شناسهٔ خبر: 65893929 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مردم‌سالاری‌آنلاین | لینک خبر

چیستی حاکمیت حق مدار در آرمان شهدا

نگاهی به کتاب «داستان حکومت به منزله میراث شهدا» تالیف دکتر علی اصغر پور عزت، استاد دانشگاه تهران. - مردم سالاری آنلاين

سجاد عابدی

«هرگز مپندارید آنان که در راه خدا کشته شده اند، مرده اند، بلکه زندگانی هستند که در پیشگاه پروردگار ...

صاحب‌خبر -

«هرگز مپندارید آنان که در راه خدا کشته شده اند، مرده اند، بلکه زندگانی هستند که در پیشگاه پروردگار خویش روزی دارند. از آنچه خداوند از لطف خود بدان بخشیده شادمانند و درباره کسانی که هنوز بدانان نپیوسته اند خوشوقتند؛ چرا که نه بیمی بر آنهاست و نه اندوهناک می شوند. به نعمت و بخشش الهی شادمانند و به اینکه خداوند پاداش مومنان را از میان نمی برد.» (آل عمران، ۱۷۱-۱۶۹)

برای شروع از متنی که در مقدمه کتاب آورده شده است استفاده می کنم که مرا به شدت در فکر فرو برد. «تاکنون در باب معنی و مفهوم حکومت، سخنها گفته شده و مجموعه ای از استعاره های خوب و بد درباره آن به کار رفته و با تعابیر گوناگون، ستوده یا نکوهیده شده است؛ از «فرشته محافظ» گرفته تا «هیولای مستبد و سلطه گر»؛ از ایفا گر نقش «پدر» گرفته تا دولت «پاسبان» یا «داروغه» یا «سگ نگهبان» و از «عطیه الهی» گرفته تا «شر لازم و ضروری»!

اما در کتاب فوق توصیفی جدید برای حکومت به کار می رود؛ « یادگار و میراث شهید». وقتی این جمله را خواندم یاد سخنی از رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای افتادم که فرموده بودند: «گاهی رنج و زحمت زنده نگه داشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجاد علیه الصلاه و والسلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیها السلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند، بعد از آن هم همه ائمه علیهم السلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمل شدند. امروز، ما چنین وظیفه ای داریم.» (۱۷/۰۲/۱۳۷۶)

جنگ اگرچه تلخ و ناخوشایند است، اما از آن روی که جوهره مستور آدمی را در حضور صحنه های به رنگ خون آشکار می سازد؛ عرصه امتحان و معرفت نفس است و چه نیکو صفت بودند آنان که جان در طبق اخلاص نهادند و آن را در آتش جنگ گداختند؛ لایق حضور گشتند و در حرم امن الهی سکنی گزیدند آنان که خداوند در وصفشان فرمود:« وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ‎». مردانی که با اخلاص و ایثار خون سرخ خود را نثار جامعه کردند و جلوه های اطاعت و ولایت را در برابر جهانیان به منصه ظهور و بروز گذاشتند.

اکنون ماه آغازين سال ۱۴۰٣ هجری خورشیدی است و بیش از سی و ششسال از پایان جنگ تحمیلی می گذرد. آنچه از آن حماسه سترگ به جا مانده، برای شهیدان والا مقام، دستیابی به اوج آرزوهای معنوی و حضور در حلقه نورانی وصال معبود یکتا بوده و برای ما که از کاروان کوچندگان حریم یار واماندیم، ماندگاری در قافله غافلان و وانفسای زندگی مادی و پیچ و خم هزارتوی زندگی روزمره است.

اما ای شهیدان راه عشق! شما به خوبی می دانید که ما برای شما، دوستان و هم سنگران بی وفایی نبوده ایم و همواره برای زنده نگه داشتن نام و یاد شما، در حد بضاعت مان کوشیده ایم. نمی دانیم تا چه اندازه توانسته ایم یاد شما را زنده نگه داریم، و از آن مهم تر، راه شما را با اعمال صالح خود در تاسی به رفتارهای نیکوی شما، به دیگران بازشناسانیم، اما فقیرانه از شما یاران ملکوتی می خواهیم که شما نیز به یاد دوستان و هم سنگران قدیمی خود باشید و گاه گاهی این لطف کریمانه خود را به ما بنمایانید و به ما کمک کنید تا بتوانیم هر چه نیکوتر بارهای زمین مانده از دوش های پرتوان شما را به مقصد برسانیم.
شما به خوبی می دانید که سختی و سنگینی وداع حزن انگیز شما، بر ما بسیار گران آمده و ما در فراق شما با مسائل و مشکلات بسیاری دست به گریبانیم. ما به خاطر ایستادگی بر سر ارزش هایی که با شما آفریدیم، دردها و رنج های زیادی کشیده ایم و در نبودتان، نیش آتشین طعنه ها و زخم سوزناک تمسخرها را به جان خریده ایم. می خواستم بگویم که ای کاش بودید و می دیدید...؛ ولی جمله ام را اصلاح می کنم و می گویم خوش به حال شما که رفتید و ندیدید که زمانه چقدر فرق کرده و امروز یادآوری نام و خاطره شما برای بعضی ها چه قدر سخت و دشوار است.

راستی نمی دانم می دانید یا نه که بچه های جنگ، همان ها که در عرصه پرشور دفاع و جانبازی، نوجوانان و جوانانی کم سن و سال بودند، اینک همگی پا به سن گذاشته و پیر شده اند، و موهایشان با سپیدی و صورت هایشان با چین و چروک ها آشنا شده است.

آری، همان هایی که جنگ به آن مهابت و سختی را مدیریت می کردند و محاصره های ترسناک را به مدد الهی درهم می شکستند، اکنون هریک در گوشه ای از این شهر بزرگ بی سروته، در حصار مشکلات پر شمار به ظاهر کوچک اما طاقت فرسا به اسارت افتاده اند و البته هرازچندی، شاید ماهی یا سالی یک بار، آن هم به کمک معجزه روح ملکوتی شما و به بهانه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شیرین شما، گرد هم جمع می شوند و ... ساعتی، سلامی و صلواتی و روضه ای و نم اشکی و ... وسپس باز در هیاهوی خیابان ها و خانه ها گم می شوند. این ها، همان دوستان شمایند که بی تابانه حاضرند تمام دنیای نداشته خود را بدهند و در ازای آن، فقط یک شب دیگر لذت بودن در کنار شما را باز تجربه کنند.

اما ای شهیدان وادی وصال! فقیرانه از شما می خواهیم که ما را فراموش نکنید. دستمان را بگیرید. در این مهلکه های دشوار، تنهایمان نگذارید. راه باریک است و آسمان تاریک. نوری؛ کمکی؛ مژده ای؛ حتی انذاری و تنبیهی. رشته پیوندی را که با هم داشتیم، نگسلید دستان فقیر ما به آسمان محتاج تر است تا زمین. ما از شما انتظاری جز وفا نداریم. ما را طاقت انتظاری بیش از این نمانده است. بشتابید ....

اینک یادآوری گوشه ای از آن رشادت ها و شهادت ها در قالب این کتاب همچون نسیم مطهری است که بار دیگر عطر دل انگیز آن لاله های بهشتی را به مشام خوانندگان می رساند و پرتو هدایتی است تا از آن حماسه سازان فرا روی رهروان و آیندگان قرار گیرد. پندار ما این است که شهدا رفته اند و ما ما نده ایم، اما حقیقت آن است که شهدا زنده اند و زمان ما را با خود برده است. (شهید مرتضی آوینی(

شهادت راهی است که خداوند برای بقای بندگان خاص خودش قرار داده. شهید شاه عالم ناسوت است و ما نیز مردگان عادت روزمره دنیا و چه خام نظریم که خود را قادر بر توصیف شاهدان این عالم بدانیم چرا که دون را از عالی خبری نیست! اما هر آنچه که در توصیف شاهدان نوشته و گفته می شود تذکری است برای صیقل قلب های ما جاماندگان تا همچو برقی بر وجود غفلت زده ما فرود آید و چراغ راهی در این ظلمت زده آخرالزمان باشد.

 

فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ ۚ وَمَنْ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا.

 

برچسب‌ها:

نظر شما