقتی مردم خوجالی را قتل عام کردند، آنها را سوزاندند، چهار میخ کردند، سرهایشان را بریدند، پوستشان را کندند، چشمهایشان را از حدقه خارج کردند و اعضای بدنهایشان را بریدند.
نسل کشی و قتل عام، مناسبت یا حادثه تاریخی نیست که جایی آغاز شده باشد و جایی به پایان برسد. قتل عام یک رویداد پرتکرار شده است؛ از هیتلر تا صدام، از ابوبکر بغدادی تا نتانیاهو.
آنچه فرق میکند کیفیت قاتلان است وگرنه مردم، همان مردم و مظلوم همان مظلوم است. قتل عام، فاجعه بار هم که باشد، با یک اعتراف ساده به اشتباهی شدن، سر و ته قضیه را جمع میکنند. همچون نخست وزیر رژیم صهیونیستی، بنیامین نتانیاهو که با لبخندی از روی حس رضایت بعد از رقم زدن فاجعه تاریخی جانکاه و خانمان سوز دیگری، در یک سخنرانی در پارلمان رژیم آپارتایدی میگوید: «به رغم نهایت تلاش ما برای آسیب نرساندن به غیر نظامیان بیگناه، اما یک اشتباه غم انگیز رخ داد!»
منبع: مهر
نظر شما