شناسهٔ خبر: 66712245 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن‌امروز | لینک خبر

یادداشت

انقلاب اسلامی و بسط اجتماعی خانه

صاحب‌خبر - ابوالفضل اقبالی*: نظم اجتماعی مدرن با محوریت سرمایه‌سالاری، تنها یک الگو برای مواجهه با زن در ساحت جامعه می‌شناسد و آن هم «مردوار‌گی» است. لذا به دلیل عدمِ انطباق این الگو با شاکله‌ زن، حضور او در جامعه با مشقت‌های متعددی همراه است. برای نمونه می‌توان از سختی‌های رعایت حجاب (بویژه چادر) به مدت طولانی، تعرض‌ها و آزارهای بی‌پایان در محیط‌های عمومی، فشارهای مضاعف ناشی از تعدد انتظارات جامعه از زن و... نام برد. منطق حاکم بر نظم مدرن وقتی می‌خواهد برای این مشقت‌های زن چاره‌اندیشی کند، به مدل‌هایی رو می‌آورد که نه تنها متعرض تمناهای بی‌پایان سرمایه‌داری نشود بلکه حتی در یک بده بستان کاسبکارانه با زن، به تقویت نظامات مردانه خود بپردازد. مثلا برای تعدیل مشقت حجاب به تغییر مدل‌های چادر، برای امنیت زنان از تعرض به تفکیک جنسیتی مکان‌ها، برای کاستن فشار نقشی بر زن به ایجاد مدل‌های کاری پاره‌وقت و دورکاری و... می‌اندیشد اما نظم جدید مادامی که در انتظارات خود از زن بازنگری نکند و کماکان بر ایده «زن به‌‌مثابه ظرفیت جایگزین مرد» تاکید کند، امثال این امتیازها نمی‌تواند رضایت حقیقی زن از حضور اجتماعی را محقق کند.مدرنیته باید سازه‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی خود را به نفع «زنانگی» و با مشارکت موثر زنان بازطراحی کند تا از این رهگذر به خلق «جهان اجتماعی زنانه» نائل شود. البته به نظر می‌رسد چنین انعطافی در نظم مدرن را باید از اساس منتفی دانست، لذا چاره مسائل زن را باید در تاسیس نظم اجتماعی جدیدی با محوریت نگاه انقلاب اسلامی پیگیری کرد؛ نگاهی که از ایده «زن به‌مثابه ظرفیت مستقل» سخن می‌گوید. انقلاب اسلامی اساسِ انتظارش از زن در حیطه‌ای تعریف می‌شود که مردان پای ورود به آن را ندارند. این سخن به معنای نفی تکالیف مشترک زن و مرد نیست، بلکه دلالت بر «مزیت‌های مبتنی بر جنسیت» برای هر ۲ طرف دارد. به تعبیر دیگر زنانگی از مرزهای «امتناع مردانگی» آغاز می‌شود که «تنظیم‌گری انگیزه‌ها»ی حرکت جامعه و «تعدیل نیروها»ی سازنده آن از جمله مهم‌ترین این حیطه‌ها و مرزهاست. اگر دوگانه‌هایی نظیر رسمی/ غیررسمی، ساختاری/ نهادی، تصلب/ انعطاف، کثرت/ وحدت، سرعت/ دقت و... را مابه‌ازاهایی متناظر برای دوگانه مردانه/ زنانه بدانیم، آنگاه دوگانه جامعه/ خانه به مثابه ۲ بستر کنش، برای ما مطرح خواهد شد. ما اینجا از دوگانه خانواده/ جامعه سخن نمی‌گوییم چون اساسا اینها دوگانه نیستند، بلکه از دوگانه‌ای کاملا کالبدی تحت عنوان جامعه/ خانه (به‌مثابه جغرافیای کنش) حرف می‌زنیم. خانه از خیابان و اداره و بازار، تناسب بیشتری با ویژگی‌های زنانه دارد. دلالت ظاهری این سخن، انقطاع کارکردی خانه از جامعه است اما این گفتار یک بطن عمیق‌تری هم دارد و آن «بسط اجتماعی خانه» است که از یک سو مشقت‌های خیابان، اداره و... را برای زن به همراه ندارد و از سوی دیگر، خانه را به یک «اقامتگاه» تقلیل نداده و کارکردهای آن را تا عمیق‌ترین لایه‌های زندگی اجتماعی امتداد می‌دهد. همچنین این ایده به مبانی نظری انقلاب اسلامی درباره زن که او را «محور خانواده» قلمداد می‌کند، پایبند است. شاید برخی این سخن را مطرح کنند که اساسا خود مادری کردن یک فعالیت اجتماعی است و زنی که فرزند خوب تربیت می‌کند، دارد به جامعه خدمت می‌رساند. این حرف غلطی نیست اما تمام حرف انقلاب اسلامی درباره زن هم نیست، چرا که مادری، همسری، کدبانوگری، تنظیم سبد مصرف خانوار و... همگی در زمره‌ شؤون «خانه» هستند. زن هم می‌تواند تمام اینها را «مسؤولانه» انجام دهد اما انقلاب اسلامی از زن انتظاری فراتر از «خانه» هم دارد و آن هم تزریق ظرفیت‌های بی‌بدیل خود به جامعه است. الگوی سوم از زن مسؤول انتظار دارد در کنار ایفای مسؤولانه‌ نقش‌های خانگی خود، «تا حد ممکن» و «تا جایی که به خانه لطمه نرسد» توان و ظرفیت خود را به سیاست، فرهنگ، علم، تربیت و... معطوف کند. سوال اصلی اما ناظر به چگونگی و کیفیت بسط اجتماعی خانه است. پاسخ این سوال یک «الگو» دارد و صدها مصداق. الگو؛ یعنی بسط اجتماعی خانه روشمند است و ملاک‌ها و شاخص‌هایی برای ارزیابی دارد و تکثر مصادیق یعنی هر زن خانه‌داری بنا به شرایط حضورش در خانه و نیز ظرفیت‌های فردی خود، امکان انطباق با این الگو را خواهد داشت. توجه نگارنده در این یادداشت معطوف به ملاک‌ها و شاخص‌های الگوی بسط اجتماعی خانه است نه مصادیق منطبق با این الگو. در ابتدای نوشتار از «زن مسؤول» حرف زدیم و گفتیم تنها او است که می‌تواند خانه را بسط دهد. یعنی دیوارهای خانه‌ زن مسؤول، ژله‌ای است! او خانه‌اش را تا عمق سیاست امتداد می‌دهد. چگونه؟ با تبدیل خانه به پایگاه سیاسی. زن خانه‌دار مسؤول، هم از سیاست سر در می‌آورد، هم نسبت به آن موضع دارد و هم در راستای موضع خودش کنش موثر صورت می‌دهد. کنشی که کیفیت آن با ظرفیت‌ها و محذورات خانه تنظیم شده است. چنین خانه‌ای هم در ناحیه کارکردها و هم در محصولات وضع متفاوتی دارد. خانه‌ سیاسی محصول زن مسؤول است. دقیقا همان پدیده‌ای که یکی از ریشه‌های تحولات سیاسی معطوف به انقلاب اسلامی در ایران بود. ایجاد و تقویت انگیزه‌های سیاسی در همسر، تربیت سیاسی فرزندان، هدایت و تنظیمِ جهت‌گیری‌های سیاسی در فامیل و اقوام، کنش سیاسی مستقیم در مقیاس‌ محله و غیرمستقیم در ساحت رسانه و... شیوه‌های عمومی ساختن خانه‌ سیاسی توسط زن مسؤول است. همچنین خانه‌ زن مسؤول می‌تواند رنگ و بوی فرهنگی - تربیتی به خود بگیرد و به‌مثابه نهادی موثر در عداد نهادهای فرهنگی و آموزشی جامعه ایفای نقش کند. مانند خانه‌ حضرت زهرا(س) یا خانه‌ بانو امین در اصفهان. یا اینکه در نقش یک قرارگاه اقتصادی ظاهر شود و کشور را در بزنگاه‌های مهم یاری کند. همان‌طور که با تبدیل خانه‌ها به واحدهای تولید لباس رزمندگان یا شست‌وشوی جامه‌های آنها و در زمانه خودمان با دوخت ماسک در بزنگاه کرونا به کشور یاری رساندند. چنین اتفاقاتی صرفا از زن مسؤول برمی‌آید. بسط اجتماعی خانه در بسیاری از عرصه‌های دیگر قابل تحقق است و ذکر همه آنها در این نوشتار ممکن نیست و نیز به تعداد فرد فرد زنان خانه‌دار این الگو قابل تکرار با جزئیات بیشتر و مصادیق متکثرتر است. دامنه این تکثر از یادداشت‌نویسی در روزنامه تا نوشتن کتاب و رمان، از طراحی پوستر تا نگارش فیلمنامه، از جهاد تبیین در شبکه‌های اجتماعی تا مطالبه‌گری سیاسی با ظرفیت رسانه و بسیاری فعالیت‌های دیگر در عرصه‌های مختلف، گسترده است. نظریه بسط اجتماعی خانه که مبتنی بر الگوی سوم و نگاه انقلاب اسلامی به مناسبات خانواده است، برای مقاوم‌سازی خانواده و تقویت آن یک بسته رویکردی مختص خود دارد که می‌تواند راهگشا واقع شود. وضعیت نابسامان امروز خانواده در ایران واقعیتی ا‌ست که در میان پژوهشگران و فعالان این عرصه دیگر کسی حوصله شرح آن را ندارد. خانواده ایرانی در ۲ دهه اخیر روند تحولات پرشتابی را تجربه کرده و برآیند این حرکت نیز به نحو تاسف‌باری به سمت از دست رفتن مرزها و کارکردهای این نهاد اجتماعی حیاتی و مهم بوده است. افزایش طلاق، خیانت، سردی روابط، اختلافات و منازعات زوجین، کاهش باروری و مسائل متعددی از این دست، جملگی دلالت بر روند تغییرات نامطلوب خانواده دارند.️ صرف‌نظر از علل و زمینه‌های اجتماعی کلان که ناظر به کژکارکردی ساختارهای حکمرانی ما است، بخشی از عوامل بروز این چالش‌ها در مناسبات خانواده را باید در سطح خرد و رفتار فردی زوجین جست‌وجو کرد. فقدان مهارت‌های ارتباطی طرفین، خطاهای محاسباتی در مرحله گزینش همسر، تغییر نگرش‌ها و ارزش‌های افراد، اختلافات طبعی و مزاجی زوجین و... سهم غیرقابل انکاری در چالش‌آفرینی در خانواده دارند، لذا توجه به این سطح از واقعیت نهاد خانواده در ایران نیز ضرورت دارد. نهاد مشاوره خانواده و آموزش مهارت‌های زندگی در ایران به عنوان یکی از موثرترین متولیان اصلاح و بهبود این وضعیت، متاثر از فرهنگ مسلط و تثبیت شده جامعه ایرانی، دچار یک غفلت رویکردی از منظر جنسیتی است. اساسا مفهوم «مشاوره خانواده» هم در فرهنگ ایرانی و هم در پارادایم علم مشاوره و روانشناسی، مفهومی «تک‌ساحتی» و «زنانه» تلقی و فهم می‌شود و نظام آموزش مهارت‌های زندگی در ایران، صرفا بانوان را مخاطب خود در این عرصه می‌داند. گویی مبدأ و مقصد این چالش‌های خانواده، زنان هستند،️ در حالی که هم در یک نگاه عمیق و راهبردی به سنت فرهنگی و اجتماعی ایران و هم براساس آموزه‌های دین مبین اسلام، پایه و بنیان انسجام خانواده، «پدر» یا «شوهر» بوده و هست. اساسا خانواده آیینه‌ تمام‌نمای صفات مردان خانه است و انسجام و کارآمدی نهاد خانواده تابعی از غیرت و حمیت، قدرت و شجاعت، عشق و محبت، انصاف و عدالت و سایر ویژگی‌های مثبت «مردانه» بوده است. معلوم نیست براساس کدام فرآیندهای اجتماعی نادرست و ضدخانواده‌ای از جایگاه محوری مردان در خانواده اعتبارزدایی شده است. ️مادامی که جایگاه رکنی مردان در کنار زنان در مناسبات خانواده احیا و مورد توجه قرار نگیرد، نباید به حل چالش‌ها و مسائل متعدد خانه‌های ما امید داشت، زیرا هم تجربه ۳ دهه فعالیت منسجم نظام مشاوره خانواده در ایران گواه این است که صرف تخاطب با زنان خانواده در جایگاه همسر و مادر و ارائه آموزش‌های نگرشی و رفتاری به آنها برای فائق آمدن بر مسائل خانواده کفایت نمی‌کند و هم بر مبنای نظام خلقت که بر «زوجیت» استوار است، نادیده گرفتن سهم مردان در زندگی مشترک، نتیجه‌ای حاصل نخواهد کرد. لذا به نظر می‌رسد هم نظام سیاست‌گذاری ما در سطح کلان باید در جهت بازگرداندن سهم و جایگاه مردان در مناسبات خانواده بسترسازی کند و هم در سطح خرد، نظام مشاوره و روانشناسی خانواده نیازمند چرخش رویکردی به لحاظ جنسیتی بوده و باید روی افزایش کیفیت خانه‌داری مردان (به معنای بداری اهل خانه) سرمایه‌گذاری ویژه کند. به عبارت دیگر، نظام مشاوره و آموزش مهارت‌های خانوادگی در کشور باید به ایجاد نهضت آموزش مردان در خانواده به صورت فوری بیندیشد. مدیر اندیشکده زوج *

نظر شما