شناسهٔ خبر: 66909659 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

ارزیابی کارنامه تاریخ‌نگاری سهراب یزدانی

ایستاده میان سیاست و تاریخ و جامعه

محسن آزموده

صاحب‌خبر -

سهراب یزدانی (متولد 1328، انزلی) اگرچه در میان اهل تاریخ شناخته شده، اما عموم کمتر او را می‌شناسند. یک علت اصلی آن است که اهل سر و صدا در حوزه عمومی نیست و مشغول به کار دانشگاهی و پژوهشی است. نتیجه این مداومت علمی و پشتکار ستایش‌برانگیز، شماری از ارزنده‌ترین آثار در زمینه تاریخ معاصر ایران است. یزدانی دانش‌آموخته علوم سیاسی از دانشگاه ملی ایران است که پیش از انقلاب برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته تاریخ اروپا، مدرک دکترای خود را در رشته جامعه‌شناسی سیاسی از دانشگاه کیل انگلستان دریافت کرد و در بازگشت به ایران در گروه دانشگاه تربیت معلم (خوارزمی بعدی) مشغول به کار شد. گروهی که به تعبیر دکتر محمد بی‌طرفان، پژوهشگر تاریخ، نسل اول اساتید برتر دانشگاهی تاریخ در آن کار می کردند، چهره‌هایی چون عباس اقبال آشتیانی و رشید یاسمی و ملک‌الشعرای بهار و علی‌اصغر حکمت و علی‌اکبر بینا و علی‌اصغر شمیم و محمدجواد مشکور و اسماعیل دولتشاهی و در دهه‌های اخیر هم این دانشگاه محل حضور استادانی چون حسین مفتخری و سهراب یزدانی. در زادروز دکتر محمد مصدق، به تعبیر سهراب یزدانی «نخست‌وزیر آزاده و استعمارستیز و بیگانه‌ستیز و پایدار ما»، در خانه اندیشمندان علوم انسانی نشستی در نقد و بررسی کارنامه تاریخ‌نگاری یزدانی برگزار شد که مدیریت آن به عهده محمد بی‌طرفان بود و در آن سه تن از استادان نام‌آور تاریخ ایران صحبت کردند. آنچه می‌خوانید روایتی از این نشست است.

***

بازاندیشی تاریخ مشروطه

سیمین فصیحی استاد و پژوهشگر تاریخ

آثار سهراب یزدانی به لحاظ گستردگی نیازمند غور و بررسی بیشتری است. در بحث حاضر کلیاتی از تاریخ‌نگاری ایشان ارائه می‌دهم. سهراب یزدانی در ایران و خارج از ایران تحصیل کرده و در حوزه‌های علوم سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی و تاریخ کار کرده و با این پیشینه علمی، در میان سیاست و تاریخ و جامعه ایستاده و کار خود را در حوزه تاریخ مشروطه با رویکرد جامعه‌شناختی هم از نوع سیاسی و هم از نوع تاریخی به انجام رسانده و پلی ارتباطی میان این رشته‌ها خلق کرده است. خاستگاه دکتر یزدانی نظام دانشگاهی است و در همین نظام بالیده و در همان‌جا بازنشسته شده است، اما بازنشستگی به معنای دست شستن از تحقیق و نگارش نبوده و چه‌بسا که فارغ از مشغله‌های اداری، پرکارتر و فعال‌تر از پیش ظاهر شده است. او بیش از سی سال تجربه آموزگاری دارد و از معدود اساتیدی است که منش آموزگاری و دانش وسیع تاریخ‌نگاری را توامان دارد. یزدانی شاگردان مهمی تربیت کرده و به گواه همکاران و دانشجویان، آزاداندیشی و تعهد و مسوولیت حرفه‌ای و اخلاقی و مهم‌تر از همه شرافت قلم از ویژگی‌های بارز اوست. سهراب یزدانی هیچ‌گاه به تاریخ‌نگاری رسمی روی نیاورده و هیچ نسبتی با دربار و دیوان نداشته است.

در بررسی کارنامه تاریخ‌نگاری استاد یزدانی با تاکید بر دو مولفه اصلی بینش و روش، می‌توان گفت آثار او با خاستگاه نظام آکادمیک از همان ویژگی‌های علمی در کار تحقیق تاریخی برخوردار است. روشمندی علمی و تخصص‌گرایی دو ویژگی اصلی کارهای ایشان است، اما باید گفت او در این دو ویژگی محصور نمانده و تخصص‌گرایی علمی را با نوعی دغدغه‌مندی اجتماعی در آمیخته است و با افق‌هایی که رویکردهای جامعه‌شناختی بر او گشوده به سراغ روایت‌های تاریخی رفته است. از همین رو تاریخی که ارائه می‌دهد، از توصیف صرف وقایع و جزيیات خسته‌کننده و صرفا شاخ و برگ رویدادها فراتر رفته و به ریشه‌ها و عمق لایه‌های اجتماعی نفوذ کرده است.

دکتر یزدانی حوزه تخصصی خود را دوره مشروطه انتخاب کرده که نقطه عطف تاریخ معاصر ماست. تاریخ برای دکتر یزدانی صرفا گذشته برای گذشته نیست، بلکه دغدغه‌هایش را از حال گرفته. او با انتخاب انقلاب مشروطیت در گذشته‌ای نزدیک‌تر، می‌خواهد مسائل، مصايب و بحران‌های این انقلاب را که با اکنون ما سخت در آمیخته و عجین شده است، نشان دهد و دستاوردها و ناکامی‌های این انقلاب را که به روایتی پروژه‌ای ناتمام مانده، برشمارد.

توجه دادن به مشروطه به عنوان نقطه عطف تاریخ معاصر از راه‌های گوناگون صورت گرفته است. کسروی و تاریخ مشروطه ایران، مطبوعات مشروطه و صور اسرافیل، مجاهدان مشروطه و مبارزات‌شان، جنبش‌های دهقانی و سهم شان، احزاب مشروطه و اجتماعیون عامیانش، بحران‌های سیاسی مشروطه و ترورهایش، ناکامی انقلاب و کودتاهایش. مطالعه تاریخ برای دکتر یزدانی دو درس اساسی دارد: 1- معرفت شناسی، 2- انسان‌شناسی. به گفته وی تا به تاریخ روی نیاوریم، از معرفت انسانی محرومیم و تحقیر علم تاریخ جز به توسعه وهم تاریک نمی‌انجامد.

مفاهیم کلیدی اندیشه استاد یزدانی حول محورهای آزادی، عدالت اجتماعی، فرودستان، گمنامان و مبارزان تاریخ، دهقانان و روستايیان، دنیاهای فراموش شده، لوطیان و در یک اصطلاح کلی‌تر مردم جامعه هستند. به نخبگان و رهبران جامعه هم که می‌پردازد، آنهایی را انتخاب می‌کند که دغدغه مردم دارند و از نقش مردم در تاریخ سخن گفته‌اند. کسروی نمونه بارز آنهاست. سهراب یزدانی تاریخ‌نگاری خود را به تحلیل و بررسی آثار اندیشه‌های کسروی، یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های تاریخی و فرهنگی ایران معطوف کرده است. در این مسیر وی تلاش کرده تا با نگاهی عمیق به متون و درک پیچیدگی‌های آن دوره، ابعاد مختلف اندیشه‌های کسروی را برجسته سازد و همچنین تاثیرات محیطی و فکری که بر کسروی وارد شده، تشریح و نشان دهد که کسروی با وجود دسترسی به منابع مختلف، در برخی مواقع به صورت نسبتا مستقل به تحلیل تاریخ پرداخته است و با رویکردی تطبیقی به آثار کسروی و تاریخ‌نگاران مشروطه هم‌عصرش می‌پردازد. آثار کسروی را در برابر ناظم‌الاسلام کرمانی، براون و شریف کاشانی می‌نهد و روح و مضمونی در نوشته‌های کسروی می‌یابد که آنها را از آثار هم‌عصران وی متمایز می‌‌سازد و بدین‌ترتیب امتیازات بینشی و روشی کسروی را نسبت به آنها در مواجهه با حوادث انقلاب مشروطه بر می‌شمارد.

رادیکالیسم و ناسیونالیسم کسروی را در مقایسه با هم‌عصرانش برجسته می‌سازد، ملی‌گرایی وی را وحدت‌طلب و در عین حال دموکراتیک می‌خواند که عنصر تشکیل‌دهنده آن توده مردم‌اند. به گفته یزدانی کتاب تاریخ مشروطه کسروی، شرح حال تشکیل این ملت در عصر جدید است، داستان مبارزه ملی در راه استقلال کشور و آزادی مردم از قید استبداد است. اینها مسائلی هستند که از زمان مشروطه محتوای همه جنبش‌های سیاسی و اجتماعی اصیل این سرزمین بوده‌اند.

نگاه کسروی به مردم و نقش تاریخ‌ساز آنها با تفکرات و دغدغه‌های یزدانی همخوانی دارد و از همین روست که این نگاه را می‌ستاید و می‌گوید کسروی آگاهانه توده‌ها را محور تاریخ‌نگاری خود قرار داد و از این رو او را تاریخ‌نگاری مردمی و اثرش را زنده و پویا می‌خواند. او اما تنها به ستایش کسروی بسنده نمی‌کند، نقاط ضعف او را نیز یادآوری می‌کند. می‌گوید کسروی با زمینه‌ها و بنیان‌های اجتماعی و اقتصادی پدیده‌های تاریخی کار ندارد، مکان و موقعیت طبقات و قشرهای اجتماعی در نوشته او مشخص نیست. کسروی بهای چندانی به فعالیت‌های انجمن‌ها نمی‌دهد و جنبش روستايیان را نیز کم‌عمق و سرسری می‌داند. بر کسروی خرده می‌گیرد که چگونه می‌توان بخش عمده‌ای از مبارزات شهرنشینان را نادیده گرفت، بر جنبش روستايیان خط بطلان کشید و باز ادعا کرد که تاریخ باید به نام مردم گمنام نوشته شود.

به نظر می‌رسد ضعف کار کسروی در پرداختن به ریشه‌‌یابی اقتصادی-اجتماعی مشروطیت و تمام نیروهای دخیل در آن انگیزه‌ای شده است که یزدانی این نواقص را پی گیرد و این خلأهای تاریخی را پر کند. کتاب کسروی و تاریخ مشروطه، در 1376 به چاپ می‌رسد، مجاهدان مشروطه در 1388، اجتماعیون عامیون در 1391 و روستايیان و جنبش مشروطه در 1401. می‌توان گفت کسروی در این خصوص الهام‌بخش یزدانی در آثار بعدی اش بوده. گرچه که این موضوعات با رویکردهای اقتصاد سیاسی و جامعه‌شناختی یزدانی نیز هماهنگ است. دو اثر دیگر یزدانی، کودتاهای ایران در 1396 و ترورهای سیاسی در 1402 منتشر شده است.

در همه این آثار یزدانی منظری جامعه‌شناختی دارد و حوادث و رویدادهای تاریخی را با توجه به ساختار اجتماعی و نقش طبقات، گروه ها و اقشار روایت می‌کند. او همچنین با وقوف به اقتصاد سیاسی از تحولات اقتصادی و زمینه‌های مادی رخدادها و تاثیر آنها در جامعه و سیاست پرده بر می‌دارد. توجه به هر دو عنصر ساختار و کنشگر و رابطه دیالکتیکی آنها در آثار او به خوبی مشهود است. یکی از جنبه‌های مهم تحلیل‌های یزدانی بررسی اندیشه‌ها و ایدئولوژی‌های مختلف در دوران مشروطه است. یزدانی در تحلیل خود به مسائل چند‌فرهنگی و اجتماعی در قفقاز و مناطق اطراف آن به‌ویژه در رابطه با جریانات سوسیالیستی توجه ویژه‌ای دارد. وی تاثیر جریانات سوسیالیستی در این منطقه را در رویدادهای انقلاب مشروطه و پس از آن بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه این جریانات از جمعیت‌های مختلف از‌جمله ترک‌ها، ارمنی‌ها و فارس‌ها حمایت کرده و با آنان همکاری داشته‌اند.

یزدانی همچنین به تحلیل شخصیت‌ها و نقش آنها در جریانات اجتماعی و سیاسی می‌پردازد. او توجه ویژه‌ای به شخصیت‌هایی مثل حیدر عمو اوغلی و تقی‌زاده می‌کند و نقش آنها را در شکل‌گیری جریان‌های سیاسی و اجتماعی بررسی می‌کند. با نگاهی کلی به آثار سهراب یزدانی می‌توان ویژگی‌های زیر را در تاریخ‌نگاری او بر‌شمرد: پایبندی به الزامات روش‌های علمی، دقت علمی، استفاده بهینه از منابع متعدد، رویکرد انتقادی و سنجش روایات، انسجام متنی و پرهیز از حاشیه روی، پراکنده‌گویی و طویل نویسی.

مقدمات کوتاه آثار وی و ورود مستقیم به مساله اصلی به خوبی نشان‌دهنده این پایبندی است. طرح سوالات فرعی متعدد در ربط با دغدغه اصلی در آثار وی تمرکز خواننده را در صحنه رویدادهای تاریخی مرتبط حفظ می‌کند. بازخوانی منابع مربوط به موضوع و افشای داوری‌های سرسری، جعل و تحریف‌ها و غفلت‌های عمدی و زودباورانه که بر تاریخ سایه افکنده است، از ویژگی‌های بارز تحقیقات دکتر یزدانی است. او به خوبی از عهده این مهم در کتاب اجتماعیون عامیون بر آمده و نشان داده که روایت‌های موجود در‌خصوص اجتماعیون عامیون را کدام یک از ملاحظات سیاسی ساخته و پرداخته‌اند. یزدانی با استفاده از رویکرد تحلیلی و بهره‌گیری از منابع دسته اول تاریخ‌نگاری مشروطیت از یک بعد صرفا سیاسی-نخبگانی به سمت تحلیل جامعه‌شناسی سوق داده است.

ویژگی دیگر رویکردهای تحلیلی یزدانی است که اقتصاد سیاسی، جامعه‌شناسی تاریخی و تاریخ فرودستان در این آثار است. این رویکردها به ویژه در تحلیل جایگاه و نقش روستايیان در انقلاب مشروطیت به خوبی نمایان است. تحلیل یزدانی از نقش روستايیان در انقلاب مشروطه به عنوان یک لایه اجتماعی و مهم و پرتاثیر حاکی از توجه وی به جوامع پایین دست و نقش آنها در فرآیندهای سیاسی-اجتماعی است. این در‌حالی است که تاریخ‌نگاری مشروطه معمولا به این لایه‌های اجتماعی کمتر توجه شده. او روستاها را دنیاهای فراموش محققین می‌خواند. یکی از ویژگی‌های بارز کار یزدانی چالش‌هایی است که او با روایت‌های تاریخی مرسوم به وجود آورده است، از طریق بازخوانی دقیق اسناد تاریخی و تحلیل زمینه‌های اجتماعی-اقتصادی او تصویری از انقلاب مشروطیت ارائه می‌دهد که در آن طبقات پایین‌تر جامعه به ویژه دهقانان نه تنها به عنوان شرکت‌کنندگان، بلکه به عنوان عوامل موثر و محوری در رویدادها شناخته می شوند.

گرچه یزدانی بر عوامل اقتصادی و اجتماعی تاکید زیادی دارد، از تاثیرات فرهنگی و ایدئولوژیک که می‌توانند بر روندهای تاریخی اثر بگذارند نیز غافل نیست. در نوشته‌های یزدانی تاثیر ایدئولوژی‌ها بر جنبش‌های اجتماعی و نحوه تعامل افراد و گروه‌های مختلف با این ایدئولوژی‌ها به خوبی مشخص است. در کتاب روستايیان و مشروطیت ایران یزدانی به چگونگی پذیرش و تعامل دهقانان با ایده‌های مشروطه‌خوانی می‌پردازد که نشان‌دهنده درک او از تاثیر پیچیده فرهنگی است. او می‌نویسد با وجود اینکه دهقانان عمدتا از سواد کمی برخوردار بودند، به شکل‌های مختلف با ایده‌های نوین سیاسی و اجتماعی آشنا شده و به تدریج این ایده‌ها را در رفتار و مطالبات خود منعکس کرده‌اند. یزدانی همین‌طور به بررسی دقیق کودتاها و تاثیر آن بر ساختار سیاسی ایران پرداخته است. رویکرد جامعه‌شناسی سیاسی که به مطالعه تعاملات اجتماعی و سیاسی در جامعه می‌پردازد و روابط قدرت، هویت‌ها و گروه‌ها و نهادهای سیاسی را تحلیل می‌کند، در کتاب کودتاهای وی به خوبی بازتاب یافته است. بررسی موقعیت اجتماعی و سیاسی قبل رویدادهای تاریخی از جمله کودتاها وظهور دکتر مصدق، مطالعه نقش نیروهای نظامی، گروه‌ها و طبقات اجتماعی مخالف و نیروهای بین‌المللی در تعیین سیاست‌ها و رویدادهای سیاسی و تاثیر آنها بر جامعه و نهادهای سیاسی راهگشای فهم پیامدهای کودتاها و نیز ظهور مصدق برای جامعه ایران است. این رویکردها را به سمت به‌کارگیری روش‌های تطبیقی از نوع تطبیق همزمان و تطبیق هم مکان سوق می‌دهد. این رویکردهای مقایسه‌ای چه در روایت و تحلیل ساختارهای جامعه و چه در اندیشه‌ها و احزاب در آثار یزدانی جایگاه ویژه‌ای دارد.

نهایتا اینکه سهراب یزدانی با نگاهی جامع و چندوجهی به تاریخ، ابعاد جدیدی از انقلاب مشروطیت و بحران‌های آن را آشکار ساخته است. او با تاکید بر نقش فراموش‌شده و طبقات کمتر دیده شده به ما یادآوری می‌کند که تاریخ نه تنها مجموعه‌ای از تاریخ‌های سیاسی بلکه بافتی از تعاملات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که درهم تنیده شده است. این دیدگاه به ما امکان می‌دهد تا تحولات تاریخی را به گونه‌ای عمیق و جامع‌تر درک کنیم و نقش همه طبقات و گروه‌های اجتماعی را در شکل‌گیری رویدادهای تاریخی به رسمیت بشناسیم. تحلیل‌های یزدانی از انقلاب مشروطه ایران، درک ما را از تاریخ معاصر ایران تعمیق بخشیده است. نگاه به او اقتصاد سیاسی و ساختارهای اجتماعی، امکان پرداختن به مسائلی چون عدالت اجتماعی و حقوق طبقات محروم را در جامعه معاصر فراهم می‌آورد. کار یزدانی در ارائه تحلیلی دقیق از دوران مشروطه ایران نمونه برجسته از تاریخ‌نگاری نوین است که می‌کوشد که با استفاده از منابع دست اول و تحلیل‌های مبتنی بر شواهد تصویری کامل‌تر و منصفانه‌تر از تاریخ ایران ارائه دهد. آثار یزدانی به عنوان یک منبع غنی و چندوجهی در تاریخ‌نگاری ایران و به خصوص در زمینه ارتباط بین تاریخ و جامعه‌شناسی چارچوبی را فراهم می‌کند که در آن تاریخ دیگر صرفا روایت وقایع نیست، بلکه بررسی‌های پویایی‌های ساختاری و تاثیرهای آن بر حیات اجتماعی و سیاسی است. این نوع نگرش می‌تواند به ما کمک کند که تحولات تاریخی را نه تنها به عنوان نتیجه اقدامات افراد یا نخبگان بلکه به عنوان نتیجه پویایی‌های گسترده‌تر اجتماعی و فرهنگی درک کنیم و بدین ترتیب دیدگاه‌های جدیدی را در مورد تاریخ و تحولات جهانی به دست آوریم. بدین ترتیب میراث علمی یزدانی نه تنها به عنوان مرجعی برای تاریخ‌دانان، بلکه برای همه کسانی است که به دنبال درک عمیق تری از پیچیدگی‌های تاریخی و جامعه‌شناسی هستند، ارزشمند خواهند بود. آثار دکتر یزدانی به مثابه میراثی ارزشمند در‌اختیار علاقه‌مندان به تاریخ و جامعه‌شناسی است. مخاطبین می‌توانند با خواندن این آثار نگرش‌های وی به تاریخ، کاربرد روش‌های تاریخی و شیوه‌های تاریخ‌نگاری وی را از لابه‌لای این آثار بیرون بکشند، ولی چه بسیار بهتر که استاد بزرگوار ما با کوله‌باری از تجربه و سال‌ها پژوهش و تدریس در رشته تاریخ یک‌بار دیگر دست به قلم شوند و این بار از ماهیت و چیستی خود رشته تاریخ، تعاملاتش با رشته‌های دیگر، روش‌های تاریخی و تنگناها و محدودیت‌های این رشته و نیز تجربه زیسته خود در مواجهه با مسائل و مشکلات تحقیق در تاریخ بنویسند و به علاقه‌مندان عرضه کنند که جامعه علمی ما سخت بدان نیازمند است. این استاد بزرگوار ما عمرش دراز و دولتش پاینده باد.

 

كودتاهاي ايران به روايت يزداني

محمد علي اكبري استاد دانشگاه شهيد بهشتي

گفتن از كودتاهاي ايران براي نسل يزداني، صرفا يك امر پژوهشي نيست. همان‌طور كه من پروژه تحقيقي او را يك برنامه‌پژوهي در چارچوب آكادميك ارزيابي نمي‌كنم. يزداني بخشي از معاصريت تاريخ ايران است و آن را زيسته و از اين منظر سراغ سوژه‌هاي تحقيقي خود رفته است. براي شناخت او و دغدغه‌هايش مي‌توان به آثارش مراجعه كرد. آنچه از آن نوشته و گفته دغدغه‌هاي وجودي اوست. آنچه كساني مثل او را از تاريخ‌پژوهان متفاوت مي‌كند، مواجهه وجودي با سوژه تحقيق است.

از اين زاويه، كتاب كودتاها، صرفا اثري راجع به كودتاها در ايران نيست بلكه در آن سوختن يك انسان معاصر را در مواجهه با آن سوي تاريك تاريخ مشروطه‌خواهي ايران مي‌بينيد. كودتاها براي هدم و نابودي اين تجربه تاريخي از‌سوي نيروهايي صورت گرفته‌اند. اين به معناي نوعي شيفتگي نسبت به سوژه تحقيق نيست كه در نتيجه دنبال تحصيل حاصل برود، بلكه نشانگر عمقي است كه اين مسائل با انديشه و حوزه تحقيق يزداني پيدا كرده‌اند.

من نام كتاب كودتاها را كندوكاوي در يك تاريخ‌نگاري متفاوت حتي نسبت به ساير آثار يزداني خوانده‌ام، زيرا در اين كتاب كودتاها به صورت اپيزودهايي مجزا و مستقل در تاريخ مورد مطالعه نيستند. در نگاه يزداني كودتاها يك پديده در تاريخ معاصر ايران هستند و از اين زاويه سوژه تحقيق‌ شان نوعيه دارند، يعني تعيين اين موضوع براساس نوعي گونه‌شناسي صورت گرفته است. اين مطالعه گونه شناختي هم ملاحظات معرفت شناسانه و هم ملاحظات روش‌شناسانه دارد. اگر كودتاها را به مثابه يك نوع درنظر بگيريم، نيازمند مشخص كردن ويژگي‌هاي اين نوع هستيم. اينجاست كه لاجرم بايد با زبان مفاهيم سخن بگوييم، امري كه در تاريخ‌نگاري وقايع‌نگارانه ما به آن اعتنايي نمي‌شود، زيرا ضرورتي بر آن احساس نمي‌شود.

با اين نگاه كودتا به مثابه يك رخداد موضوع مفهوم‌پردازي قرار بگيرد و يزداني اين كار را در فصل اول انجام مي‌دهد. يزداني علي رغم اينكه رشته تحصيلي‌اش در مقاطعي از تحصيل رشته كلاسيك تاريخ نيست، اما همواره بر مورخ بودن و جدايي كارش از علوم انساني نظري تاكيد كرده است. از اين حيث كار او با اهالي علوم انساني نظري مثل اصحاب جامعه‌شناسي سياسي يا علوم سياسي متفاوت است. كار او به لحاظ روشي، تطبيقي-تاريخي است، اگرچه روش تطبيقي-تاريخي او با روش تطبيقي-تاريخي جامعه شناسان و اصحاب علوم سياسي متفاوت است. او كودتاها را در افق تاريخي مفهوم‌پردازي مي‌كند. از اين حيث در كتاب ضمن گونه‌شناسي كودتاها، مواجهه تكينگي مورخان هم مشهود است، اين وجه تمايز كار او با اصحاب علوم سياسي است كه بسيار امر دشواري است.

يزداني در كتاب چهار كودتاي مشخص را مورد بحث قرار مي‌دهد: مجلس اول، مجلس دوم، كودتاي 1299 و كودتاي 28 مرداد 1332. او اينها را نه مستقلا كه به صورت نمونه‌هايي از يك گونه تاريخي مورد بحث قرار مي‌دهد. امروز اگر تاريخ‌نگاري ما بخواهد قدمي از توصيف و روايت محض رخدادها فاصل بگيرد، نيازمند گشودن پنجره‌هاي جديدي است كه به ما قدرت تبيين تاريخي دهد. بدون به كار بستن مفاهيم و مواجهه نظري امكان ندارد بتوانيم فهمي از تاريخ داشته باشيم. در عين حال با تجربه رهزني هم مواجهيم كه نوع كاري است كه علوم انساني نظري و مخصوصا علوم انساني نظري مبتني بر نظريه‌هاي عام و يونيورسال با پديده‌هاي تاريخي مي‌كنند.

پنجره‌اي كه يزداني با کتاب کودتاها باز می‌کند، امکان جدیدی است برای اینکه ما به مبادی نگاه تاریخی و تکینگی امر تاریخی ملتزم باشیم و از یک‌سو به دام نظریه‌های عام جهانشمول نیفتیم که به ما تاریخی قالبی می‌دهد و از سوی دیگر به دام روایت‌های محض تاریخی نیفتیم که به ما تاریخی قلابی می‌دهد. مشروطه یک جنبش و متعلق به دوره تاریخی نیست، عصری از اعصار تاریخ ایران است که هسته سختی دارد و آن عبارت است از جامعه مبتنی بر قرارداد و نظام سیاسی مبتنی بر حقوق و آزادی‌های مدنی و دولت مقید در چارچوب قانون اساسی. اینها هسته سخت این عصر تاریخی است. کودتاها را در این افق می‌توان فهمید. کودتاها کوششی ازسوی نیروهای واپس‌مانده تاریخی هستند برای برگرداندن آب به سرچشمه. نشانه‌ای که این فهم از کودتا را مستدل می سازد، دولت‌هایی هستند که بعد از کودتاها بر سر کار می‌آیند. دولت‌های پس از کودتا عصر بی‌اعتباری پارلمان، سرکوب آزادی‌های سیاسی و مدنی، به محاق رفتن احزاب و تشکل‌های مدنی و سایر تشکل‌های نمایندگی اجتماعی و سیاسی، حذف مخالفان و همین‌طور عصر سرکوب حرکت‌ها و جنبش‌های استعماری و تحکیم نیروهای هم‌پیمان اجتماعی کودتاگران هستند. گرچه صاحبان دیوان مهر خاتمت بر خدمت رسمی و اداری امثال دکتر یزدانی‌ها زدند، اما چراغ فروزان آنها در جهان دانش و در افق مشروطیت ایران به معنایی که گفتم، می‌درخشد و دکتر یزدانی علم ما در مشروطه‌خواهی است. عمرش و عمر مشروطیت ایران دراز باد.

 

مورخی با منش

داریوش رحمانیان

پژوهشگر و استاد تاریخ ایران

ای کاش نشست‌ها درباره پژوهشگرانی چون یزدانی بیش از یکی باشد. شخصا از ایشان بسیار آموخته‌ام و او را قبول دارم، اما در جاهایی نگاه متفاوتی با او دارم. دکتر یزدانی تاریخ ایران را از حیث تاریخ نظری، تاریخ میان‌رشته‌ای و کار با نظریه‌ها و مفاهیم و تاریخ اجتماعی و تاریخ مردم استاد مسلم است ولی درگیر منظرهای تاریخ فکر و تاریخ فکری و تاریخ فرهنگی و تاریخ حافظه تاریخی یعنی چرایی و چگونگی شکل‌گیری روایت‌های تاریخی نشده‌اند. ای کاش به این حوزه‌ها هم می‌پرداختند. دکتر یزدانی در آثارش بر تاریخ سنجیده روشمند که با تکیه بر شواهد و داده‌های تاریخ تاکید دارند، اما این حوزه‌ها چندان مورد توجه من نیست.

تاریخ‌نگاری ما ایرانیان از آفت‌های مختلفی رنج می‌برد، سیاست‌زده، حکومت‌زده، ایدئولوژی‌زده، عوام‌زده، قهرمان‌زده و شخصیت‌زده است. دکتر یزدانی نمونه درخشانی است که در کارنامه خود از اولین کتابش کسروی و تاریخ مشروطه ایران (1376) تا آخرین کارش ترورهای سیاسی در ایران (1402) در برابر این آفت‌ها قرار می‌گیرد. رتوریک (بلاغت و نگارش) در تاریخ بسیار مهم است. تاریخ صرفا علم نیست، هنر و ادب هم هست. مورخ باید هنر نوشتن و روایت کردن داشته باشد، به ویژه کسی که می‌خواهد راجع به تاریخ مردم و جنبه‌های اجتماعی آن بحث کند. رابطه ما با تاریخ از جنس درد و زخم است. وقتی بخواهیم دردمندانه و دغدغه‌مندانه بنویسیم و بر مردم اثر بگذاریم، باید قلمی سخته و پرورده و استوار و عاری از لغت‌بازی‌ها و اظهار فضل‌‌های ادیبانه داشت. از این جنبه کار دکتر یزدانی درخشان است. البته ما در این زمینه مورخان برجسته‌ای چون عباس اقبال و باستانی پاریزی و نصرالله فلسفی و زریاب خویی و زرین‌کوب داشتیم که استادان نثر فارسی هستند. یکی از مورخان شاخص در این زمینه، فریدون آدمیت است که ضمن ملاحظاتی که نسبت به او دارم، معتقدم طرز نگارش او تشخص دارد. نثر سهراب یزدانی و طرز نگارش او به نثر و طرز نگارش فریدون آدمیت پهلو می‌زند. خواننده به سلامت و صداقت نویسنده مطمئن است. متاسفانه امروزه نوشته‌های تاریخی ما در حد بیانیه‌های سیاسی فروافتاده‌اند.

هر کس تاریخ بنویسد، مورخ نیست. ادراک تاریخی مورخ بسیار مهم است. بین مورخی که مثل فریدون آدمیت صرفا کار تاریخ پژوهی می‌کند با مورخی که مثل سهراب یزدانی ضمن تحقیق تاریخی معلم تاریخ هم هست. این سخن درستی که هر آنچه را می‌خواهی ژرف‌تر بیاموزی، بیاموزان. مورخی که ضمنا معلم است و بیش از 30 سال در دانشگاه با دانشجویان سر و کار داشته، مسیر دیگری را پیموده است و دکتر یزدانی چنین است.

در تاریخ‌نگاری مفاهیم و نظریه‌ها مشکلاتی پدید آورده‌اند، مثل زمان پریشی، مکان پریشی، فرهنگ پریشی و... بر پای برخی از این نظریه‌ها و مفاهیم کلان روایت‌هایی راجع به تاریخ‌مان می‌سازیم که آن را گرفتار تعمیم‌های ناروا می‌کند. ما بر پایه پاره‌ای از مفهوم‌ها و نظریه‌های یکپارچه‌ساز داوری‌های تعمیم یافته درباره تاریخ خودمان ارائه می‌‌دهیم و این سلطه ناروایی بر ذهن و بینش و منش و فرهنگ ما ایجاد می‌کند که گرفتاری‌ساز است. این در‌حالی است که در آثار اخیر دکتر یزدانی به ویژه در سه کتاب اخیرش (کودتاهای ایران، روستاییان و مشروطیت و ترورهای سیاسی) با مورخ و روایتگری سروکار داریم که اولا می‌داند می‌تواند به موضوع مورد پژوهش از رویکردهای مختلفی پرداخت و مخاطب را به موضع خاص خود هوشیار می‌کند و ثانیا در ابتدای کتاب به شکلی روشمند مفهوم مورد بررسی (مثلا کودتاها) را تعریف و نظریه‌های مختلف راجع به آن را بیان می‌کند و تا پایان کتاب می‌کوشد نشان بدهد که آیا می‌توان به یک الگوی کلی و تام درباره کودتاها رسید یا خیر. انصاف، سخته و پخته و پرورده و سنجیده بودن و استواری و احتیاط در نتیجه‌گیری آثار او به اوج خودش می‌رسد.

به نظر من کتاب کودتاهای دکتر یزدانی از حیث ویژگی‌های مذکور در صدر آثاری قرار می‌گیرد که در چند دهه اخیر راجع به نهضت ملی و کودتای 28 مرداد نوشته شده‌اند. کتاب او چکیده، منظم، استوار و با انصاف است و الگوست. به تعبیر دقیق‌تر کتاب‌های او آموزشی عملی برای یادگیری روش تحقیق تاریخی است. این آثار در عمل به ما نشان می‌دهد که روش و نظریه و مفهوم چیست و با آنها باید چگونه کار کرد. یزدانی نمونه حوصله و پشتکار است و در آثارش جانب احتیاط را نگه می‌دارد و با کلی‌گویی‌ها و داوری‌های مطلق و صدور حکم‌های قطعی فرق می‌کند. یزدانی مثلا در روایت کودتا با احتیاط و اعتدال از دوگانه‌سازی‌ها فاصله می‌گیرد و جنگ مردم با نامردم را با دسته‌بندی دقیق نشان می‌دهد.

هراکلیتوس می‌گوید منش یعنی تقدیر و سرنوشت. در دانشگاه‌های ما روش تحقیق یاد می‌دهند، اما منش تحقیق خیر. با خواندن چندین کتاب و نظریه نمی‌توان باستانی پاریزی و زرین‌کوب شد. از منش دکتر یزدانی هر چه بگوییم کم است. 

نظر شما