شناسهٔ خبر: 66716461 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: شفا آنلاین | لینک خبر

روح‌الله سپندارند

انقياد زيبايي‌ شناسانه

صنعت مد و زيبايي و سوداي «زيباتر به نظر رسيدن» كه حالا تكنولوژي‌هاي نوين هم به مدد آن آمده در راستاي همان تلاقي پدرسالاري و سرمايه‌داري براي انقياد پيش مي‌رود

صاحب‌خبر -

شفا آنلاین:جامعه>احتمالا بر اساس كليشه‌هاي ذهني هر وقت سخن از مد و صنعت زيبايي و لوازم آرايشي به ميان مي‌آيد، نگاه‌ها به سمت زنان مي‌چرخد، چراكه تصور مي‌شود زن هدف اصلي چنين بازاري است. بنابراين همين ابتداي نوشته مي‌خواهم تاكيد كنم، پرداختن به اين موضوع را صرفا معطوف به هويت‌هاي منسوب به زن نمي‌دانم و اساسا قرار است از منظري ديگر به آن نگاه كنم؛ هر چند در ادامه بحث با بازخواني تعابير لوس ايريگاره جداگانه هم به آن خواهم پرداخت.

اما ابتدا بياييم به وضعيتي كه در آن گرفتار شده‌ايم، نگاهي گذرا داشته باشيم. براي اين كار دست به دامن آمار و ارقام نمي‌شوم تا از ميزان توليد و مصرف لوازم آرايشي، ميزان عمل‌هاي زيبايي، گردش مالي عظيم صنعت مد و فشن و حجم سرسام‌آور توليدات پوشاك دنيا و تخريب محيط زيست و از اين دست موارد سخن بگويم. ناگفته پيداست كه مي‌توانيم زندگي روزمره‌مان را در دنيا و در همين كشور خودمان مرور كنيم كه حتي در دوران افول اقتصادي و فشارهاي تورمي و معيشتي، همچنان مصرف كردن معطوف به زيبايي و مد، انگار به جزيي جداناشدني از زيست روزمره مردم به ويژه در جوامع شهري بدل شده است.

تصور مي‌كنم پرداختن به مفاهيم زيبايي‌شناسانه و ذات‌گرايانه درباره صنعت مد و لوازم آرايشي مي‌تواند اين نوشتار كوتاه را به ناكجا بكشاند و بحث همچنان ناتمام باقي بماند. اما مي‌توان به شكل‌دهي معناي زيبايي در چنين بازاري توجه كرد كه چگونه منطق بازار و سرمايه مي‌تواند جهت‌دهي آن را در دست بگيرد. ساده‌ترين مثال آن، تغييراتي است كه در ذائقه بصري و آرايشي افراد در گذر زمان ايجاد مي‌شود و امروز سرعت آن، به اندازه‌اي است كه نيازي نداريم روايت نسل‌هاي پيشين را براي استناد به اين تغييرات به كار بريم كه مثلا در دوره قاجار ابروهاي پيوسته، نشاني از حسن جمال به شمار مي‌رفت و حالا آن ميانه دو ابرو مي‌تواند در نقطه مقابل تعابير زيبايي‌شناسانه امروز قرار بگيرد. اوضاع امروز سرعت بيشتري مي‌طلبد و ديگر از تغييرات نسلي نمي‌توان سخن گفت، بلكه شايد تغييرات فصلي هم براي همراهي با صنعت مد و زيبايي كم بياورد.

اما چه شد كه در چنين زمانه‌اي قرار گرفتيم؟ ما هر روز زير تيغ عمل‌هاي جراحي زيبايي مي‌رويم، بيني‌هاي گوشتي، باريك مي‌شود، گاهي نوك بيني بالا مي‌رود، گاهي مستقيم، گاهي گرد و گاهي نوك‌تيز. لب‌هاي‌مان مدام متورم مي‌شود و ابروها گاه بالا مي‌رود و گاه مستقيم، گاهي نازك مي‌شود و گاهي به پهناي تمام پيشاني ضخامت مي‌يابد. رنگ چشم‌هاي‌مان هر روز تغيير مي‌كند. بعد هم لوازم آرايش چهره را اساسا دگرگون مي‌سازد.

جايي كه عمل‌هاي زيبايي و لوازم آرايشي در دسترس نباشد يا ديگر براي آن ميل بي‌پايان ما براي تطبيق با معيارهاي زيبايي روز، پاسخگو نباشد، فيلترهاي نوري و تكنولوژي به مددمان مي‌آيد، چراكه زيست امروز ما دوفضايي شده و گاه حتي آن فضاي مجازي بر فضاي حقيقي پيشي مي‌گيرد و هويت‌هاي چندگانه مي‌سازد. دوربين‌هاي موبايل را كه روشن مي‌كنيم، مي‌توانيم به مدد هوش مصنوعي هزار نكته از چهره‌هامان را حذف كنيم، چراكه آنها را ايراد مي‌دانيم. همه اينها دنياي امروزمان را به كمدي تلخي تبديل نكرده است؟ ما از چه چيز مي‌گريزيم و به چه چيز پناه مي‌بريم؟ معناي زندگي‌مان را كجا مي‌جوييم كه اين‌گونه بي‌اندك تاملي در آن موج سوار مي‌شويم و مي‌رويم و ديگر راه نجاتي هم براي‌مان متصور نيست؟ ما مدام در حال مخفي كردن هستيم. مخفي كردن خود واقعي‌مان تا به چيزي برسيم كه فكر مي‌كنيم حال‌مان را خوب مي‌كند و اين، آن اضطرابي را تداعي مي‌كند كه كي‌يركگور زماني از آن سخن گفته بود. به قول او در عصر ما كه به چنين شهوت زيباشناختي دچار است، هر كس به صرف شنيدن واژه «اخفا» مي‌تواند به سهولت يك دو جين رمان و كمدي از آستينش بتكاند. اگر شخصي پنهانكاري مي‌كند و بدين‌وسيله خمير مايه دراماتيك را به نمايش داخل مي‌كند تا چيزي پوچ را مخفي كند با كمدي روبه‌رو هستيم. اگر كي‌يركگور حالا مي‌زيست و اين غوغاي شبكه‌هاي اجتماعي و مصرف ديوانه‌وار صنعت مد و زيبايي را مي‌ديد احتمالا به جنون مي‌رسيد و آيا اين همه، ما را به كالايي بدل نكرده است كه منطق بازار با آن دست به معامله مي‌زند؟ در چنين منطقي ما ديگر نه سوژه انديشنده كه ابژه‌اي براي تحقق گردش سرمايه مي‌شويم و براي آن، چه بهتر كه ما تصور كنيم حال‌مان خوب مي‌شود و مي‌خواهيم زندگي لذت‌جويانه را با حس بهتري نسبت به خود در پيش‌گيريم. اما همه‌اش همان كمدي مدنظر كي‌يركگور نيست؟ حالا اگر بخواهيم به آن تصور كليشه‌اي كه ابتداي نوشتار اشاره شد، بازگرديم كه هدف اصلي چنين صنعتي، هويت‌هاي منسوب به زنان است، بايد بگوييم كه رفتارشناسي جامعه نشان مي‌دهد چنين ميل ويرانگر و ولع مصرف در صنعت مد، جنسيت نمي‌شناسد، اما نمي‌توان منكر شد كه در تداوم انقياد تاريخي زنان، اين صنعت نيز خارج از آن منطق حاكم بر دنيا نبوده است. همانجايي كه پيوند سرمايه‌داري و پدرسالاري را مي‌توان پيدا كرد.

كسي كه با بازخواني آراي ماركس، هوشمندانه دست روي چنين تلاقي مهمي گذاشت، لوس ايريگاره بود. ايريگاره معتقد است پيش‌فرض‌هاي چنين جامعه‌اي شامل‌ اينهاست: تصرف طبيعت از سوي مرد (انسان)؛ استحاله طبيعت طبق معياري «انساني» كه تنها به وسيله مردان تعريف شده است؛ سلطه‌پذيري طبيعت از كار و تكنولوژي؛ فروكاستن كيفيات مادي، جسماني (تناني) و ملموسِ طبيعت به فعاليت‌هاي انضمامي و كاربردي مرد (انسان)؛ برابرانگاري زنان با يكديگر، البته بر حسب قوانين هم‌ارزي كه نسبت به آنان همواره بيروني مي‌ماند؛ تركيب كردنِ زنان در «ابژه»هايي كه ماديت‌يافتگي روابط ميان مردان را به منصه ظهور مي‌رسانند و از اين دست.

صنعت مد و زيبايي و سوداي «زيباتر به نظر رسيدن» كه حالا تكنولوژي‌هاي نوين هم به مدد آن آمده در راستاي همان تلاقي پدرسالاري و سرمايه‌داري براي انقياد پيش مي‌رود تا به قول ايريگاره جامعه‌اي كه مي‌شناسيم، همين فرهنگ خود ما، بر مبناي مبادله زنان بنا شده باشد.

نظر شما