شناسهٔ خبر: 66592881 - سرویس ورزشی
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

رسول خادم و تختی و نام ورزشگاه‌ها

این روزها رسول خادم زیاد با تختی مقایسه می‌شود. شاید همین مقایسه موجب شده رسول نسبت به نام تختی از یکی دو ورزشگاه کشور واکنش نشان دهد. ولی واقعیت این است که ما هنوز بیش از حد "ورزشگاه تختی" داریم.

صاحب‌خبر -

   عصر ایران؛ هومان دوراندیش - پس از صعود تیم خیبر خرم‌آباد به لیگ برتر فوتبال ایران، مالک این باشگاه اعلام کرد «ان‌شاءالله ورزشگاه شهر خرم‌آباد را هم "لر آرنا" نام‌گذاری می‌کنیم چون که این ورزشگاه متعلق به قوم لر است.»  

  این ورزشگاه، تنها ورزشگاه فوتبال در شهر خرم‌آباد است که در سال 1339 احداث شده و در سال 1391 پس از اتمام بازسازی، با عنوان ورزشگاه تختی راه‌اندازی شده.

  تغییر احتمالی نام این ورزشگاه، با انتقاد رسول خادم مواجه شده؛ انتقادی که بوی توطئه‌اندیشی می‌دهد؛ چراکه رسول نوشته است: «برداشتن تدرجی نام پهلوان غلامرضا تختی، پهلوان بزرگ تاریخ معاصر ایران زمین از سر درب ورزشگاه اتفاقی نیست...!»

  در واقع رسول خادم می‌خواهد بگوید کسانی در رده های تصمیم گیری، در پی حذف نام تختی هستند. اما چرا؟ حذف نام تختی چه سودی برای آنان دارد؟ برعکس، به نظر می‌رسد در شرایط کنونی که  تمرکز تبلیغات بر نفی رژیم گذشته است تختی بیشتر هم به کار آید.

  غلامرضا تختی، سال‌های سال، از نمادهای مشروعیت‌زدایی از رژیم شاه در افکار عمومی جامعۀ ایران بوده. اینکه رژیم شاه به او جفا کرده بود یا نه، بحث دیگری است؛ مهم این است که در "قصۀ تختی"، که چند دهه دهان به دهان نقل می‌شد، نقش منفی از آنِ شاه بود. تختی آدم خوب قصه بود و شاه آدم بد داستان.

  این قصه را اکثر کودکان ایرانی دست کم به مدت چهار دهه پس از مرگ تختی، از زبان پدر و مادرشان شنیده‌اند که رژیم شاه به تختی ظلم کرد و نهایتا هم ساواک او را کشت، چون که تختی مخالف رژیم بود و آدمِ شاه نبود و چنین و چنان.

یعنی حتی پس از سرنگونی خاندان پهلوی از تخت بخت، قصۀ تختی در خدمت مشروعیت‌زدایی از رژیم شاه بود. حکومتی که با انقلاب سرنگون می‌شود، قاعدتا مشروعیتش را از دست داده. ولی برخی داستان‌ها و روایت‌ها چنانند که مشروعیت آن حکومت را نزد آیندگان نیز از بین می‌برند.

  در بین داستان‌هایی که برای بی‌آبرو کردن رژیم گذشته ساخته شده بود، داستان‌هایی نظیر قتل جلال آل احمد و صمد بهرنگی و دکتر شریعتی به دست عوامل رژیم، قطعا قصۀ قتل تختی به دست ساواک از همه موثرتر بود.

  اگرچه امروزه معلوم شده تختی را نکشتند و خودش ترجیح داده بود به زندگی‌اش پایان دهد، ولی به هر حال روابط نه چندان حسنۀ مقامات رده‌پایین‌تر رژیم شاه با تختی، جای انکار ندارد. اینکه محبوب‌ترین ورزشکار تاریخ ایران جزو طرفداران سیاسی رژیم شاه نبود و حکومت هم در یکسال پایانی عمرش او را به سالن‌های کشتی راه نمی‌داد، قطعی است.

   بنابراین چه دلیلی دارد اکنون کسانی در پی حذف نام تختی باشند؟

  اینکه با طنینی سیاسی در سخن‌مان، بگوییم عده‌ای در پی حذف نام تختی هستند ولی نگوییم که این عده کیستند و اساسا چه انگیزه‌ای برای حذف نام تختی می‌توانند داشته باشند، دمیدن در تنور توطئه‌اندیشی است.

 سخنان توطئه‌اندیشانه هم غالبا سخنانی غیرمسئولانه‌اند. یعنی توطئه‌اندیش از عهدۀ پاسخ‌گویی و تبیین و توجیه ادعایش برنمی‌آید. در نتیجه چنان حرف می‌زند که انگار حرفی نزده؛ چراکه ادعاهای برخاسته از توطئه‌اندیشی، اساسا محکمه‌پسند نیستند. و هر سخنی که محکمه‌پسند نباشد، در درستی و عادلانه بودنش باید تردید کرد.

  با این حال رسول خادم به یک معنا درست می‌گوید. یعنی عده‌ای واقعا در پی حذف نام تختی از ورزشگاه‌ها هستند. این تحول دلایلی هم دارد. نخست اینکه، نشاندن نام تختی بر سردرِ ورزشگاه‌های فوتبال، توجیهی ندارد. ورزشگاه تختی تبریز، ورزشگاه تختی اهواز، ورزشگاه تختی تهران، ورزشگاه تختی مشهد، ورزشگاه تختی خرم‌آباد، ورزشگاه تختی کجا!

  چه دلیلی دارد این همه ورزشگاه فوتبال در این کشور، به نام یک کشتی‌گیر باشد؟ مگر در بین فوتبالیست‌های ایران، کسی آدم‌حسابی یا محبوب نبوده که بعضی از این ورزشگاه‌ها را به نام آن‌ها بزنیم؟ چه اشکالی دارد به نام پرویز قلیچ‌خانی و ناصر حجازی و سیروس قایقران و ... باشد؟

   دوم اینکه، امروزه تختی در جامعۀ ایران محبوبیت سابق را ندارد. شاید چون نادرستی قصۀ مرگش معلوم شده یا به شدت زیر سوال رفته. شاید هم چون بسیاری به این نکته اندیشیده‌اند که خودکشیِ مردی که یک فرزند چهارماهه دارد، رفتاری غیرمسئولانه بوده است.

  شاید هم چون زمانه عوض شده و نسل‌های جدیدتر از راه رسیده‌اند و طبیعتا این نوخاستگان قهرمانان خودشان را دارند و اشتیاق چندانی به قهرمان پدرها و پدربزرگ‌هایشان ندارند. یعنی خصومت و نفرتی در کار نیست؛ فقط عشق ورزیدن به تختی بلاموضوع شده و تختی امروزه بیشتر یک قهرمان محترم است تا محبوب.       

اما نکتۀ مهم‌تر بی‌توجهی رسول خادم به مردم لرستان است. چه اشکالی دارد یک ورزشگاه در این کشور به نام قوم لر باشد؟ این همه جوک برای قوم لر ساخته شده و هیچ یک از ما اعتراضی نکرده‌ایم. حالا که ممکن است یک ورزشگاه به نام قوم لر شود، اعتراض کنیم؟ چنین اعتراضی منصفانه نیست.

  این روزها البته رسول خادم زیاد با تختی مقایسه می‌شود. شاید همین مقایسه موجب شده رسول نسبت به نام تختی از یکی دو ورزشگاه کشور واکنش نشان دهد. ولی واقعیت این است که ما هنوز بیش از حد "ورزشگاه تختی" داریم. در کجای دنیا نام یک قهرمان کشتی را بر بسیاری از ورزشگاه‌های فوتبال نهاده‌اند؟

آیا در روسیه نام مدوید را بر بسیاری از ورزشگاه‌های فوتبال نهاده‌اند؟ ورزشگاه فوتبال در روسیه قاعدتا باید به نام یاشین باشد نه مدوید. اینکه بگوییم تختی با مدوید فرق دارد، توجیه‌گر افراطی که در نهادن نام تختی بر ورزشگاه‌های این کشور صورت گرفته، نیست. [ اگر هم به سبب جنبه های فراورزشی تختی است خوب نام او را بر جای دیگر هم می توان گذاشت].

وقتی نام بزرگی را بر همه جا یا بر بسی جاها می‌نهند، نقض غرض پیش می‌آید. یعنی همین افراط هم علتی است که در کنار سایر علل، نظیر بازخوانی تاریخ و گردش روزگار، به افول بلندا و آوازۀ آن نام می‌انجامد. آری آن نام دمِ دستی و کم‌اهمیت می‌شود و مردم هم به تدریج ترجیح می‌دهند ورزشگاه شهرشان مزین باشد به نامی نامکرر و مربوط البته.       

نظر شما