شناسهٔ خبر: 66608738 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

معجزه اميد

عباس عبدي

صاحب‌خبر -

در يادداشت ديروز توضيح دادم كه سرچشمه اميد هر مجموعه‌اي درون خودش است. من اگر اميدآفريني كنم براي مخاطبان خواهان اصلاحات است. براندازان براي خودشان اميدآفريني مي‌كنند. دولت و حكومت هم بايد خودش دست به كار شود. قرار نيست كساني مردم را به دولتي اميدوار كنند كه خودشان منتقد آن دولت هستند، يا حتي برخي از خودشان نيز اميد چنداني ندارند. به قول معروف چاه بايد از خودش آب داشته باشد. اين تجربه را در همه سال‌هاي پس از انقلاب مي‌بينيم. در ابتدا اينرسي انقلاب و اراده عمومي رهبري و مردم همسو و اميدآفرين بود. به ياد ندارم كه كسي با آغاز جنگ از سرنوشت كشور نااميد شده بود، يا حتي از ترورهاي بسيار بزرگ جا خورده باشد. هر‌چند ابعاد خسارات هر دو رويداد سنگين بود. نااميدي از سال ۱۳۶۵ آغاز شد و اين نااميدي به جنگ نيز سرايت كرد. اعزام داوطلبانه به جبهه بسيار كاهش يافت. فرار از آن افزايشي و در سال ۱۳۶۶ معلوم شد كه نتيجه‌اي از ادامه جنگ نمي‌توان گرفت. ضمنا هيچ رسانه جدي و غير حكومتي هم نبود. نااميدي فراگير بود، ولي پذيرش قطعنامه بمب اميدي بود كه معجزه كرد، و ماجرا را تغيير داد. اولين آثار آن را در عمليات مرصاد ديديم كه چگونه سيل داوطلبان جوانان به سوي كرمانشاه، اسلام‌آباد و قصرشيرين سرازير شد و عمليات فروغ جاودان مجاهدين را به عمليات مرصاد تبديل كرد و پرونده راهبرد نظامي مجاهدين را براي هميشه بست. با آمدن آقاي هاشمي اميد جديدي ايجاد شد. بنده و اغلب كساني كه بعدها از اصلاحات دفاع كردند، مخالف سياست‌هاي آقاي هاشمي بوديم. البته هر كدام از زاويه خاصي نقد داشتيم. با اين حال دو سال اول هيچ كسي و هيچ رسانه‌اي نبود كه مانع از يكه‌تازي آقاي هاشمي شود. ۵ روزنامه دولتي و صدا و سيماي تحت مديريت محمد هاشمي در بست در خدمت ايشان و سياست‌هايش بودند و هيچ رسانه موثر ديگر و رقيبي هم نبود. غرور آقاي هاشمي و فقدان رسانه‌هاي آزاد مانع از آن شد كه واقعيت‌ها ديده شوند. در دو سال اول، تورم از حدود ۲۹ درصد در سال ۱۳۶۷ ابتدا به ۱۷ و ۹ درصد رسيد. سپس صعودي شد و به ۲۱ و ۲۲ و ۲۳ و در ادامه به ۳۵ و ۴۹ درصد رسيد. اميدي كه آقاي هاشمي ايجاد كرد بيش از هر چيز متكي بر جايگاه شخصي خودش بود... 

 به همين دليل همه موفقيت‌ها را هم به حساب خودش مي‌نوشت. ولي هنگامي كه به زمين سفت خورد و تورم در سال ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ جمعا به ۱۰۰ درصد رسيد، كسي در اطرافش نمانده بود و همه آن اميدها به نااميدي تبديل شده بود و عملا از هاشمي سال‌هاي ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰ فقط پوسته‌اي در ۱۳۷۵ و ۱۳۷۶ مانده بود، حتي حاميان اصولگراي او نيز راه خود را جدا و عليه او اقدام كردند. با آمدن آقاي خاتمي ماجرا به كلي تغيير كرد. با اينكه وضع درآمدهاي نفتي اصلا خوب نبود و بدترين سال درآمدهاي نفتي ايران در سال ۱۳۷۷ است، ولي كافي است كه نگاهي به تورم در اين سال‌ها كنيم. از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰، تورم به ترتيب برابر با ۲۳، ۱۷، ۱۸، ۲۰، ۱۳ و ۱۱ بود، روشن است كه علي‌رغم كوشش‌هاي تندروها در ايجاد بحران قتل‌هاي زنجيره‌اي و سپس كوي دانشگاه و ده‌ها بحران ريز و درشت ديگر كه گفته شد، هر ۹ روز يك بحران بود، شعله‌هاي اميد در دولت اول خاتمي خاموش نمي‌شد. يك علت آن مواجهه به نسبت درست آن دولت با بحران‌ها بود، به ويژه در موضوع قتل‌هاي زنجيره‌اي. علت ديگر مشاركتي بودن توليد اميد بود. در واقع خاتمي به همراه صدها و هزاران نفر ديگر دست در كار توليد اين اميد بودند. به متغيرهاي اصلي و اثرگذار توجه داشتند. سياست‌هاي آنان متكي بر يك رويكرد پذيرفته شده و علمي بود. تورم از سال ۱۳۸۱ تا حدي بدتر شد، و سالانه ۱۶، ۱۶، ۱۵ و ۱۰ تا پايان دوره خاتمي بود. البته مي‌دانم كه همه اين تغييرات و كاهش و افزايش‌ها را نمي‌بايد به اميد تقليل داد ولي اثر اميد در كليت وضع اقتصادي مهم بود، ضمن اينكه نااميدي مردم دولت را به سوي اتخاذ سياست‌هاي نادرست سوق مي‌دهد. نرخ تورم در دوره احمدي‌نژاد به علت سياست‌هاي نادرست خارجي و داخلي و اقتصادي هم به دليل فقدان اميد نزد نخبگان و خروج از فضاي عمومي كم‌كم افزايشي شد. ۱۲، ۱۸، ۲۵ و ۱۱ نرخ‌هاي سال‌هاي دوره اول اوست. ولي چهار سال بعدي او به ترتيب ۱۲، ۲۲، ۳۱ و ۳۵ است. و اين نرخ‌هاي بالا در شرايطي بود كه ركورد درآمدهاي نفتي در تاريخ ايران در دوره احمدي‌نژاد شكسته شده بود. شايد بپرسيد كه چگونه اميد بر تورم اثر دارد. مسيرهاي گوناگوني براي اثرگذاري دارد. از جمله هزينه‌كردهاي غير مفيد دولت‌ها براي جبران نااميدي‌هاي مردم نقش مهمي در اتلاف منابع و رشد نقدينگي و تورم دارد. افزايشي شدن خروج سرمايه و كاهشي شدن ورود سرمايه نيز ناشي از اميد است. تورم انتظاري عنصر بسيار مهمي است كه متأثر از اميد است. دولت روحاني با شعار اميد آمد. علي‌رغم وجود تحريم‌ها، در چهار سال ۱۶، ۱۲، ۹ و ۱۰ ارقام تورم آن دوره است كه بدون ترديد ناشي از اميد مردم به علت وجود سياست‌هاي قابل دفاع بود. در چهار سال بعد تورم‌هاي ۲۷، ۳۵، ۳۶ و ۴۰ درصد است. كه مجموعا به علت وضع تحريم‌ها و به ثمر نرسيدن برجام اميد زايل شد، و پس از آن دولت رييسي آمد. اين دولت نتوانست هيچ اميدي ايجاد كند، لذا نه تنها تورم كمتر نشد كه در ادامه به ۴۶ درصد و ۴۱ درصد رسيد. هر‌چند درآمدهايش به علت سست شدن تحريم‌ها در زمان بايدن افزايشي شده بود. اميد محصول چشم‌اندازي است كه دولت مي‌دهد. اگر دولت انتظار دارد كه ديگران اميد دهند، بهتر است جاي خود را با آنان عوض كند. اين دولت فاقد چشم‌انداز است. تعريف مثبتي كه قابل لمس و فهميدني باشد از خود ندارد. هر دولتي كه به بن‌بست مي‌رسد به اين تصور نادرست نيز دچار مي‌شود كه گويي ديگران در حال نااميد كردن مردم هستند. هر اقدام ديگران را عليه خود تلقي مي‌كند چون اعتماد به نفس خود را از دست داده است. كافي است اقدامات نااميدكننده اين دولت ليست شود. حرف‌هايي كه مسوولان مي‌زنند از عجايب است. اقدامات عليه زنان، عدم شفافيت در مساله فساد، ناتواني مديران، فقدان يك رويكرد و برنامه قابل فهم، ناتواني در تحليل اوضاع، فقدان انسجام، رويكرد جمع‌آوري پول و ماليات از مردم بدون آنكه براي توليد و پاسخگويي راهي جديد گشوده شود، تنش در روابط خارجي و... آن را تبديل به دولتي نااميدكننده و بدون چشم‌انداز كرده است، ايران را در موقعيت سال ۱۳۶۶ قرار داده است و نيازمند يك تحرك جدي براي ايجاد اميد در جامعه است.

نظر شما