شناسهٔ خبر: 66356361 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: رجا | لینک خبر

گفت‌وگو با حمیدرضا غلام‌زاده پیرامون اعتراضات دانشگاهی در آمریکا:

دولت آمریکا نقاب‌ خود را انداخته و با خشونت با دانشجویان برخورد می‌کند/ انتخابات آتی امریکا حتماً تحت تأثیر این حرکت‌ها قرار خواهد گرفت/ نسل آینده‌ای که از این دانشگاه‌ها بیرون می‌آید، لزوماً این روحیه را حفظ نخواهد کرد

انتخابات آتی امریکا حتماً تحت تأثیر این حرکت‌ها قرار خواهد گرفت. بخشی از مسلمانان، سیاه‌پوستان، اقلیت‌های دینی و نژادی پس از ماجرای طوفان الاقصی و جنایت‌های رژیم صهیونیستی دست از حمایت از دموکرات‌ها شستند و دیگر حاضر نیستند به بایدن رأی بدهند.

صاحب‌خبر - گروه بین‌الملل-رجانیوز: از اواسط هفته اعتراضات دانشگاهی شامل دانشجویان و اساتید دانشگاه از دانشگاه کلمبیا در نیویورک در آمریکا نسبت به جنایات صهیونیست‌ها در غزه آغاز شد و به سرعت به سایر ایالت های آمریکا سرایت کرد، و به جنبشی با حضور گروه های مختلف دانشجویان با عنوان «جنبش همبستگی با غزه» تبدیل شد و بنا به گزارش رویترز، از شروع اعتراض‌ها به جنگ اسرائیل (رژیم صهیونیستی) در غزه حدود ۵۵۰ نفر دستگیر شده اند. این جنبش اعتراضی به اروپا و برخی دانشگاه های جهان کشیده است، دانشجویان فرانسوی در اعتراضاتی که بازتاب جنبش اعتراضی در دانشگاه‌های آمریکا است، امروز جمعه،تجمع اعتراضی برگزار کرده اند. رویترز می گوید: دانشجویان فرانسوی در حالی که شعار حمایت از فلسطینی‌ها را سر داده بودند، پرچم‌های فلسطین را در پنجره ها و ورودی ساختمان این دانشگاه به نمایش گذاشتند. تعدادی از دانشجویان چفیه‌هایی به رنگ سیاه و سفید که به نماد ابراز همبستگی با غزه تبدیل شده است، بر سر داشتند. در همین خصوص رجانیوز با حمیدرضا غلامزاده، کارشناس مسائل بین‌الملل به گفتگو نشست. مشروح این مصاحبه را در ادامه مشاهده خواهید کرد: آتش اعتراضات دانشجویی در آمریکا به یکباره شعله ور شد به نظر شما چه عاملی باعث شد پس از ۲۰۰ روز جنگ در غزه، ناگهان این اعتراضات سرعت بگیرد؟ این اعتراضات از جریانات اخیر شروع نشده و تقریباً از همان اوایل تشکیل رژیم صهیونیستی شروع شده و به‌تدریج افزایش پیدا کرده و الان به این حالت تجمع و تحصن و زد و خوردهایی که با پلیس دارند، رسیده و از دانشگاه کلمبیا به دانشگاه‌های دیگر سرایت کرده است. اینها تجربه تاریخی هم دارند. در زمان جنگ ویتنام، دانشجوها در همین دانشگاه اعتراض کردند و مثلاً جان کری، وزیر خارجه اسبق امریکا خودش جزو آن نسل و از چهره‌های معترض در زمان جنگ ویتنام در همین دانشگاه بود که توانستند نهایتاً اعتراضات عمومی نسبت به جنگ ویتنام را افزایش بدهند و به سمت توقف جنگ و شکست امریکا در ویتنام حرکت کنند. این ماجرای فعلی برگرفته از همان مدل است. به‌طورکلی می‌شود گفت که جامعه دانشگاهی امریکا جامعه قائل به اندیشه است. منظور این نیست که هر اندیشه‌ای که تولید می‌کند یا هر روش اندیشه‌ورزی‌ای که دارد درست است، ولی به‌هرحال قائل به اندیشه‌ورزی و بررسی و چالشگری و تدبر در مسائل است. هم دانشجویان به‌عنوان نخبگان جامعه و هم عموم مردم امریکا در حال حاضر دچار تضاد و دوگانگی شدید هستند. این که می‌گوییم جدید نیست، چندین دهه است که این اتفاق افتاده، ولی در دهه‌‌های اخیر به صریح‌ترین و شفاف‌ترین شکل بروز کرده است. شعارهایی که به‌عنوان ارزش‌های امریکائی یا لیبرالی یا غربی شناخته می‌شدند، به انحای مختلف در اتفاقات اخیر زیر پا گذاشته شده‌اند. بحث‌های دموکراسی، حقوق بشر، مبارزه با نژادپرستی و.... همه این شعارها چیزهایی هستند که مردم امریکا دارند متضادش را در حمایت از رژیم صهیونیستی می‌بینند. امریکائی‌ها تابه‌حال چندین بار قطعنامه‌هایی را علیه رژیم صهیونیستی صادر شده‌اند، وتو کرده‌اند و همچنان دارند از اسرائیل حمایت مادی و تسلیحاتی می‌کنند. اخیراً یک بودجه چند ده‌میلیاردی برای کمک به اسرائیل تصویب شد. مردم امریکا این را می‌بینند. علاوه بر این دارند اوکراین را هم می‌بینند. از بسته نود و چندمیلیارددلاری، ۶۵ میلیارد مربوط به اوکراین و بقیه متعلق به رژیم صهیونیستی بود. مردم امریکا دارند می‌بینند که به‌رغم مشکلات داخلی در خود امریکا، اعتبار و بودجه سنگینی صرف حمایت از رژیمی می‌شود که نسل‌کشی و کودک کشی می‌کند. امریکا حمله به بیمارستان را محکوم نمی‌کند؛ قبر دسته‌جمعی و زنده‌به‌گور کردن بیماران را محکوم نمی‌کند؛ بستن آب و غذا به روی مردم غزه را محکوم نمی‌کند و رژیم صهیونیستی هر اشتباه و جنایتی را که انجام می‌دهد، امریکا می‌گوید من همچنان متعهد به حمایت از او هستم. جامعه امریکا دارد همه اینها را می‌بیند و می‌فهمد و این برایش ایجاد تضاد می‌کند. جامعه دانشگاهی و به‌خصوص نسل جوان به دنبال آلترناتیو و جایگزین هستند تا بتوانند روحیه انقلابی‌گری و مخالف‌خوانی خودشان را حفظ کنند و دنبال آلترناتیو برای حل مشکلشان هستند و ترسی هم ندارند و اگر لازم باشد این جسارت را دارند که برای رسیدن به راه حل بحران، ساختارشکنی کنند. در حال حاضر با یک بحران شدید در غزه رو به رو هستند و می‌بینند که هیچ یک از شعارها و ساز و کارهای سیاسی و اقتصادی و نظامی و اجتماعی امریکا نتوانسته کاری انجام بدهد. حتی سازمان ملل هم نتوانسته این کار را انجام بدهد. جامعه امریکا این ناکارآمدی و تعمد رژیم غرب در عدم ممانعت از جنایت‌های رژیم صهیونیستی را متوجه می‌شود و شروع به مخالف‌خوانی با وضعیت موجود می‌کند و خواستار وضعیت مطلوب است. این شرایطی است که در دانشگاه‌های امریکا شاهد هستیم. حالا دانشجویان دانشگاه کلمبیا برای دیگران الگو شده‌اند. آنها از نسل‌های قبل‌تر و تاریخچه و سابقه جنگ ویتنام الگو گرفته‌اند و در واقع تعمداً می‌خواهند همان مدل را احیا کنند که نتایجش روی رفتارشان بار بشود. از آن طرف بقیه دانشگاه‌ها و بقیه کشورها هم دارند از اینها یاد می‌گیرند. آیا این اعتراضات صرفا دانشجویی است یا اساتید و مدیران دانشگاه‌های آمریکا نیز در خط‌دهی این اعتراضات نقش دارند؟ این مخالف‌خوانی و قیام و اعتراض نسبت به وضع موجود، ناشی از تضادی است که دارند می‌بینند. به همین خاطر اساتید هم در این ماجرا درگیر هستند، چون جامعه دانشگاهی شامل اساتید هم می‌شود. اساتیدی که دارند این مبانی را یاد می‌دهند و در آنجا زندگی می‌کنند و اهل اندیشه‌ورزی هستند، به هر نحوی که بگوئیم، به‌هرحال در این شرایط حاد، قائل به این هستند که حتماً باید تصمیمی بگیرند. حالا ممکن است عده‌ای طرفدار اسرائیل باشند که تعداشان زیاد نیست، ولی حتی آنها هم می‌آیند و به طیف حامی فلسطین و معترض به اسرائیل اعتراض می‌کنند. آنها هم می‌خواهند رفتارشان را بروز بدهند. یعنی این کنشگری را در جامعه دانشگاهی از هر دو سمت می‌بینیم، نه اینکه این سمت هم بیکار نشسته باشد. اتفاقاً آنها هم دارد سعی می‌کنند که با طیف معترضین مقابله و آنها را تضعیف کنند. این وضعیتی است که در حال حاضر دارد پیش می‌رود. پس هم دانشجوها هستند، هم اساتید. مدیران دانشگاه‌ها هم در ساحت‌های مختلف فعالند. چند ماه پیش هم بحث جلسات استماع بود که در کنگره برگزار شد و رؤسای دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها را به کنگره احضار و در جلسات استماع، اسنطاق و سعی کردند به آنها برچسب یهودی‌ستیزی و برچسب‌های مختلف سیاسی بزنند و جنبش دانشجوئی را محکوم کنند، ولی راه به جائی نبردند، چون مستندات به نفع دانشجوها بود. در یکی دو مورد هم رؤسای دانشگاه‌ها مجبور شدند کناره‌گیری کنند. آن موقع فشار حاکمیت قوی‌تر و فشار دانشجوها ضعیف‌تر بود، اما الان اوضاع تغییر کرده است. حتماً این سیاست‌ها مؤثر خواهند بود، اما نه اینکه در کوتاه مدت اتفاق بیفتند. به‌هرحال تعمد این دانشجوها در اینکه مدل جنگ ویتنام را پیش ببرند این است که نتیجه همان مدل را هم می‌خواهند به اذهان متبادر و همان را دنبال کنند. آنها دنبال این هستند که با اعتراضاتشان فضا را به سمتی ببرند که همان نتیجه جنگ ویتنام را بگیرند و امریکا دست از حمایت از اسرائیل بردارد و جنگ در غزه و سرزمین‌های اشغالی متوقف شود. شاید الان نشود خیلی دقیق گفت که در آینده چه اتفاقاتی رخ خواهند داد، ولی حتماً تأثیر دارد. ممکن است تأثیر غائی و نهائی‌اش که توقف جنگ است، پیش نیاید، ولی به‌هرحال بی‌تأثیر نیست. الان جامعه سیاسی امریکا، غیر از طیف تندروی آن جرئت نمی‌کند با این جنبش‌ها مخالفت و یا از اسرائیل حمایت کند و غیر از طیف تندرو در انزوا قرار گرفته‌اند. از آن طرف بر تعداد سیاستمدارانی که از دانشجوها حمایت می‌کنند، دائماً افزوده می‌شود. مثلاً کسانی آلکساندریا اوکاسیو کورتز و بری سندرز و امثال اینها که عموماً در این گونه مواقع مخالف جریان اصلی موضع‌گیری می‌کنند، در این ماجرا هم بوده‌اند و کسانی مثل خانم جیل استاین هم که از نامزدهای ریاست جمهوری در حزب جایگزین است و سال‌هاست که دارد به‌عنوان یک آلترناتیو فعالیت سیاسی می‌کند، حضور داشته است. چهره‌های دیگری هم دارند حمایت می‌کنند. یکی از دانشگاه‌های فعال در اعتراضات دانشگاه کلمبیاست که بسیاری از سران سیاسی و نظامی آمریکا، فارغ‌التحصیل آن هستند، به نظر شما آیا نسل جدیدی از سیاستمداران در آمریکا در این دانشگاه‌ها شکل خواهند گرفت؟ نکته مهم در مورد دانشگاه کلمبیا این است که بسیاری از سران امریکا و چهره‌های سیاسی و اقتصادی مهم آنجا در این داشنگاه تحصیل کرده‌اند و این دانشگاه به‌عنوان یکی از دانشگاه‌های شاخص امریکا شناخته می‌شود. آن تضادی را که عرض کردم اینها دارند بیشتر از مردم دیگر جامعه می‌بینند، چون در دل جامعه الیت و نخبه حاکمیتی هستند و تفاوت رفتار و عمل مسئولین را دارند از نزدیک لمس می‌کنند. مردم جامعه یا دانشجویان بقیه دانشگاه‌ها دارند همه چیز را درسطح اخبار و روایت‌ها وجریان‌ها دنبال می‌کنند، ولی فرزندان سران، به قول ما آقازاده‌ها، در بطن این قشر نخبگان سیاسی و تصمیم‌گیر هستند و تضاد در آنجا ریشه‌دار است و اینها دارند آن را می‌بینند و حاضر نیستند بپذیرند. در واقع این تضاد به‌قدری برای اینها عیان است که دارند با همه چیز مقابله می‌کنند و حتی حاضرند سرنوشت خودشان را زیر پا بگذارند و به خطر بیندازند و از فلسطین حمایت کنند. نسل آینده‌ای که از این دانشگاه بیرون می‌آید، لزوماً این روحیه را نخواهد داشت. مثال جان کری را برای همین عرض کردم. آقای جان کری از چهره‌های شاخص جنبش دانشجوئی در زمان جنگ ویتنام بود که اتفاقاً به نتیجه هم رسیدند، ولی وقتی خودش وارد ساختار حاکمیتی می‌شود، کم‌کم همرنگ جماعت می‌شود. این ویژگی شاخص ساختار سیاسی امریکاست که می‌تواند هر کسی را که واردش می‌شود تا حد زیادی مهار کند. اگر مهار نشد، سعی می‌کند او را از فضای سیاسی اخراج کند و اگر نتوانست، حتی ممکن است دست به حذف فیزیکی او هم بزند و برای ترور او تلاش کند. اتفاقی که برای برخی از چهره‌های شاخص در تاریخ امریکا افتاد. امسال سال انتخابات در آمریکاست. این اعتراضات آیا اثرگذاری جدی در انتخابات خواهند داشت؟ انتخابات آتی امریکا حتماً تحت تأثیر این حرکت‌ها قرار خواهد گرفت. بخشی از مسلمانان، سیاه‌پوستان، اقلیت‌های دینی و نژادی پس از ماجرای طوفان الاقصی و جنایت‌های رژیم صهیونیستی دست از حمایت از دموکرات‌ها شستند و دیگر حاضر نیستند به بایدن رأی بدهند. این حرکت تا همین حالا هم چنین تأثیری داشته و گسترش تجمعات و برخوردهای پلیس با معترضین حتماً در افکار عمومی تأثیر بیشتری خواهد داشت و کار را برای آقای بایدن سخت‌تر خواهد کرد. اما نکته این است که باز باید بین بد و بدتر و به تعبیری بین بدتر و بدتر انتخاب کنند و این، کار را تا حدی برای آنها دشوار می‌کند. بحث برخورد پلیس با دانشجویان هم موضوع مهمی است. حول و حوش پانزده سال پیش، در اوایل دولت آقای اوباما که جنبش اشغال وال‌استریت شکل گرفت، عده‌ای از جوان‌ها رفتند و در آنجا تحصن کردند. برخورد رژیم امریکا معمولاً به این شکل است که غیرمستقیم عمل می‌کند و معترضین را از بین می‌برد. جنبش «زندگی سیاه‌پوستان مهم است» یا جنبش «نمی‌توانم نفس بکشم» در حمایت از سیاه‌پوستان مهار شدند و یا جنبش من هم که در مخالفت با تعرض زنان به راه افتاد. بخشی از نفوذی‌های حاکمیت در بدنه معترضین نفوذ و سعی می‌کنند فضا را مدیریت و مهار کنند. در جنبش «من هم» یکی از زنانی که بعداً معلوم شد در ساختار انتخاباتی هیلاری کلینتون نقش اساسی داشت، موسسه‌ای به نام «می تو» را ثبت کرد و به‌نوعی افسار این جنبش را در دست گرفت و کم‌کم دیدیم که این جنبش از نفس افتاد و دیگر چیزی از آن نمی‌شنویم. بر سر جنبش‌های «زندگی سیاه‌پوستان مهم است» و «نمی‌توانم نفس بکشم» هم همین بلا آمد. در این جنبش‌ها هم نفوذی‌هائی وارد شدند و سعی کردند ابتدا حرکت جنبش را کند کنند. طبیعتاً وقتی جنبشی بروز و ظهوری نداشته باشد، از بین می‌رود. در بعضی از موارد، نفوذی‌ها خشونت ایجاد می‌کنند و بهانه و دستاویز به پلیس می‌دهند تا با معترضین برخورد کند. یعنی بگوید که اینها جرم و جنایت کردند و خشونت به خرج دادند، پس ما باید جلوی اینها را بگیریم. این خرابکاری هم باز بخشی از سناریوئی است که در اتفاقات مختلف در طول تاریخ امریکا در جنبش‌های اجتماعی می‌بینیم. یک مدل خاص دیگر هم هست که در آکیوپای وال استریت رخ داد. معترضین در جای پارک مانندی تجمع کردند و چادر زدند. ناگهان آن پارک ملک خصوصی یک فرد اعلام شد، در حالی که پیش از آن عمومی بود. پلیس آمد و به جرم تصرف ملک شخصی، معترضین را از آنجا بیرون کرد و ابداً وارد این بحث هم نشد که چرا علیه نظام امریکا قیام کردید و بهانه دیگری هم برای این ماجرا نتراشید. در ماجرای دانشگاه کلمبیا نمی‌شد از این ترفند استفاده کرد، لذا ترفندهای دیگری را به کار بردند؛ از جمله خشونت، شعارهای تند و برخوردهای متعدد، ولی هنوز راه به جائی نبرده‌اند. البته در بعضی از موارد خشونت به خرج داده و صراحتاً وارد شده‌اند. دانشجوها اصرار دارند که فضا را مهار کنند و اجازه سر دادن شعارهای تند و رفتارهای خشن را ندهند و خودشان دارند نظارت می‌کنند که بهانه و دستاویزی به دست پلیس نیفتد. با این حال در بعضی از ایالت‌ها گارد ویژه و گارد ملی وارد میدان شده‌اند. در بعضی جاها هم پلیس وارد شده و دارد برخورد می‌کند. دولت امریکا وقتی دیگر چاره‌ای نداشته باشد، همه نقاب‌ها را می‌اندازد و بدون تعارف و ملاحظه با دانشجوها برخورد می‌کند. انتهای پیام/

نظر شما