شناسهٔ خبر: 66782379 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: مهر | لینک خبر

مهر گزارش می‌دهد؛

مشهد آماده آخرین پذیرایی از «خادم جمهور»

مشهد- مشهدالرضا این روزها حال خوبی ندارد و همه با تن بی جان و بغض و غم فراوان در تدارک آخرین پذیرایی از خادم جمهور، آیت الله رییسی هستند.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری مهر، گروه استان ها- فاطمه سعادتیان نیک: هفته گذشته بود که برای آخرین بار شما را در فاصله‌ای نه چندان دور در شهر نور و مهربانی در زادگاه من و شما، ما مشهدی‌ها کم و کوتاه میزبان شما بودیم در کنگره جهانی امام رضا (ع).

چه کسی فکرش را می‌کرد این آخرین اتفاق رسانه‌ای، آخرین حضور شما در مشهد باشد، شامگاه سه شنبه‌ای که ما تمام خاطرات یک هفته را مرور می‌کنیم.

در شب میلاد آقا امام رضا (ع) وقتی همه زائران و مجاوران شنیدند که برای سلامتی رئیس جمهور و همراهان دعا کنید، تا ثانیه‌های آخری که خبر شهادت شنیدند متوسل به صلوات و ذکر بودند، آن شب همه بارها در نورانی‌ترین لحظات و ذکر ﴿أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ) غرق شدیم تا برای مردانی که در راه خدمت جانشان را کف دست گرفته بودند دعا کنیم.

حالا تمام مردم این شهر غرق در غم و اندوه هستند، از همان مردم کوچه نوغان تا تمام محله‌های مشهد که شما را رئیس جمهور محبوب خطاب می‌کنند.

مشهد آماده آخرین پذیرایی از «خادم جمهور»

واکنش مردم نسبت به شنیدن خبر شهادت شما آنقدر اندوهگین است که نوشتنش هم به همان اندازه شنیدن دردناک است.

محمدصادق یکی از کاسبان محله میدان توحید مشهد است، می‌گوید: تمام شب گوشی به دستم بود تا یکی از کانال‌های خبری خبر خوشی را منعکس کند تا بتوانم شب آرامی داشته باشم اما تا صبح بیدار ماندم و ای کاش هیچ وقت آن شب صبح نمی‌شد و آن خبر را نمی‌شنیدم.

وی که بغض راه گلو و حرف زدنش را گرفته است در ادامه می‌گوید: وقتی خبر شهادت آیت الله رئیسی و همراهانش را شنیدم تمام دنیا بر سرم خراب شد، کاش هیچ وقت ایشان آن سفر را نمی‌رفتند.

کمی آن طرف تر چشمم به نوجوانی می‌افتد که میزی را جلوی درب مغازه مرتب می‌کند، رو میزی را پهن و ظرفی که از خرما پرشده آنجا می‌گذارد، به محض دیدن من تعارف می‌کند، من هم خرمایی را برم ی دارم و می گویم خدا رفتگان شما را رحمت کند، سرش را پایین می‌اندازد می‌گوید آقای رئیسی خیلی مهربان بودند، کاش زودتر آنها را پیدا می‌کردند، کاش ایشان به شهادت نمی‌رسیدند.

متوجه شدم این میز نذری را به خاطر شهیدان خدمت آماده کرده‌اند، به او می گویم چقدر کار زیبایی کردید می‌گوید بله اینجا مغازه پدرم هست و از دیروز که خبر شهادت رئیس جمهور را شنیدیم پدرم گفتند این کار را انجام دهیم، سرش را پایین می‌اندازد و با ناراحتی می‌گوید خیلی دوست داشتم از نزدیک رئیس جمهور را ببینم.

ما قرار بود در این شهر جشن بزرگ مردمی برگزار کنیم، جشن بزرگ امام رضایی‌ها، قرار بود در همین سال میزبان شما برای دور دوم سفر استانی باشیم. اما افسوس و صد افسوس که آخرین مهمانی شما به مشهد داغ بزرگی بر دل‌هایمان می‌گذارد.

چقدر همه قرارهایمان بی قرار شدند و اکنون از مسؤولین تا مردم همه در تدارک مراسم تشییع و تدفین باشکوه برای خادم الرضایی که به معنای واقعی خادم مردم بود، هستند، این شهر رنگ غصه‌ها و دلتنگی یک مرد بزرگ را دارد.

مشهد آماده آخرین پذیرایی از «خادم جمهور»

حالا همه از رئیسی می‌گویند از مردی که به معنای واقعی مرد جهاد و خدمت بود، این دو روز مشهد گویا در خودش هم در شوکه ای بزرگ رفته است، روز گذشته که در خیابان بودم، در مسیرم مدرسه‌ای بود، یک قاب عکس بزرگ، چند سینی پر از خرما، شاخه‌های گل، روبان مشکی و رومیزی‌های سبز که توسط بچه‌ها و مادرانشان به داخل مدرسه انتقال داده می‌شد.

وارد سالن مدرسه پسرانه‌ای شدم که میزی بزرگ وسط سالن گذاشته شده بود و دانش آموزان هر کدام به نحوی در آماده سازی آن میز کمک می‌کردند.

ماحصل من طی گفت وگو با دانش آموزان آن مدرسه این بود که همه آنها عزادار پدری مهربان، رئیس جمهوری تلاشگر بودند.

کاش ما مشهدی‌ها این طور میزبان شما نبودیم تمام این شهر با پرچم‌های سیاه، مردمی که هنوز در شوک و ناباوری خبر شهادت هستند، را می بی نم این روزها به شکل متفاوتی حال شهرم خوب نیست.

تمام مناطق مشهد با پرچم‌های سیاه آراسته شده، خادم امام مهربانی، مشهد تمام قد برای شما آماده است، برای آخرین میزبانی از مهمان حضرت نور و مهر، ما مهمان داریم روی ما خوش نیست، کام ما تلخ و قلب‌هایمان پر از اندوه است.

نظر شما