شناسهٔ خبر: 65567349 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنو | لینک خبر

آینده قالیباف پس از 11 اسفند

محمدباقر قالیباف پس از ورود به عالم سیاست و بعد از اینکه در اولین رقابت انتخاباتی شکست خورد، در مسیر تقویت جایگاه خود نه مانند مهدی کروبی به‌دنبال ایجاد تشکیلات سیاسی رفت و نه در راستای رویکرد جبهه‎ای و خارج از تشکیلات راه روشنی را پیمود.

صاحب‌خبر -

آینده قالیباف پس از 11 اسفند

بررسی سناریوهای پیش‌روی رئیس مجلس یازدهم: آیا او متحدان سیاسی خود را تغییر می‌‏دهد؟

وقتی نتایج نهایی انتخابات مجلس دوازدهم مشخص شد، در کنار تفاوت فاحش آرای منتخب اول حوزه انتخابیه تهران با دور قبل که از 1 میلیون و 265 هزار و 287 رای محمدباقر قالیباف به 597هزار و 770 رای سیدمحمود نبویان تنزل یافته بود، کاهش آرای خود قالیباف و جایگاه او نیز در میان ورودی‌های این دوره نیز شوک‌برانگیز بود. این بار او با 447 هزار و 905 رای در جایگاه چهارم، آن هم بعد از نبویان، امیرحسین ثابتی و حمید رسائی قرار گرفت؛ سه چهره‎ای که در گفتمان اصولگرایی اگر نگوییم نقطه مقابل طیف قالیباف که خود را «نواصولگرا» می‎نامند، قرار دارند نام هر سه آنها در «لیست امنا» و «صبح ایران» است؛ دو لیستی که نزدیکی آنها به جبهه پایداری و شریان بر هیچ کس پوشیده نیست و طی 4 سال دوره حضور و ریاست قالیباف در مجلس یازدهم از منتقدان عملکرد هیئت‌رئیسه، به ویژه او بوده‎اند. بر همین اساس با توجه به اینکه، هم بنا بر میزان رای به نظر می‎رسد که اصولگرایان از جمله قالیباف همان پایگاه رأیی که تا ادوار گذشته انتخابات داشته‌اند و در نبود اصلاح‎طلبان و میانه‎روها در رقابت، مبتنی بر آن (حداقل در تهران) بر کرسی پست‎های انتخابی تکیه می‎زدند؛ از دست داده‎اند و هم در مقایسه با دوره گذشته میزان رای قالیباف در این انتخابات با ریزش محسوس 817 هزار و 382 رای روبه‌رو شد و او را به جایگاه چهارم کشانده است و هستند تحلیلگرانی که آنچه بر قالیباف در این لیست و چیدمان ورودی‌های مجلس دوازدهم از تهران گذشته را عملیات فریبی از سوی رقبایش عنوان کرده‎اند، در چنین شرایطی نگاهی به عملکرد و تصمیمات قالیباف و رویه‌ای که او در فضای سیاسی کشور از آن زمان که دیگر در جایگاه پاسدار و نیروی نظامی فعالیت نکرد و تلاش کرد چهره‌ای متفاوت، آن هم به‌عنوان بازیگر دنیای سیاست و سیاستمدار ایفا کند، می‎اندازیم؛ روندی که در انتخابات مجلس دوازدهم و در پی نتایج آن از افول جایگاه او هم در فضای جامعه و پایگاه رای مردمی و هم در میان اصولگرایان خبر می‎دهد؛ وضعیتی که در پی حواشی‌ای که در ماه‎‎ها و روزهای منتهی به انتخابات برای او رقم خورد و حالا با پایان انتخابات و رفتن او به مجلس دوازدهم نیز شایعاتی مبنی بر برنامه‎ریزی و تلاش جریان «امنا» و «شریان» برای ایجاد چالش در تایید اعتبارنامه‎اش آن هم به دلیل همین حواشی پیرامون خانواده‌اش را به همراه دارد و به نظر می‎رسد که این مخالفان به دنبال آن هستند که سرنوشتی همچون سرنوشت تاجگردون در مجلس یازدهم برای او رقم بزنند. البته در کنار این شایعات احتمال استعفای او از نمایندگی پیش از بررسی اعتبارنامه‌اش نیز به میان آمده و در پی ادامه این روند آینده سیاسی او را چه در جایگاه رئیس و نمایندگی مجلس و چه در پهنه سیاسی کشور با هاله‎ای از ابهام روبه‌رو کرده‎است.

 

ورود به سیاست

«من عرض می‌کنم به همه این قوا و به فرماندهان این قوا که این افراد در هیچ‌یک از احزاب سیاسی، در هیچ‌یک از گروه‌ها وارد نشوند. اگر ارتش یا سپاه پاسدار یا سایر قوای مسلحه در حزب وارد بشود، آن روز باید فاتحه آن ارتش را خواند. در حزب وارد نشوید، در گروه‌ها وارد نشوید، اصلاً تکلیف الهی– شرعی همه شما این است که یا بروید حزب یا بیایید ارتش باشید. مختارید از ارتش کناره‌گیری کنید بروید در حزب، میل خودتان، اما هم ارتش و هم حزب معنایش این است که ارتشی باید از ارتش‌اش دست بردارد، بازی‌های سیاسی باید توی ارتش هم وارد بشود، در هر گروهی که وارد هستید، باید از آن گروه جدا بشوید. ولو یک گروهی است که بسیار مردم خوبی هم هستند، ولو یک حزبی است که بسیار حزب خوبی هست. لکن اصل وارد شدن در حزب برای ارتش، برای سپاه پاسداران، برای قوای نظامی و انتظامی وارد شدنش جایز نیست، به فساد می‌کشد اینها را و من عرض می‌کنم که کسانی که در رأس ارتش هستند و کسانی که در رأس سپاه پاسداران هستند، موظف هستند که ارتش را و سپاه را و سایر قوای مسلح را از احزاب کنار بزنند و اگر کسی در حزب هست، باید او را از ارتش بگیرید یا در آنجا یا در اینجا و همین‌طور سپاه پاسداران و همین‌طور سایر قوای مسلح باید وارد درجات سیاسی نشوند تا انسجام پیدا بشود. اگر وارد بشود بالاخره به هم خواهید زد خودتان را و بالاخره در مقابل هم خواهید ایستاد و نظام را به هم خواهید زد و اسلام را تضعیف خواهید کرد، تکلیف همه شما این است که با هم باشید بدون اینکه در یک حزب یا در گروهی وارد شده باشید، هر گروهی می‌خواهد باشد. باید شما مستقل بدون اینکه پیوند به یک گروهی داشته باشید مستقل باشید و از حزب‌الله تعالی شانه. (صحیفه امام خمینی، جلد 16، ص 110 و 111 )» این سخنان امام خمینی در طی همه سال‎های بعد از پیروزی انقلاب قرار بود مانع از آن باشد که خادمان کشور در ارتش و سپاه وارد رقابت‎های انتخاباتی شوند. البته برای رفع این مشکل و حفظ احترام سخن رهبری بسیاری از چهره‌های نظامی پیش از ورود به انتخابات لباس نظامی‌گری را از تن در می‎آورند. از جمله این افراد محمدباقر قالیباف است؛ چهره‌ای که از سن 18سالگی به سپاه پاسداران پیوست، در ۲۲ سالگی و در بحبوحه جنگ ایران و عراق به فرماندهی لشکر ۵ نصر خراسان منصوب شد و پس از پایان جنگ و در سال ۱۳۷۳ به فرماندهی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء رسید و سه سال پس از آن با انتصاب مقام رهبری، فرمانده نیروی هوایی سپاه شد. البته نام محمدباقر قالیباف در افواه جامعه و عالم سیاست با کنار گذاشتن لباس نظامی‎گری پیش از انتخابات دوره نهم ریاست‌جمهوری به میان آمد اما اگر تورقی در تاریخ و جست‌وجویی در اخبار دهه پیش از آن داشته باشیم، این حضور، اولین نقش‌آفرینی او در پهنه سیاسی کشور نبود. پیش از این نام قالیباف به‌عنوان یکی از فرماندهان سپاه در میان امضاکنندگان نامه‎ای به چشم آمد که در جریان ناآرامی‎های کوی دانشگاه، دو سال پس از آغاز ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی(1378) با بیان اینکه «جناب آقای رئیس‌جمهور، اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید، فردا آن‌قدر دیر و غیرقابل جبران است که قابل تصور نیست. در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرت‌عالی اعلام می‌داریم کاسه‌ی صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمی‌دانیم»، به نقد عملکرد دولت پرداخته بودند. نامه‎ای که او 14 سال بعد در مناظرات انتخاباتی اعلام کرد، نویسنده‌اش خودش بوده است. چنانچه او تصریح کرد:«حادثه سال 1378 که در کوی دانشگاه اتفاق افتاد، آن نامه‌ای را که نوشته شد، من نوشتم. بنده وقتی دانشجویان در کف خیابان به سمت بیت رهبری راه افتادند، فرمانده نیروی هوایی سپاه بودم. عکس من الان روی موتور ۱۰۰۰ با چوب هست. با حسین خالقی. ایستادم کف خیابان که کف خیابان را جمع کنم. آن‌جایی که لازم باشد بیاییم کف خیابان و چوب بزنیم، جزو چوب‌زن‌ها هستیم؛ افتخار هم می‌کنیم». البته بنابر اظهارنظر حسن روحانی از رقبای انتخاباتی او در دوره یازدهم ریاست‌جمهوری، قالیباف در جریان ناآرامی سال 1382 دانشگاه‎های تهران و علامه طباطبایی نیز گفته بود: «دانشجویان بیایند تا ما گازانبری برنامه داریم تا کار را تمام کنیم.» انتشار فایل صوتی سخنرانی قالیباف در یک جمع بسیجیان نشان داد او که در سال 1382 و آن حوادث در دانشگاه‎ها فرمانده وقت نیروی انتظامی بود، مجوز ورود به دانشگاه و حتی تیراندازی را به درخواست خود از شورایعالی امنیت ملی گرفته است.

 

انتخابات ریاست‌جمهوری نهم

انتصاب قالیباف از سوی رهبری به‌عنوان فرماندهی نیروی انتظامی کشور در سال 1379 و ایجاد سامانه پلیس 110 و مدرنیزه کردن بخش‌های مختلف پلیس مانند پلیس الکترونیک و تجهیز پلیس ضدشورش به وسایل جدید در دوره مدیریت او موجب شد که نامش بیش از پیش در جامعه شناخته شود و همین هم سودای پاستورنشینی را به سر او انداخت و او پس از دوران اصلاحات در انتخابات ریاست‌جمهوری نهم با شعار «زندگی خوب برازنده ایرانی» و به‌عنوان گزینه «اصولگرایان تحول‌خواه» و «جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی» وارد رقابت انتخاباتی و به‌صورت رسمی عالم سیاست شد.

البته در این انتخابات یک گروه متشکل از علی‌اکبر ناطق‌نوری، رئیس شورای هماهنگی، حبیب‌الله عسگراولادی، دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری، محمدرضا باهنر، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین، سیدرضا تقوی، عضو جامعه روحانیت مبارز و حسین فدایی، دبیرکل جمعیت ایثارگران تشکیل و مقرر شد که پنج نفر از اعضای شورای هماهنگی، محمود احمدی‌نژاد، احمد توکلی، محسن رضایی، علی لاریجانی و علی‌اکبر ولایتی، وارد رقابت‌های انتخاباتی شوند تا سرانجام طبق نتایج نظرسنجی‌ها، کاندیدای نهایی اصول‌گرایان برای ریاست‌جمهوری انتخاب شود. احمدی‌نژاد به‌عنوان کاندیدای جمعیت ایثارگران، معتقد بود که ناطق‌نوری و جناح راست پیشاپیش تصمیم‌شان را برای حمایت از ولایتی یا لاریجانی گرفته‌اند؛ بنابراین چارچوب مدنظر شورای هماهنگی را نپذیرفت. با ورود قالیباف به انتخابات با توجه به نظرسنجی‎ها او در موقعیت خوبی قرار داشت و همین موجب شد که توکلی به نفع او کنار رود اما بقیه چهره‎ها چنین همراهی‌ای انجام ندادند و او یکی از 5 گزینه اصولگرایان در انتخابات در کنار اکبر هاشمی‎رفسنجانی، محمود احمدی‌نژاد، محسن رضایی و علی لاریجانی بود. البته در این انتخابات رضایی پیش از برگزاری انتخابات انصراف داد و بقیه در رقابت باقی ماندند تا او با کسب آرای ۱۳ درصد شهروندان، در میان ۷ نامزد پس از هاشمی‌رفسنجانی، محمود احمدی‌نژاد و مهدی کروبی در جایگاه چهارم بایستد و علی لاریجانی، مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده پس از او قرار بگیرند. پیروز نشدن او در انتخابات و شیفت او از فضای نظامی به فضای سیاسی، به نظر می‎رسد برای او و هم‌جریانی‎های او، ضرورت فعالیت مستمرتر و مشخص‎تر در عالم سیاست را برای جا بازکردن ایجاد کرده بود. البته او به فاصله اندکی پس از این شکست به‌عنوان شهردار تهران انتخاب شد.

 

انتخابات 1392

محمدباقر قالیباف پس از ورود به عالم سیاست و بعد از اینکه در اولین رقابت انتخاباتی شکست خورد، در مسیر تقویت جایگاه خود نه مانند مهدی کروبی به‌دنبال ایجاد تشکیلات سیاسی رفت و نه در راستای رویکرد جبهه‎ای و خارج از تشکیلات راه روشنی را پیمود. او که حالا در قامت شهردار تهران فعالیت می‎کرد؛ کم‌کم از چهره اصولگرای تحول‌خواه که ظاهری متفاوت از جریان سنتی اصولگرایی را نشان می‎داد، به سمت اصولگرایی تندروانه‌تری حرکت کرد. به‌ویژه پس از اینکه در زمان انتخابات ریاست‌جمهوری 1388 شائبه حمایت ضمنی او از میرحسین موسوی در میان جریان اصولگرایی به میان آمد و به نظر می‎رسد او برای اثبات این عدم همسویی طی 4 سال از آن چهره اولیه به چهره جدیدی رسید.

او در این مسیر در سخنرانی ۹ دی ۱۳۹۱ درباره احتمال حضور سران جنبش سبز در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۲ گفت:«سران فتنه در انتخابات 1388، مجرم هستند و غلط است بگوییم که آن‌ها با عذرخواهی می‌توانند برگردند.» او که به جریان اصولگرا وابسته است، از معترضان سال 1388 به عنوان «براندازان فتنه‌گر» نام برد که «اقلیتی کوچک بوده و هستند که همواره از سوی ملت ایران و جریان‌های سیاسی درون نظام حذف و طرد شده‌اند.» و با این سخنان خود را از همه شائبه‌ها و شایعات تبرئه کرد.

البته که چون سابقه فعالیت سیاسی و وابستگی او به تشکل و نگاه خاصی از اصولگرایان، نه سنتی‎های آن و نه چپ جدید (که احمدی نژاد را می‎توان نمادی از آن دانست) و نه تندروهای آن باز نمی‎گشت و در این 8 سال تا انتخابات 1392 که او دوباره کاندیدای ریاست‌جمهوری شد، به نظر نمی‎آمد که او برای تعریف جایگاهش در فضای سیاسی اصولگرایی برنامه‌ای داشته، بر همین اساس باردیگر در سال 1392 و انتخابات ریاست‌جمهوری با بحران حمایت اصولگرایان مواجه شد. او این بار در کنار سعید جلیلی، گزینه جبهه پایداری، علی‌اکبر ولایتی، گزینه جبهه پیروان خط امام و رهبری و محسن رضایی، جبهه ایستادگی قرار گرفت و عملاً اگرچه او از سوی جمعیت «پیشرفت و عدالت» به دبیرکلی مرتضی طلایی حمایت می‎شد و به نوعی طیف حامیان قالیباف را تشکیل داده بود و اگرچه رای دوم پس از حسن روحانی را آورد اما باردیگر ناکام انتخابات بود و 4 سال دیگر تا انتخابات ریاست‌جمهوری 1396 را به عنوان شهردار به فعالیت ادامه داد و عملاً همراهان و حامیانش در شهرداری و شورای شهر و همان حزب حامی‌اش فعال بودند.

 

انتخابات 1396

قالیباف در دوران حضورش به‌عنوان شهردار پس از سال 1392 با اولین افشاگری‎ها درباره فعالیتش به‌ویژه در حوزه شهری روبه‌رو شد. در شهریور ۱۳۹۵ روزنامه شرق خبر از واگذاری املاک شهرداری با تخفیف بالا به بعضی از مدیران شهری داد و سپس سایت معماری‌نیوز متن نامه سازمان بازرسی کل کشور را منتشر ساخت که در آن نام و جزئیات میزان تخفیف ارائه‌شده به ده‌ها نفر و چندین تعاونی توسط شهرداری افشا شد. در نتیجه این گزارش سردبیر سایت معماری‌نیوز با شکایت قالیباف و چمران، زندانی شد. این اولین افشاگری درباره او و البته یک‌سال قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری 1396 بود؛ فضای ایجادشده اطراف او به نحوی پیش رفت که اگرچه جمعیت مردمی نیروهای انقلاب(جمنا) او را گزینه نهایی خود دانستند اما پس از اینکه جامعتین و جبهه پایداری حمایت خود را از ابراهیم رئیسی، دیگر کاندیدای حاضر در انتخابات اعلام کردند، او نیز پس از مناظره‌ها با حضور در مصلی به نفع رئیسی انصراف داد و عملاً اولین مخالفت‎ها با او از سوی جبهه پایداری و جریان‌های تندروتر در این دوره نمایان شد؛ روندی که به مرور در فضای اصولگرایی گسترده‌تر شد؛ چنانچه یک‌بار موجب جدایی شورای ائتلاف نیروهای انقلاب(شانا) از جمنا شد و در نهایت هم دوگانه‌ای را در شانا نسبت به او ایجاد کرد.

 

انتخابات 1398 و 1400

شانا تقریباً چندماه قبل از انتخابات مجلس یازدهم در آذرماه 1398 حول چهره‎هایی مانند غلامعلی حدادعادل و مصطفی چمران شکل گرفت. عملاً پس از اینکه بعد از 1388 به مرور ریش‌سفیدان جبهه اصولگرایی با بی‌مهری بدنه این جریان روبه‌رو شدند و جریان اصولگرایی سنتی به محاق رفت؛ شاهد آن بودیم که این جریان تلاش کرده حول چهره‌های تندروتر و یا جوان‌تر گرد آید. چنانچه یکه‌تازی جبهه پایداری که از همان ابتدای تاسیس در سال 1390 در همه انتخابات به وضوح محسوس بود و با قانون «یا با ما یا بر ما» مسیر سیاسی خود را طی کرده بودند؛ در این انتخابات هم لیست جداگانه‌ای ارائه کردند و عملاً در انتخابات حداقلی و رقابت بین اصولگرایان در برابر لیست «ایران سربلند» به سرلیستی قالیباف قرار گرفتند و در برابر 173 کرسی که این لیست به دست آورد بالغ بر 90 کرسی را به خود اختصاص دادند و دوگانه‌ای را در فضای مجلس یازدهم ایجاد کردند با همان رویکرد همیشگی جبهه پایداری که با سروصدا و تخریب فضا را برای خود و نقش‌آفرینی باز می‎کرد، این شرایط را در مجلس علیه رقیب درون‌جریانی خود یعنی قالیباف و حامیان‌شان ایجاد کرد. چنانچه دو سال بعد در آستانه انتخابات 1400، شاهد آن بودیم که 200 نماینده مجلس در نامه‌ای از ابراهیم رئیسی برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری دعوت کردند. این در حالی بود که شانا تصمیمش بر حمایت از قالیباف در انتخابات بود؛ و حتی دعوای شانا و شورای وحدت هم درباره پدرخواندگی جامعتین و تشکل حامی او هم در اینجا اوج گرفت اما در نهایت قالیباف کنار کشید و حتی از شانا خواست که به حمایت از رئیسی بپردازند و آنها هم همسو با شورای وحدت، ابراهیم رئیسی را به‌عنوان کاندیدای اصلی خود معرفی کردند.

 

انتخابات 1402

فروردین‌ماه 1401 بود که عکس خانواده قالیباف که به ترکیه رفته بودند، در فضای مجازی پخش شد و با بیان علت سفر خانواده او سیسمونی‌گیت برای او رقم خورد. چندی پیش از انتخابات 1402 نیز خبر از حضور دیگر فرزندنش در کانادا و تلاش برای گرفتن شهروندی این کشور سروصدای بسیاری را به همراه داشت. ضمن اینکه در مجلس هم حملات بسیاری به عملکرد او در جایگاه رئیس مجلس از سوی جریان رقیبش صورت گرفت. به‌عبارتی در دو سال پس از انتخابات 1400 و در ادامه فعالیت سیاسی قالیباف او که بنا بر تعریفش در اواخر تیرماه 1396، خود را نواصولگرا می‎نامید (قالیباف در نامه‌ای با اشاره به اینکه به این باور رسیده‌ام که «تغییر اساسی در نحوه کنش جریان اصول‌گرایی یکی از مطالبات اصلی امروز شما جوانان مؤمن و دلسوز انقلاب و کشور است»، تأکید کرد که اصول‌گرایی باید با حفظ مبانی و ارزش‌های انقلابی جمهوری اسلامی، حرکت در راستای نواصولگرایی را هرچه زودتر آغاز کند.) هنوز جایگاهش در فضای اصولگرایی آن‌طور که باید و شاید تثبیت نشده و روند به‌گونه‌ای پیش می‎رود که احتمالاً پیش از این تثبیت عبور از او رقم می‎خورد. او در انتخابات 1402 هم بر همراهی شورای ائتلاف و حامیانش که در جمعیت پیشرفت و عدالت حضور دارند، مانند محسن پیرهادی و محمدامین احدیان تکیه زده بود و حالا پس از اعلام نتایج انتخابات، برخی از رودست خوردن او از طرف جبهه پایداری و همفکران آن سخن می‎گویند. چنانچه وقتی جبهه پایداری با شانا ائتلاف کرد؛ هم‌زمان در دو لیست «صبح ایران» و «امنا» نیز حضور داشت و اکثریت ورودی‌های تهران را این جبهه به دست آورد. همزمان با این اتفاق رفتار جبهه پایداری و تحلیل موقعیت قالیباف و آینده سیاسی او نیز مورد توجه قرار گرفت. او که در رفتارش شاید مواضع کندروانه‌تری نسبت به جبهه پایداری و همسویان او داشته است؛ حالا با شرایط تعلیق وارونه روبه‌رو است. مثلاً طی این روزها برنامه جبهه پایداری او را با توئیت چهار سال پیش امیرحسین ثابتی، دومین نفر در انتخابات اخیر از تهران توضیح می‎دهند که او نوشته بود:«اگر قرار باشد واقعاً یک مجلس انقلابی به معنای واقعی کلمه شکل بگیرد برای رئیس مجلس باید از «مشهورات کاذب» عبور کرد و به ریاست افرادی از این دست فکر کرد: حمید رسایی؛ علیرضا زاکانی، الیاس نادران، سیدمحمود نبویان.» و آنچه در این انتخابات رخ داده را برداشت محصول برنامه‌هایی از آن زمان عنوان کرده‌‌اند. البته که آینده قالیباف با این اوصاف در هاله‌ای از ابهام است و شاید هم در مسیر تایید اعتبارنامه داستانی به پا شود و اگر او از این گیت هم عبور کند؛ ریاست مجلس او مرحله بعدی برای مقابله جبهه پایداری با او خواهد بود. درباره کاهش رای و آینده فعالیت سیاسی او مهدی محمدی، مشاور سیاسی‌اش نوشته است:«مشخصاً رای محمدباقر قالیباف به یک‌چهارم رای انتخابات قبلی کاهش یافته است. یک دلیل اصلی تخریب‌هاست که از روز اولی که او پای به مجلس گذاشت آغاز شده است. [...] یک مسئله بسیار بنیادین البته درک این نکته است که نسل جدیدی از انقلابیون ظهور کرده که در بستر شبکه عمل می‌کند و جامعه و جهان متفاوتی از گذشتگان دارد. من تصور می‌کنم از این پس باید بسیار بیشتر از تلاش برای ایجاد مکانیسم‌های انتخاباتی، باید به ایجاد مکانیسم‌های گفت‌وگو با این نسل اندیشید. این هم یک تکلیف جدید است[...] اصل مسئله این است که داستان نه انتخابات مجلس بود و نه شخص قالیباف. مسئله بسیار فراتر از این است و ماشین تخریب داخلی و خارجی که ایجاد شده هم اهدافی بسیار بزرگ‌تر دارد. مشخصاً از نظر برخی، قالیباف اولین گزینه از فهرست افراد مهمی است که باید از سر راه برداشته شوند. نوبت بقیه به زودی خواهد رسید گرچه که تخریب آنها به آسانی قالیباف نخواهد بود.» البته این تحلیل به درستی به نکته پیاده کردن افراد از قطار اصولگرایی اشاره کرده است و با توجه به یکدست‌سازی در پیش گرفته‌شده حتی این پیاده کردن شاید از قطار انقلاب نیز صورت بگیرد اما با توجه به اینکه طی همه این سال‌ها ما با قالیبافی روبه‌رو بودیم که اگرچه به تندروی پایداری‌چی‌ها نبوده اما نوسان شخصیت سیاسی او به‌گونه‌ای است که اصول او در فضای سیاسی کشور به درستی مشخص نیست و آینده او هم براساس همان نابسامانی تعریف از اندیشه و رویکردش در فضای سیاسی نامشخص است. حال سه مسیر پیش روی او به چشم می‎آید؛ 1- در همان مسیر پیشین و با تکیه بر همان دوستان ادامه دهد که احتمالاً در برابر جریان تندرو و نسل نوی اصولگرایی که خواهان عبور از ریش‌سفیدان ریشه‌دار خود هستند؛ قدرت ایستادگی را از دست داده (اگرچه طرازش با آنها متفاوت است اما رویکردش به این جریان سنتی نزدیکتر بوده) همین احتمالاً موجب پایان عمر سیاسی‌اش شود 2- اینکه او در ادامه مسیر هم‌قطارانش را عوض می‌کند و همسو با جبهه پایداری و همفکران آن راه جدیدی برای خود تعریف می‌کند که اگرچه بقای آن را تضمین می‎کند اما از جرگه آن دسته از سیاستمدارانی که سایر جریان‌ها هم او را گزینه‌ای می‎دانند (که ریسک اعتماد به او را همچنان باور دارند) خارج می‎شود. ۳- برای مقابله با جریان تخریبگرش با جریان رقیب باقیمانده در مجلس (میانه رو ها و اصلاح طلبان حداقلی) همراه شود تا در مسیر دیگری (همچون لاریجانی) حداقل برای مدتی سیاستمداری را ادامه دهد.

نظر شما