دانشگاه یکی از گرانیگاههای پیشبرد حرکت مدرنیته است. دانشگاه با جذب سطوح مختلف نخبگان، تربیت، جهتدهی و راهبری آنها اساساً راهبری جوامع را در اختیار دارد. اهتمام غرب به مسئله دانشگاه از حیث پیشران اجتماعی و جریانسازی آن است. دانشگاه و نخبگان در جوامع الهامبخش و طبقه مرجع بهشمار میآیند و این طبقه مرجع در کلیت خود باید در خدمت غرب بماند.
در بسیاری از دانشگاههای بزرگ دنیا، مقوله تولید علم در واقع سفارش علم و مدیریت علم از سوی نهادهای اطلاعاتی، وزارت جنگ، و نهادهای وابسته به قدرت است. ماهیت اقتصاد علم وابستگی و سفارشیبودن است. هر چند انسانهای آزاداندیش نیز پیدا میشوند، حتی در دانشگاههای مدرن، اما رویه غالب درخدمت اهداف کلان غرب بوده و جریان منتقد هیچگاه جریان پیشرو و جریانساز نبودهاست. امروز همین نهاد ذاتاً مدرن، بعد از طوفانالاقصی وارد دوران جدیدی از حیات خود شدهاست. تظاهرات علیه اسرائیل، حمایت از غزه، نقد عملکرد غرب، پدیده بزرگ و مهمی است.
این سنگر آنچنان برای غرب مهم است که برای جلوگیری از فتح شدن آن حاضر شده نقاب حقوق بشر و آزادیبیان را کنار بزند و با اسلحه حریم دانشگاه را نقض و از استاد دانشگاه تا دانشجو را دستگیر و تحقیر کند.
خون مردم غزه دارد به سرعت نقاب را از چهره غرب کنار میزند و روح کودکان پرواز کرده به آسمان دور فطرتهای پاک حلقه زده و یک به یک را بیدار میکند. غرب در خواب هم نمیدید که وسط خیابانهای لندن و پاریس و نیویورک مردمش علیه اسرائیل و امریکا و غرب شعار بدهند. غرب در خواب هم نمیدید دانشگاههایش کانون مبارزه با صهیونیسم و حمایت از آرمان فلسطین شود. صدای شکستن دیوارهای تمدن غرب دارد بلندتر از همیشه به گوش میرسد. صدای خردشدن استخوانهای پوسیده مدرنیته همهجا را گرفتهاست. صدای افول امریکا چقدر گوشنواز است. دنیای بعد از طوفانالاقصی دنیای جدیدی است. طوفانالاقصی حمله به اسرائیل نبود، حمله به ذات و نقطه کانونی غرب و مدرنیته بود؛ و طوفانالاقصی مبدأ یک انقلاب جهانی شد.
در چنین شرایطی رسالت جوان مؤمن و انقلابی بیتردید متفاوت خواهد بود. ما با دنیای جدیدی مواجهیم و باید برای این نظم جدید آماده باشیم و کنشگر. باید درباره این رسالت جدید سخن گفت، اندیشید و به ابعاد آن فکر کرد. به ویژه درباره کنشهای لازم جنبش دانشجویی ایران و نقد این کمفروغ بودن در این دوران حساس.
اتفاقی را که امروز در دانشگاههای جهان میافتد، نباید ساده گرفت. موج طوفانالاقصی از لایه اجتماعی به لایه نخبگانی جوامع غربی رسیده است. چند روز پیش با دوستی در منچستر انگلیس صحبت میکردم، میگفت هفتهای نیست که اینجا راهپیمایی علیه اسرائیل نباشد و این اتفاق در انگلیس یعنی ورود به دورانی جدید. این یک فرصت و موقعیت است نه یک موفقیت نهایی.
هم آن لایه اجتماعی و هم این لایه نخبگانی در صورتی بزنگاه یک تحول کلان بینالمللی خواهندبود که برای آن تدبیر کرد. این تدبیر لایههایی دارد که اشاره میکنم.
حرکت مردمی باید ریشهدار شود تا ماندگار گردد. ایجاد پیوند بین لایه اجتماعی و جامعه نخبگانی از مسیر تولید ادبیات و فلسفه حرکت است. باید این هیجان تبدیل به باور و اعتقاد نشئت گرفته از مبنا شود تا پایایی یابد.
ما با مخاطبان متنوع مواجهیم؛ پس باید تکثر در ادبیات را رقم بزنیم. به زبان همان مخاطب به صدها روش از قبیل:
- گفتوگوی گسترده با دانشمندان و اساتید دانشگاههای مختلف دنیا
- تبدیل گفتگوها به محتوا و متن و ژورنال علمی
- جهتدهی نشریات معتبر به انتشار مصاحبهها و مقالات
- تولید گفتگوهای و بیناری مفصل و استخراج دهها و صدها کلیپ
- توزیع محتوا در یوتویوب و اینستاگرام و توئیتر و...
که زمینه همه اینها تبیین مبانی حمایت از آرمان فلسطین و مبارزه با صهیونیسم است.
تصور کنید فردا آتشبس در غزه اتفاق افتاد، آیا فردای آتشبس ماجرای اعتراضات جهانی تمام میشود و صهیونیستها بهدنبال تغییر ذهنیت جهانی حرکت خواهند کرد؟
دو گام قبلی برای این نکته راهبردی است: ما باید این هیجان را تبدیل به گفتمان عمومی کنیم. تجربه تلخ جنایت عربستان در یمن و کشتار هزاران کودک و بازسازی وجهه جهانی با طرح نئون و لیگ فوتبال و سوپراستارها را فراموش نکردیم. عربستان امروز یکی از مقصدهای مهاجرت حتی از اروپاست. پس نباید اجازه داد چنین فضایی رقم بخورد هر چند قصه غزه بسیار متفاوت است، اما غفلت جایز نیست. تولید متن و محتوا زمینهساز تثبیت بلندمدت مسئله است.
حرف واحد، اعتراض واحد، درد واحد یعنی هدف مشترک بزنگاه خیزش جهانی است. باید بین دانشگاهها، دانشجویان و دانشمندان اتصال برقرار کرد. کمپینهای مشترک، وبینارهای مشترک، بیانیههای مشترک، اعتراضات در روزهای مشترک، همه بستر یک اتفاق بزرگ است.
سخن معترضان چیست؟ جهت این سخن است که مهم است. باید به اعتراضات جهت بخشید. به آن پیام داد. در این میان هر چه پیام فطری و انسانیتر باشد، ماندگارتر است. در اینجا ایرانیزه کردن ماجرا و ورودهای مستقیم حاکمیت یک اشتباه راهبردی است، اما تأکید بر خطوط زیر مهم است: صهیونیسم و ایدئولوژی ضدانسانیت، مدرنیته و تناقضات فکری، دولتهای غربی، تناقض در نظر و عمل و رؤیای امریکایی، رؤیای انسانیت نیست.
رئیس اندیشکده فردا
نظر شما