سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): در حاشیۀ سی و پنجمین دورۀ نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، «نشست تخصصی روانشناسی دین و روانشناسی مرسوم با نگاه تحول علوم انسانی» از سلسه نشستهای سرای ناشران دانشگاهی، با حضور ابوالقاسم فاتحی دهاقانی و کامران شیوندی، اعضای هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
در ابتدای این نشست، کامران شیوندی، در رابطه با پیدایی روانشناسی دین گفت: پرداخت به این موضوع در کشور ما وقفهای چهل ساله دارد. روانشناسی دین در غرب از ۱۹۵۰ با ویلیام جیمز بنیانگذاشته شد. جیمز در عین آنکه پدر روانشناسی بود، پدر علم روانشناسی دین نیز بود. اهمیت این رشته به اندازهای است که با ۱۶ رشتۀ دانشگاهی پیوند تنگانگی دارد هماکنون در آمریکا، ذیل این دانش، کارهای بزرگی صورت میگیرد.
او ادامه داد: در کنار روانشناسی دین، دانش روانشناسی مرسوم هم داریم. اما چرا به آن روانشناسی مرسوم میگوییم؟ چون روش تجزیه و تحلیل و روش پژوهش آن خاص [موضوعات خودش] بود اما با روانشناسی دین، مفاهیم انتزاعی و پیچیدهای مانند خواب، رویا، مرگ و وجود انسان طرح میشوند و رنگ و معنای متفاوتی میگیرند. روانکاوها تا قبل از روانشناسان وجودی، در رابطه با وجود و هستی انسان و مرگ چندان بحثی نمیکردند و روانکاوها در مورد مرگ یک تابوی بزرگ ساخته بودند. آنان میگفتند که شخصیت سالم شخصیتی است که راجع به مرگ فکر و کار نکند؛ پس طبیعتاً روانکاوها به این موضوعها نمیپرداختند. بهتدریج، با ظهور روانشناسی دین، عرصه برای بررسی این مفاهیم باز میشود. این تابو بهاندازهای بزرگ بود که در نهایت بعد از جنگ جهانی دوم، با بیش از شصت میلیون کشته، روزنامهها تیتر زدند که آیا وقت فکر کردن به مرگ نرسیده است؟ و به تدریج زمینه برای ظهور روانشناسی دین باز مهیا میشود.
شیوندی در توضیح و تبیین روانشناسی دین اضافه کرد: در تعریف علم میگویند که علم باید قابلیت تبیین، توصیف و پیشبینی داشته باشد. در روانشناسی دین یکی از سوالات این است که نه تنها توصیف و پیشبینی که آیا این علم توانایی پیشگویی، یعنی از زمان فراتر رفتن دارد یا نه؟ در روانشناسی دین، روش پژوهش هم بسیار دشوار است؛ در تمام جهان از روشهای کمی به سمت روشهای کیفی رفتند و سویۀ غالب در روانشناسی، روشهای کیفی است.
او افزود: روانشناسی دین باید به ما پاسخ دهد که چطور انسان در جهان جدید احساس تنهایی نکند و چطور این انسان در اضطراب مرگ و احساس تنهایی قرار نگیرد؛ احساس تنهاییای که امروزه بین نوجوانان و نسل جدید بسیار زیاد است. روانشناسی دین باید نشان دهد که انسان چطور انگیزه و امید پیدا کند و درعین حال تحول بیافریند. به رغم تمام این اهمیتی که روانشناسی دین دارد و در غرب هم از جمله مهمترین رشتههای دانشگاهی است، در کشور ما چندان به این رشته بها داده نمیشود.
در ادامۀ این نشست، ابوالقاسم فاتحی دهاقانی نیز به تشریح ایدۀ خودش رد رابطه با تحول در علوم انسانی پرداخت و گفت: از منظرهای مختلف به علوم انسانی نگاه کردهاند؛ اما واژۀ علوم انسانی، واژهای جدید و مربوط به مدرنیته است. علوم انسانی به انسان و ساحتهای وجودی انسان میپردازد. واژۀ علوم انسانی و حوزههای آن مربوط به دوره جدید است و منظور از دورۀ جدید، تحولاتی است که در غرب بعد از سه انقلاب اتفاق افتاد.
او ادامه داد: اولین انقلاب رنسانس بود؛ رنسانس ایستارهای قرون وسطی را شل کرد و اروپا را به دوران جدید وارد کرد. انقلاب بعدی، انقلاب فلسفی با دکارت بود. انقلاب فلسفی، در حقیقت همان انقلاب فرهنگی را تئوریزه کرد و برای انسان، خدا، طبیعت و دین، مبانی معرفتی جدید نوشت. انقلاب سوم هم انقلاب صنعتی بود. کارویژۀ انقلاب صنعتی این بود که ابعاد انقلاب فلسفی و فرهنگی را عینیت ببخشد. این انقلاب براساس انسان جدید و نیازهایش، دنیای جدید ساخت. علوم انسانی فعلی، ماحصل این سه انقلاب است. این علوم انسانی نقاط مثبت و منفیای به صورت توامان دارد. به قول آقای جوادی آملی، در مواجهه با علوم انسانی غربی، ما نه غربستیز و نه غربگرا هستیم؛ بلکه غربگزینی میکنیم؛ کاری که فارابی هم کرد همین غربگزینی بود. کاری هم که ما باید در رابطه با تحول علوم انسانی کنیم همین است.
فاتحی دهاقانی در پایان گفت: هربار که بحث از تحول در علوم انسانی میشود، احساس ستیز در کشور بالا میگیرد، گویی که ما در تلاش برای دیوار کشیدن دور مرزهای فکری هستیم؛ درحالی که ما نه میخواهیم غربستیز باشیم نه غربگرا. تحول در علوم انسانی یعنی ما ادبیاتی برای نیازهای نسل جدید تهیه کنیم و الگویی در اختیارش قرار دهیم. برای پیشرفت در این تحول، باید سرعت تولید و تحول علم ما از سرعت تغییرات نسلی پیشی بگیرد. به رغم کارهای خوبی که در رابطه با تحول در علوم انسانی در حوزههای علمیه، موسسه پژوهشی امام خمینی و حتی در کارهای ارزندۀ آقای مرتضی فرهادی شده است، بازهم ما عقب هستیم و نهادهای ما گیجاند.
∎
نظر شما