به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، حمید کاویانی شاعر آئینی به مناسبت تاسوعای حسینی غزلی سروده است که باهم میخوانیم.
تنها دوای دردهای بیدوا عباس
تنها دوا، دفع بلا، دارالشفا عباس
خواندند او را اینچنین: ماهِ بنیهاشم
این بیشتر بوده است مدحِ ماه تا عباس
وقتی گِره انداخت در ابرو زمان فهمید
زین پس گره وا میکند از کارها عباس
آمد لبِ آب و نیامد آب بر لبهاش
ماندم که دریا تشنهتر بوده است یا عباس
بخشید دست خویش را گویا که دشمن هم
هنگام قطعِ دستِ او گفته است: یاعباس
امید دستم قطع شد، شد مشک چشمم پر
خیلی غریبم بیتو ای درد آشنا عباس
خورده گره روی گره روی گره کارم
مشکل گشا، مشکل گشا، مشکل گشا عباس
من شک ندارم «شهریار» اینگونه هم گفته است:
ای عهدهدارِ مردمِ بیدست و پا عباس
دستت جدا گردید و قَدَّت «دال» شد، مگذار
یکدم شود از دامنَت دستم جدا عباس
رفتی و دریا بعد تو اشکش دم مشک است
هر موج در هر سجده میگوید: بیا عباس
گاهی بیا و در تهِ مجلس مرا دریاب
ای همنشینِ گریههای بیصدا عباس
از تو به جز تو حاجتی دیگر ندارم من
باب الحوائج؛ بس که میخواهم تو را عباس
تا که شرابی صاف باشم فرصتی ساقی
بگذار باشم اربعینها کربلا عباس
جمعیتِ ما سینه زنها نگْسَلَد از هم
دل بسته ایم از بس به ارباب وفا عباس
پایان پیام/
نظر شما