یادداشت_رییس جمهور اخلاق مدار و جهادگر انقلاب با آمدنش دشمنان را به لرزه انداخت و با شهادتش قلب های مرده را به حیات دوباره بخشید.
مردم در سبزه میدان قزوین زیر باران گرم بهاری همگام با آسمان اشک می ریختند. در مشهد هفته ها بود آسمان بی قراری می کرد و در دلتنگی برای خادم الرضا (ع) بی اختیار گریه کرد. اینقدر نگران ابراهیم بود که سیل اشکش مردم را نگران کرد. روز ولادت امام هشتم بارگاه ملکوتی اش به خاطر ابراهیم سیاهپوش می شود و چه داغی بر دل مظلومان عالم گذاشته شد.
دستان کوچک کودکان غزه که برای ماندن ابراهیم دعا می کردند اما خبر آمد که ابراهیم پرواز را بر ماندن ترجیح داد و به ابدیت پیوست، بانوی جوانی در مراسم گریه می کرد آن قدر ضجه هایش بلند بود که توجه خیلی را جلب کرد، در کنارش ایستادم و سخنانش را گوش کردم مادر دو فرزند بود، حجاب مناسبی هم نداشت اما از جد سید ابراهیم طلب حلالیت می کرد، از استقامت و بردباری در برابر تهمت ها، از شجاعتش در میدان جهاد و دیپلماسی! دلش برای رییس جمهور تنگ شده بود و از نامه ای که در سفر استانی به رییس جمهور داده بود سخن می گفت؛ جواب نامه و گره گشایی از مشکلات را فریاد می زد.
مادر شهیدی فریاد یا حسین(ع) سر می داد و همه کسانی که در این رهگذر سیاست انتقادی به ابراهیم داشتند آمده بودند تا بهشتی زمان را بدرقه کنند، بهشتی که مظلومانه زیست و مظلومانه به شهادت رسید. چهره ها همه غمگین و متحیر از گردش روزگار، انسانهایی که در سپهر دنیا و سیاست حس جاودانه بودن داشتند امروز نگران و مغموم از دنیای بی رحم زیر باران ایستاده بودند تا بگویند ما ایستاده ایم.
آسمان شهر قزوین بغضش ترکید، فرزند دیار امام خوبی ها به شهادت رسیده است و امتی در فراغش داغدار شد، هم زمان با گریه های طفل علی ابن موسی الرضا(ع) در قزوین آسمان نیز با مردم همراهی کرد باران اشک قدسیان آسمانی باریدن گرفت، گویی ۳ هزار شهید استان قزوین بر فراز آسمانها اشک ریزان می کنند.
نمی دانم قدم زنان در میان جمعیت سرگردان بودم هیچ کس حس مصاحبه نداشت گویی آمده بودند تا همه پشیمانی خودشان را نشان دهند، مردمی که از درد گرانی و معیشت می نالیدند حالا با فریاد سلام بر ابراهیم به استقبال پرهای سوخته ققنوس انقلاب آمده بودند. گویی ابراهیم زنده شد، تصویری از حسین امیر عبداللهیان در دست یک نوجوان زیر باران خیس شده بود انگار آسمان برای شستن زنگار قلب های غبار گرفته به کمک آمده بود.
ابراهیم گویی مهمان بود و ساعتی در این دنیا زیست تا عیار اخلاق و مردانگی برخی ها را به ترازوی وزارت نمایان کند، مگر می شود در مکتب بهشتی درس خوانده باشی اما با شهادت بیگانه شوی؟! مگر می شود منافقین، برانداز، جیش الظلم، داعش و اسراییل با رفتنت جشن و پایکوبی کنند اما قدردان همه خوبی هایت نباشیم!! اما اینجا سرزمین رستم و سهراب است، سرزمین سلیمانی، باکری، بابایی و جهان آرا، اینجا سرزمین مالک اشترهای دوران است، اینجا سقیفه و خیبر را مردمانش در هم می شکنند.مرگ مقهور هنرنمایی ابراهیم شد، خدا هم به ابراهیم رای داد.
انتهای پیام/۱۰۰۲/
نظر شما