شناسهٔ خبر: 66190692 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جهان نیوز | لینک خبر

قدمی در تاریخ؛ شماره ۳۸

ملیجک چگونه برای چند دقیقه شاه ایران شد؟

شاه آن گاه کلاه را از سر برداشت و به هوا پرتاب کرد. حاضران از مشاهده این حال سخت در شگفت شدند. زیرا از آنجا که شاه را تارمویی بر فرق سر نبود غیر از هنگام خواب هرگز از سر کلاه بر نمی داشت.

صاحب‌خبر -
گروه تاریخ جهان نيوز: ناصرالدین شاه قاجار ۲۵ تیر۱۲۱۰ به دنیا آمد. او با ۵۰ سال پادشاهی، بعد از شاپور دوم ساسانی و طهماسب اول صفوی؛ درازترین دوره پادشاهی را در بین تمامی پادشاهان ایران داشته است.
 
ناصر الدین شاه ۱۱ اردیبهشت ۱۲۷۵ به دست میرزا رضا کرمانی کشته شد.

گزارش معیرالممالک از دربار ناصرالدین شاه در کتاب یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصر الدین شاه به چاپ رسید. ماجرای زیر از همین کتاب نقل شده است:
 
جمعه هفدهم ذی القعده سال یک‌هزار و سیصد و سیزده فرا رسید. شاه بامدادان به گرمابه رفت و بنا بر عادت، ناشتایی را با اشتهای فراوان در حمام خورد.

تاج الدوله به استقبالش رفت و زبان به تبریک و تهنیت گشود. شاه در جوابش گفت: تاجی! بحمدالله امروز دماغی داریم.

آن گاه کلاه را از سر برداشت و به هوا پرتاب کرد. حاضران از مشاهده این حال سخت در شگفت شدند. زیرا از آنجا که شاه را تارمویی بر فرق سر نبود غیر از هنگام خواب هرگز از سر کلاه بر نمی داشت.

ناصر الدین شاه که سبب تعجب آنان را دریافت گفت: آری بسیار مسرورم و باید سر آن را برایتان بگویم.

آن گاه چنین حکایت کرد: در نخستین سال سلطنتم، محمدولی میرزا که مردی جفردان و در علم هیئت و نجوم استاد بود طالع مرا استخراج کرد.

آنچه پیش بینی کرد از قبیل سوقصد در آغاز سلطنت، سه بار مسافرت به اروپا و چند پیشامد دیگر جملگی بدون کم و کاست درست در آمده است.
 
از جمله گفت: روز پنجشنبه شانزدهم ذی القعده ۱۳۱۳ خطری بزرگ تو را تهدید می کند.

هر گاه روز مزبور را به شب رساندی بدان چند سال دیگر هم با کمال اقتدار سلطنت خواهی کرد. اینک آنروز که دیروز بود به خوشی سپری شد.

به پاس این موهبت امروز به حضرت عبدالعظیم مشرف می شوم و نماز شکرانه را در حرم مطهر به جای خواهم آورد. سه روز دیگر هم مراسم جشن قرن آغاز خواهد شد.
 
چون شاه قدم در صحن حضرت عبدالعظیم نهاد میرزا علی اصغر امین السلطان صدر اعظم پیش رفت و گفت: چون چیزی به ظهر نمانده ناهار را در یکی از باغ های مصفا بخوریم و بعدازظهر که ازدحام زائران کمتر می شود به زیارت مشرف شوید.

شاه گفت: خیر؛ باید نماز ظهر را در حرم بگزارم.

حاجب الدوله گفت: چون درون حرم ازدحام بسیار زیاد است امر فرمایید تا قرق کنیم.

شاه در جوابش گفت: آنان به کار خویش مشغول هستند ما نیز به کار خود می پردازیم.


 
آن گاه به درون حرم رفت و به زیارت پرداخت و پس از طواف در قسمت بالای ضریح ایستاد و بنابر عادت دستمالی را از جیب بیرون آورد و به نماز ایستاد.
 
چون از نیایش به درگاه پروردگار فارغ آمد میرزا رضا کرمانی با ظاهری آرام و نیازمند؛ عریضه بر کف مردم را شکافت و به جانب شاه آمد و همینکه به تنگ وی رسید، پاشنه تپانچه را که زیر نامه پنهان ساخته بود فشرد.

صدای تیر در حرم طنین انداز شد و گلوله بر قلب شاه نشست. شاه بیچاره دست بر زخم دل نهاد و سوی آرامگاه همسر محبوبش جیران شتافت. اما چند گام به مقبره مانده پایش از رفتن بازماند. آهی کوتاه از سینه برآورد و نقش زمین شد.

صدر اعظم چون چنین دید فرمان قرق داد و گفت تا کالسکه سلطنتی را که بیرون بازار ایستاده بود به درون صحن آوردند و در برابر ایوان بازداشتند.

آن گاه امین خاقان پدر عزیز السلطان(ملیجک) را که کوتاه قد و باریک اندام بود گفت زیر لباده شاه برود و از پشت سر او را با هر دو دست محکم نگاه دارد.

عینک دودی دوردارش را نیز بر چشمش نهادند و صدر اعظم و مجدالدوله چنان دو سویش قرار گرفتند که گویی شاه به آنان تکیه کرده است.

بدین گونه جسم بیجان ملک صاحبقران را که سرانجام نتوانسته بود از سرنوشت خویش جان سالم به در برد درون کالسکه بردند و او را یک سر به قصر گلستان بردند.

بیشتر بخوانید:
سرنوشت پیکر یوسف پیامبر چه شد؟
آخوند شهیدی که روی شاهزاده قاجاری را کم کرد
خطای بزرگ و تاریخی بخش کوچکی از مردم ایران
شاه گمشده قاجار که با دو هزار تومان ساکت بود
چرا اسم نازی آباد تهران، «نازی آباد» شد؟
فرح پهلوی در فساد با این ملکه رقابت می‌کرد!

از گورستان وسط شهر تهران چه می‌دانید؟
فرجام عبرت آموز حرمسرای ناصرالدین شاه
 ماجرای نعل کردن زنان حرمسرای قاجار چه بود؟
ملکه زشت اما معروفی که از فراق شاه قاجار دق کرد!
پسربچه‌ زرنگی که سکه حاکم مصر را رد کرد
ماجرای قاتلی که در زمان امیرالمومنین قصاص نشد

شیخ بهایی با موش‌هایش شاه عباس را شکست داد!
داستان خانه مجردی غلام سلطان محمود غزنوی
ماجرای تعجب شاه عباس از احترام بین دو رفیق معروف
درس مهم سپاه مغول به فرخ نژاد و علی کریمی
قانون مشتی‌گری که رفیق شعبان بی‌مخ را نجات داد
شرط عضویت در «حزب خران»! +جزئیات
ریشه تاریخی اصلاح طلبان و اعتدالیون در دوره رضاخان
پیرزنی که راز پیروزی را به نادرشاه افشار آموخت

نظر شما