شناسهٔ خبر: 66690075 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: ایسنا | لینک خبر

به یاد مفاخر و بزرگان

«محمدرضا مسکوب» پزشک مردمی و محبوب گرگانی چه کرد؟

مریم شریفی

مرحوم دکتر محمدرضا مسکوب پزشک محبوب مردم گرگان است که علی رغم اینکه بیش از ۴۰ سال است که از زمان مرگش می‌گذرد اما داستان خوبی‌ها و خدمات او هنوز دهان به دهان در میان مردم قدیم گرگان می‌چرخد.

صاحب‌خبر -

مرحوم دکتر «محمد رضا مسکوب» اهل شهرستان بابل بود که در سال‌های اولیه دهه بیست به گرگان آمد و در بیمارستان پنج آذر امروز( پهلوی قدیم) به کار پزشکی مشغول شد. پس از مدتی در خیابان امام خمینی (ره) در اولین فرعی شرقی در کوچه شیرکش دوم (کوچه آفتاب ۱۸ خیابان امام خمینی امروزی) مطبی دایر کرده و پذیرای بیماران شد.

بیماران آن زمان کسی تحت پوشش درمانی نبود و همه هزینه‌های درمان را خود بیمار می‌پرداخت. دکتر مسکوب هرگز مبلغی به عنوان حق ویزیت مشخص نکرد و یک سینی برنجی روی دفتر کارش قرار داده بود و مریض به هنگام رفتن از مطب مبلغی داخل سینی می‌انداخت ولی اگر شخصی ثروتمندی به عنوان مریض مراجعه می‌کرد و به ویژه اینکه دکتر با او آشنایی و یا دوستی داشت به شوخی می‌گفت فلان فلان شده مثلاً ۱۰ تومان بپرداز. 

بسیاری از بیماران دکتر مسکوب که از روستائیان غرب گرگان بودند،  هر روز صبح اول وقت مقابل مطب دکتر گرد می‌آمدند. دکتر با آن‌ها محلی مازندرانی حرف می‌زد و در آن ایام روستائیان غرب گرگان بدرستی نمی‌توانستند فارسی حرف بزنند و این خود باعث جذب آنان می‌شد علاوه بر آن داروهایی که او تجویز می‌کرد ارزان قیمت بوده و گاهی داروهای گیاهی محلی هم می‌نوشت.

ساخت اولین بیمارستان خصوصی در گرگان

مسکوب با همکاری چند پزشک دیگر اولین بیمارستان خصوصی گرگان به نام مسعود( بنام پسرش مسعود) را تأسیس کرد که ابتدا در ساختمانی استیجاری در خیابان شهدا حوالی محله سرپیر و پس از آن در خیابان کاخ مقابل پارک شهر و سرانجام در ساختمانی که در محله گرگانپارس بنا کرد،  وی در این بیمارستان آبرومند با همکاری پزشکان مجرب به فعالیت ادامه داد.

محمدرضا مسکوب در دهه ۶۰ وفات یافت و باشکوه‌ترین و طولانی‌ترین مسیر تشیع جنازه توسط مردم برایش برگزار شد و تابوت‌ ایشان توسط روستائیان از شمال جاده گرگان- تهران روستا به روستا تا  شهرستان بندرگز برده شد و در آنجا در روستاهای جنوب گرگان حمل شد و در هر روستا مراسم مذهبی به عمل آمد و سرانجام در میدان شهر کردکوی دختر دکتر مسکوب بنام مینا مسکوب سخنرانی و از مردم تشکر کرد و باز روستا به روستا آورده شد و سر انجام در مقابل درب ورودی امام‌زاده عبدالله دفن و در نتیجه مطب‌ایشان هم تعطیل شد.

در سال‌های بعد از فوت دکتر، پزشکان دیگری در آن دفتر مستقر شدند و هم اکنون نیز آن ساختمان قدیمی ۷۰-۶۰ ساله محل طبابت دیگر پزشکان جدید و جوان است.

دکتر مسکوب که در تاریخ ۱۹ اسفند ۱۳۶۲ در گرگان فوت کرد و در آرامستان امامزاده عبدالله گرگان نزدیک ورودی به صحن ضریح، دفن شد، سال‌ها علاوه بر مطب شخصی، در بیمارستان پهلوی (۵ آذر امروز) که بیمارستان قدیمی دولتی گرگان بود و نیز در بیمارستان خصوصی مسعود (که خود از سهامداران و بنیانگذاران آن بود) خدمت می‌کرد.

 بیماران و مراجعان و به‌ویژه روستاییان و اهالی ترکمن صحرا از صبح زود و بلافاصله بعد از اذان صبح در مطب حاضر می‌شوند و می‌شنیدم که می‌گفتند، صبح زود حواس دکتر جمع‌تر است و بیماری‌ها را بهتر تشخیص می‌دهد و تجویز بهتری هم می‌کند. مراجعان معتقد بودند که نزدیک ظهر دکتر خسته و کم‌حوصله و گاهی هم عصبانی می‌شود و با بیمارانی که کم‌دقت هستند و زیاد سوآل و معطل می‌کنند کمی تندی و حتی پرخاش می‌کند.

گاهی اتاق انتظار مطب آن قدر شلوغ بود که تعداد زیادی از مراجعان بیرون می‌ایستادند یا روی پله داخل کوچه منتظر می‌نشستند. مراجعان مُسن و قدیمی شهری و روستاییان که اغلب کم‌سواد بودند و با لهجه و زبان محلی صحبت می‌کردند دکتر را «مِسکو» یا «آقا مِسکو» مینامیدند و خطاب می‌کردند.

سکینه زینی بانوی گرگانی که هم اکنون ۷۰ ساله است، به خبرنگار ایسنا گفت: پس از ازدواج دوبار باردار شدو و هر بار پس از مدت کوتاهی فرزندانم سقط می‌شدند، یک روز به همراه مرحوم مادرم به مطب دکتر مسکوب رفتیم و با تجویز این دکتر مشکل من حل شد و اولین فرزندم در سال ۱۳۵۲ به دنیا آمد و پس از آن ۵ پسر و یک دختر دیگر به دنیا آوردم.

موسی شرفی کارمند بازنشسته گرگانی که هم اکنون ۶۹ سال سن دارد به خبرنگار ایسنا گفت: در ایام جوانی کورک بزرگ و چرکینی بر روی گلوی من ایجاد شده بود که هم دردناک بوده و هم ظاهر ناخوشایندی داشت، وقتی برای درمان به مطب دکتر رفتم، دکتر با احوال پرسی و صحبت کردن راجع به مسائل روز حواس مرا پرت کرد و در یک چشم برهم زدن نیشتری بر روی دمل گلوی من زد و چرک آن را تخلیه و مرا درمان کرد.

درمان رایگان بیماران نیازمند

شرفی با بیان اینکه دکتر مسکوب هیچگاه مبلغی به عنوان ویزیت تعیین نمی‌کرد و حتی منشی نداشت، یک کاسه مسی بر روی میز گذاشته بود و بیماران برحسب توان خود سکه‌ای به داخل آن می‌انداختند، افزود:  مسکوب از بیمارانی که بضاعت مالی نداشتند هزینه نمی‌گرفت و آن‌ها را رایگان درمان می‌کرد و موقعی که می‌خواستند از مطب دکتر خارج شوند، مبلغی را به آن‌ها می‌داد و می‌گفت با آن دارو بخرید.  

شرفی اضافه کرد: دکتر مسکوب کم حوصله بود اما بیماری را خیلی سریع تشخیص می داد، وقتی بیماران در مورد بیماری خود توضیح می‌دادند بلافاصله مشکل را می فهمید و بعد به بیماران می‌گفت «بسه بسه متوجه شدم چقدر توضیح می دید».

شهربانو رمضانی بانوی ۶۰ ساله اهل روستای نوده ملک گرگان در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا با اشاره به اینکه مرحوم دکتر مسکوب قبل از آنکه پزشک باشد یک روانشناس متبحر بود و در نگاه اول بسیاری از مسائل را متوجه می‌شد، گفت: دایی من در گذشته به شدت بیمار شده بود ولی هرچقدر مادرم و اطرلفیان اصرار می‌کردند، به پزشک مراجعه نمی‌کرد تا اینکه دیگر حالش خیلی سخت شد و مادرم به زور او را به مطب دکتر مسکوب برد.

وی ادامه داد: مادرم تعریف می‌کرد وقتی وارد مطب دکتر که شدیم هنوز حرفی نزده بودم که دکتر با صدای بلند چندین بار به برادرم گفت: «خیلی زورت میاد پول دکتر بدی، نمی‌خواهد پول بدی، نمی‌خواد پول بدی» و در آخز هم از برادرم ویزیت نگرفت و درمانش کرد.

سفارش به خوردن سبوس 

رمضانی بابیان اینکه دکتر مسکوب همیشه به بیماران خود سفارش می‌کرد سبوس بخورید، گفت: امروز پس از گذشت سال هام سئولان به این نکته پی برده‌اند که بسیاری از بیماری‌های گوارشی مردم به دلیل حذف سبوس از نان است و مردم را به استفاده از نان سبوس دار تشویق می‌کنند اما دکتر مسکوب نیم قرن پیش این موضوع را مدام به مردم گوشزد می‌کرد.

ام البنین کمانگری بانوی ۵۲ ساله گرگانی نیز به خبرنگار ایسنا به خبرنگار ایسنا گفت: من خودم از دکتر مسکوب خاطره‌ای ندارم اما همیشه ذکر خوبی‌ها و تشخیص‌های درسته او را از دهان پدر و مادرم می‌شنیدم.

وی ادامه داد: پدرم برایم تعریف می‌کرد که یک روز بخاطر درد گلو به مطب دکتر مراجعه کرده بود و هنوز حرفی نزده بود که بلافاصله با دیدن او دکتر مسکوب چند بار به او گفت: «چای داغ، چای داغ چه خبره؟ » و متوجه شده بود پدرم به خاطر خوردن چای داغ  دچار این مشکل شده است. و پدرم همیشه با بهت و حیرت این خاطره را تعریف می‌کرد.

داستان شوک درمانی دکتر مسکوب 

زهرا  اهل روستای جفاکنده بندرگز هم به خبرنگار ما گفت: از زبان مرحوم مادرم شنیده بودم که یک روز بانویی دستش شکسته بود و پس از اینکه از گچ آن را باز کرده بودند، قادر نبود دست خود را حرکت دهد و هرکاری که اطرافیان می‌کردند دستش را تکان بدهد اثری نداشت.

وی ادامه داد: این زن را به مطب دکتر مسکوب آوردند و این پزشک دستان خود را به سمت بیمار برده و وانمود کرد می‌خواهد لباسش را دربیاورد و این زن هم بلافاصله دست خود را حرکت داده به سمت لباسش برد تا مانع شود و با این حرکت مشکل زن که تنها ترس از حرکت دادن دست‌هایش بود، حل شد.

به گزارش ایسنا، مرحوم دکتر مسکوب حدود نیم قرن در شهر گرگان طبابت فعال داشت و حداقل طی سه دهه نام او نزد عامه مردم با امور پزشکی این منطقه عمیقاً گره خورده بود، خدایش بیامرزد که انسانی مبتکر و خلاّق و خادم و باجرأت بود و از تیغ به دست گرفتن و برش دادن بدن بیماران و ارائه و انجام تجویزهای ابتکاری ابایی نداشت و برای همگان و به‌ویژه برای مردم کم‌بضاعت و نیازمند طبیب آلام بود.

علی رغم اینکه بیش از ۴۰ سال از زمان فوت او می‌گذرد، داستان‌ها و روایات شیرینی از روش‌های درمانی و تشخیص این پزشک در میان مردم قدیم گرگان شنیده می‌شود، بسیاری از بیماران این پزشک در سن کهولت به سر برده و یا از دنیا رفته‌اند، پسندیده است قبل از اینکه خاطرات آن‌ها برای همیشه فراموش شود آن‌ها را در کتابی نوشته و برای آیندگان حفظ کنیم.


انتهای پیام

نظر شما