شناسهٔ خبر: 66462881 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: همشهری آنلاین | لینک خبر

مجتبی مطهری، فرزند ارشد شهید مطهری در گفت و گو با همشهری مطرح کرد

دلیل همکاری شهید مطهری با مجله زن روز در زمان شاه چه بود؟

پیش از انقلاب اسلامی بسیاری به شهید مطهری خرده می‌گرفتند که چرا در مجله زن روز مطلب می‌نویسد و می‌گفتند این مجله ‌در شأن اسلام و روحانیت نیست. استاد مطهری با نگاه تیزبین خود می‌گفتند اتفاقا کار درستی است  زیرا ما باید برای تبلیغ اسلام از هر وسیله‌ای بهره ببریم.

صاحب‌خبر -

همشهری آنلاین- مهناز عباسیان: مجتبی مطهری، فرزند ارشد شهید مطهری، در گفت و گو با همشهری از ناگفته‌ها و سبک زندگی پدر می‌گوید که در ادامه به چند نکته جذاب از زندگی این معلم بزرگ اشاره می کنیم.

دلیل همکاری شهید مطهری با مجله زن روز در زمان شاه چه بود؟

نوشتن مقاله در مجله زن روز

پیش از انقلاب اسلامی بسیاری به شهید مطهری خرده می‌گرفتند که چرا در مجله زن روز مطلب می‌نویسد و می‌گفتند این مجله ‌در شأن اسلام و روحانیت نیست. استاد مطهری با نگاه تیزبین خود می‌گفتند اتفاقا کار درستی است زیرا ما باید برای تبلیغ اسلام از هر وسیله‌ای بهره ببریم. بسیاری از مخاطبان این مجله گرایشی به مذهب ندارند و نگاه‌شان به اسلام نادرست است. اتفاقا نوشتن در این مجله یک فرصت است برای معرفی اسلام و ارزش‌های آن.

بوسه بر دستان پر و مادر پیش چشم فرزندان

پدر احترام ویژه‌ای به مادر می‌گذاشتند. خاطرم هست حدود ۴۰سال پیش سر موضوعی از مادرم دلگیر بودم، به همین‌خاطر سر سفره نیامدم و برای رفتن به دانشگاه آماده شدم. پدر نصیحتم کردند و گفتند: «بیا بشین و مادرت را ناراحت نکن. اگر او را ناراحت کنی خیر در زندگی و تحصیل نمی‌بینی. پدر و مادر هر حرفی می‌زنند به صلاح فرزند است و نباید دلگیر شوی. من هیچ‌گاه مادرم را حتی یک لحظه ناراحت نکردم». همیشه دست پدر و مادرشان را پیش ما می‌بوسیدند تا عملا این احترام به والدین را نشان دهند.

دوستدار موسیقی‌ عرفانی

ما گاهی رادیو روشن می‌کردیم و موسیقی گوش می‌دادیم. پدر با آن سبک موسیقی موافق نبود اما برخورد شدید نمی‌کرد. در آن شرایط بسیاری از افراد مذهبی با رادیو و تلویزیون مخالف بودند و حتی آن را می‌شکستند اما پدرم منطقی با ما صحبت می‌کرد و تأکید داشت که موسیقی باید جنبه عرفانی و اخلاقی داشته باشد و ما را به سمت خدا ببرد. تأکید می‌کرد که سراغ موسیقی‌های عرفانی برویم. البته اگر پدرم الان بود حتما برخی از آثار آقایان قربانی، افتخاری و خواجه امیری را می‌پسندید. حتی خاطرم هست پدرم می‌گفت صدای آقای گلپایگانی زیباست، اما حیف که مسیرش را اشتباه رفته است. گاهی هم با خودش شعر و نوایی را زمزمه می‌کرد. من معتقدم اگر هم‌اکنون پدرم زنده بود، موسیقی به اینجا ختم نمی‌شد. اگر ما موسیقی خوب و معقول را به افراد به‌ویژه جوانان ارائه می‌دادیم هیچ‌گاه موسیقی مبتذل و نامتعارف در جامعه اسلامی رایج نمی‌شد.

عذرخواهی از همسر را کسر ‌شأن نمی‌دانست

من یک‌بار ندیدم که پدر با مادر دعوا کند؛ در برخی امور اختلاف‌نظر داشتند اما به مادر می‌گفتند که این کار شما درست نیست. شما متوجه این اشتباه نیستی و خواهش می‌کنم فلان کار را انجام ندهید. با زبان خوش نصیحت می‌کرد. مادرم هم انصافا هیچ‌وقت صدایش را بلند نمی‌کرد و با آرامش خاصی با پدر صحبت می‌کرد. گاهی مادر گریه می‌کرد، ناز می‌کرد و پدر آرامش می‌کرد، اما هیچ وقت کاری نمی‌کرد که پدر ناراحت شده و فکرش مشغول شود و آرامش علمی‌اش به هم بخورد. پدرم سعی می‌کرد این رفتار مادر را با کارهایی مثل خرید و کمک کردن به او جبران کند. همیشه می‌گفت تا می‌توانی باری از دوش مادر کم کن. درست مثل حضرت امام(ره) احترام خاصی برای همسر قائل بودند و عذرخواهی از همسر را کسر ‌شأن نمی‌دانستند. بی‌خود نبود که امام از شهید مطهری به‌عنوان پاره‌تن یاد می‌کردند. ۱۲سال معلم اخلاق‌شان بودند.

لطیفه می‌گفت، می‌خندید و می‌خنداند

کارهای ایشان با نظم و درایت خاصی دنبال می‌شد و تفریح و شوخی و سرگرمی هم جای خود را داشت. خاطرم هست پدرم ما را به باغ‌وحش تهران می‌برد. گاهی هم ما را به پارک یا رستوران می‌برد و آنجا غذا می‌خوردیم. حتی ماشین نداشتیم و ما را با اتوبوس بیرون می‌برد. با آنکه آن زمان فضای مناسبی در جامعه حاکم نبود اما ما را در خانه محدود نمی‌کرد. در خانه شیرین‌زبانی می‌کرد، لطیفه می‌گفت، می‌خندید و می‌خنداند. نکته جالب اینکه به ذوق و زیبایی در خانه توجه خاصی داشت.

ذوق ادبی داشت و عاشق زیبایی بود

پدرم از اینکه مادرم در منزل به ‌خودش می‌رسید و زیبا و تمیز لباس می‌پوشید استقبال می‌کرد. پدرم اینگونه دوست داشت و می‌خواست نشان دهد که اسلام به این مسائل هم عملا اهمیت می‌دهد. در مقابل، برخی روحانیون هستند که بی‌روح، بی‌ذوق و خشکند و با فردی که به‌دنبال زیبایی برود مخالفند. برخی افراد متدین خوش‌شان نمی‌آید همسرشان آرایش کند و به‌خودش برسد، اما پدرم اینگونه نبودند. ایشان ذوق لطیف ادبی داشت و از آنجا که مرحوم مادرم هم اهل شعر و ادبیات بود، گاهی با هم شعر می‌خواندند. حتی پدرم در زندان هم شعر می‌سرود و شعری که پدرم در زندان برای امام‌خمینی(ره) سروده بود بسیار تکرار شد و موردتوجه قرار گرفت.

نظر شما