شناسهٔ خبر: 66687292 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

در صحبت قرآن/ 350

استدلال فلسفی در اثبات آفریدگار 

در قرآن به برهان و استدلال و حجت و منطق و خردورزی بسیار بها داده شده است و از فحوای آیات قرآنی چنین استنباط می‌شود که خداوند هیچ‌گاه نخواسته مطلبی را بی‌دلیل و به صرف تعبد بر آدمیان تحمیل کند. به همین جهت می‌بینیم که خداوند هم خود برهان و استدلال بر چیزها می‌آورد و هم مکرر ما را از اینکه حرف بی‌منطق و برهان را بپذیریم یا بر دیگری تحمیل کنیم بر حذر داشته است.

صاحب‌خبر -
استدلال فلسفی در اثبات آفریدگار 
۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین و منتشر شده است.
 
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
 
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
 
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌هایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. سیصد و پنجاهمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «استدلال فلسفی در اثبات آفریدگار» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
 
 
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ(35) 
 
آیا شما از عدم آفریده شده‌اید یا خود آفریدگار خویشید؟(35) 
 
در قرآن به برهان و استدلال و حجت و منطق و خردورزی بسیار بها داده شده است و از فحوای آیات قرآنی چنین استنباط می‌شود که خداوند هیچ گاه نخواسته است مطلبی را بی‌دلیل و به صرف تعبد بر آدمیان تحمیل کند. به همین جهت می‌بینیم که خداوند هم خود برهان و استدلال بر چیزها می‌آورد و هم مکرر ما را از اینکه حرف بی‌منطق و برهان را بپذیریم یا بر دیگری تحمیل کنیم بر حذر داشته است چنانکه می‌فرماید: قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین» (بقره 111) یعنی «اگر راست می‌گویید دلیل و برهانتان را بیاورید» و در جای دیگر صریحا فرموده است: «و لا تقف ما لیس لک به علم» (اسراء 36) یعنی «ای پیامبر و ای امت اسلامی، چیزی را که بدان علم ندارید دنبال نکنید» و باز فرموده است که حتی به دنبال ظن و گمان نروید که «ان الظن لا یغنی من الحق شیئا» (نجم 28) یعنی «ظن و گمان به هیچ روی نمی‌تواند شما را از احراز حق و حقیقت بی نیاز کند.» 
 
در این آیه خداوند نوعی قیاس آورده است که اهل منطق آن را «قیاس ذوالقرنین» خوانده‌اند و آن قیاسی است که شخص را با دو شق بحث مواجه می‌کند و می‌پرسند که کدام یک را قبول داری و او هیچ یک را نمی‌تواند قبول کند و به ناچار باید شق سومی را که منکر است بپذیرد. خداوند می‌پرسد آیا شما از عدم خلق شده‌اید؟ پاسخ این سوال منفی است زیرا بدیهی است که چیزی از عدم پدید نمی‌آید. 
 
عدم موجود گردد؟ این محال است
وجود از روی هستی لایزال است (گلشن راز) 
 
و بعد می‌افزاید آیا خودتان آفریدگار خود بوده‌اید؟ جواب این سوال نیز منفی است زیرا هر کس می‌فهمد که او را در آفرینش خود دستی نبوده است که اگر بودی همه کمالات را از زیبایی و فهم و استعداد و دیگر فضیلت‌ها و امتیازات به خود بخشیده بودی بنابراین چون پاسخ این دو سوال منفی است تنها راهی که باقی می‌ماند این است که شخص بپذیرد که او را آفریدگاری است. 
 
اگر بخری از اهل علم گویند ما را دست طبیعت پرورده و نه خدایی در این کار دست داشته و نه خود نقشی در ایجاد خود داشته‌ایم، پاسخ منطقی این است که طبیعت ماده و هیولای وجود مارا فراهم می‌کند و مهم در خلقت هر چیز صورت آن است زیرا شیئیت شیء به صورت آن است یعنی ارگ درخت را درخت گویند به سبب صورت و نظام ساختار به هم پیوسته آن است نه اتم‌ها و ملکولهای آن، به قول نظامی: 
 
گیرم که ز دانه خوشه خیزد 
در قالب صورتش که ریزد 
 
آنچه را آفرینش و جهان می‌خوانیم که اروپاییان بدان Universe می‌گویند هیولای عالم نیست بلکه هیولا که صرف استعداد و قابلیت یا ماده است تنها یک آمادگی است و به تعبیر اساطیر مغرب جهان در آغاز خائوس بوده است یعنی ماده‌ای پریشان و آشفته و درهم که در کتاب مقدس با لفظ لجه از آن یاده شده است، و آنگاه نیرویی، دستی یا نسیمی یا نروی این خائوس را روج و علم و عقل و فهم بخشیده و به Gosmos یعنی جهان منسجم و به هم‌پیوسته و واحد یا Universe تبدیل کرده است. 

فصل بهاران شد ببین بستان پر از حور و پری
گویی سلیمان بر سپه عرضه نمود انگشتری

رومی‌رخان ماه‌وش زاییده از خاک حبش
چون نومسلمانان خوش بیرون شده از کافری

گلزار بین گلزار بین در آب نقش یار بین
و آن نرگس خمار بین و آن غنچه‌های احمری

گلبرگ‌ها بر همدگر افتاده بین چون سیم و زر
آویزها و حلقه‌ها بی دستگاه زرگری

در جان بلبل گل نگر وز گل به عقل کل نگر
وز رنگ در بی‌رنگ پر تا بوک آن جا ره بری (دیوان شمس) 

 
 
 

 

انتهای پیام

نظر شما