دولت سیزدهم درحالی در پایان خرداد ماه سال ۱۴۰۰ انتخاب شد که کلاف سردرگم سیاست خارجی کشور در مقابل اقدامات مخرب غرب مشکلات متعددی را در مسیر پیش رو نشان میداد. آمریکا چند سال قبل یعنی در اردیبهشت ۱۳۹۷ از برجام خارج شده و اروپا نیز بر خلاف شعارها و ادعاها عملا مسیر بدعهدی آمریکا را در پیش گرفته بود.
سیاست خارجی ایران در برابر فشار حداکثری آمریکا نیز با رویکردهای دوگانه در داخل کشور درگیر بود. دولت وقت ایران بدون توجه به ایده اقدام متقابل و بازدارنده در برابر نقض عهد برجامی مسیر چانهزنی و دیپلماسی صرف را پیگیری میکرد اما ساکنان بهارستان اعتقاد داشتند دست پایین ایران در صنعت هستهای در نتیجه استمرار اجرای محدودیتهای برجامی پس از خروج آمریکا از توافق، مانع رفع تحریمها شده است. از همین رو بود که مسیر تصویب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها در راهروهای بهارستان طی مسیر کرد و به نتیجه رسید.
از سوی دیگر در زمان انتخاب آیت الله رئیسی به ریاست جمهوری، جو بایدن رئیسجمهور دموکرات آمریکا هنوز یکسالگی دولت خود را نیز پشت سر نگذاشته بود. بایدن با انتقادات فراوان به سیاست خارجی دولت سابق آمریکا قدرت را به دست گرفته بود و همین گمانهزنی برخی محافل بر تغییر رویه آمریکا در ارتباط با ایران و برجام را تقویت میکرد. اما اولین روزهای تکیه زدن بایدن بر صندلی اتاق بیضی شکل کاخ سفید نشان داد دولت جدید آمریکا همچون سلف خود به دریافت امتیازات فرابرجامی از ایران اعتقاد دارد.
رئیس جمهور جدید آمریکا در ایام انتخابات از تجدیدنظر جدی در سیاست خارجی آمریکا سخن میگفت و حتی در روز ابتدایی قدرت گرفتن خود ۱۷ فرمان اجرایی صادر کرد و مهر بطلانی بر تصمیمات جنجالی ترامپ زد. او در این تصمیمات بازگشت به توافق پاریس، برداشتن ممنوعیت ورود به آمریکا و پایان وضعیت اضطراری در مرزهای آمریکا و مکزیک و دهها موضوع مشابه را اعلام کرد اما هیچ اشارهای به پرونده توافق برجام نداشت.
این عملکرد نشان داد آنگونه که آنتونی بلینکن پیش از رسیدن به صندلی وزارت خارجه آمریکا وعده داده بود دولت بایدن برجام را «سکویی برای دستیابی به توافق طولانیتر و قویتر» میدید و در پی امتیازگیری در حوزه «مسائل موشکی و منطقه» بوده است. فهم این مساله توسط دولتمردان جدید مبنی بر اینکه آمریکا زیادهخواهی برای دستیابی به برجامهای جدید را پیگیری میکند منجر به عبور از ایدهآل اندیشی و خوشبینی افراطی به واقع گرایی در دولت سیزدهم شد.
آرایش سیاسی دولت سیزدهم در برابر پلن A
با آغاز مذاکرات در دولت جدید از آذرماه ۱۴۰۰، تیم مذاکره کننده کشورمان اعلام کرد مذاکرات را با هدف «رفع تحریمها» و متعهد کردن آمریکا به تعهدات برجامی خود پیگیری میکند و هیچ گفتوگویی در خصوص موضوعات فرابرجامی به خصوص مسائل منطقهای و موشکی را نمیپذیرد. این مساله به خوبی نشان میداد در مذاکرات پیشین آمریکاییها درصدد تحمیل توافقی فرابرجامی به ایران بودند. این مهم را کاظم غریبآبادی سفیر و نماینده دائم ایران نزد سازمانهای بینالمللی که در مذاکرات وین در دولت سابق حضور داشت بعدها فاش کرد و اعلام داشت غربیها بهدنبال گنجاندن مسائل غیرهستهای در مذاکرات ناکام وین بودند. وی گفته بود: «در وین، آمریکا و غربیها بهدنبال اهداف خاص خود بودند. این موضوع نشان داد که آنها همچنان به تفاهم هستهای بهعنوان پلی برای ورود به سایر موضوعات غیرمرتبط مانند مسائل منطقهای و موشکی نگاه میکنند. این سری، حتی فراتر رفتند و اصرار کردند که خواستهشان بهنوعی در متن گنجانده شود. هدفشان این است که از این طریق بلافاصله بعداز هر تفاهمی، سراغ این موضوعات بیایند و آن را جزئی لاینفک از تفاهم هستهای تلقی و زمینه را برای مداخلات خود در این حوزهها فراهم کنند و هرکجا هم که به اهداف خود نرسیدند، ایران را مقصر معرفیکرده و زمینه را برای اعمال فشار به بهانههای دیگر بر ایران فراهم کنند.»تیم مذاکره کننده دولت سیزدهم اما اجازه مطرح شدن مسائل فرابرجامی و همچنین سواستفاده از متن و واژگان حقوقی و سیاسی در متن توافق احتمالی را نداد.
فارن افرز در ماههای ابتدایی مذاکرات به تلاشهای بی حاصل دولت بایدن برای برجام های دو و سه نیز اشاره کرد و نوشت: «اگرچه دولت بایدن در ابتدا قصد داشت از احیای توافق به عنوان بستری برای مذاکرات آتی با ایران استفاده کند، اما این چشم انداز مبهم به نظر می رسد. مقامات آمریکایی و اروپایی احتمالاً استدلال خواهند کرد که اگر ایران خواهان یک توافق پایدارتر است، باید برای آن مذاکره کند. اما تهران نتیجه معکوس خواهد داد.»
تیم مذاکره کننده کشورمان برای جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته به دقت بر سر محتوای توافق احتمالی حساسیت به خرج داد تا جاییکه اولیانوف نماینده روسیه در سازمانهای بین المللی در توصیف این مساله گفت: «همکاران ایرانی برای منافع ملی ایران همچون شیر میجنگند و واقعا همینطور است. آنها برای هر ویرگول و کلمهای میجنگند و موفق بودهاند. من باید این را بگویم که دکتر باقری و تیمش دیپلماتهای بسیار کارآمدی هستند.»
نمونهای از سرسختی تیم مذاکره کننده ایران در برابر پلن اول دولت جوبایدن را میتوان در صحبتهای مدیر پروژه ایران در گروه بینالمللی بحران دید. علی واعظ درباره افزایش امتیازات دریافتی ایران در دور جدید مذاکرات ایران گفته بود: اروپاییها میگویند تیم جدید به علت سرسختی در مذاکرات توانست امتیازات بیشتری در حوزه رفع تحریم و راستیآزمایی بدست بیاورد. مدیر پروژه ایران در گروه بحران همچنین گفته بود در توافقی که الان مذاکره شده آمریکا بسیاری از امتیازات را پیشاپیش به ایران خواهد داد.
اختلاف و سردرگمی در تیم مذاکره کننده آمریکا
گفتوگوهای غیرمستقیم ایران و آمریکا و جلوگیری از سوءاستفاده آمریکاییها توسط تیم مذاکره کشورمان حتی باعث شد برخی اعضای تندرو تیم آمریکایی از روند گفتوگوها کناره گیری کنند. استعفای چندتن از اعضای تیم مذاکره کننده آمریکایی از جمله ریچارد نفیو معمار تحریمها علیه کشورمان و همچنین «دان شاپیرو» سفیر اسبق آمریکا در رژیم صهیونیستی که پس از هفت ماه از پیوستن او به تیم آمریکا انجام شد و از او با عنوان «نجواگر اسراییل» یاد میشد را میتوان از شواهد به شکست کشاندن ایده «توافق گستردهتر و قویتر» آمریکاییها توسط دولت سیزدهم معرفی کرد.
دولت جو بایدن از یک سو در دستیابی به اهداف ضدایرانی خود در مذاکرات نیمه دوم سال ۱۴۰۰ و نیمه اول سال ۱۴۰۱ ناکام مانده بود و از سوی دیگر تحت فشار مخالفان سیاسی خود قرار داشت. سناتور تد کروز میگفت دولت بایدن کنگره را «عمداً» در مورد جزئیات توافق هستهای احتمالی با ایران در جریان نگذاشته است چون «یک توافق وحشتناک برای آمریکا» در حال رقم خوردن است. «جیم ریش» بالاترین مقام جمهوریخواه در کمیته روابط خارجی سنا هم گفته بود: «ایران در مذاکرات وین آمریکا را تحقیر کرده و به اتاق مذاکرات با ۱+۴ راه نداده است. ما مجبور بودیم از سوراخ دیوار (سوراخ کلید) میز مذاکرات را دنبال کنیم» او در ادامه با تمسخر پرسیده بود: «آیا هیچ یک از شما قراردادی را امضا میکند یا وارد مذاکره میشود که در زمان مذاکره اجازه ورود شما را به اتاق ندهند؟»
عدم دستیابی تیم مذاکره کننده آمریکا به اهداف فرابرجامی و ضعف داخلی دولت بایدن تصمیم گیران این کشور را به بی ارادگی، سردرگمی و تنگنای تصمیم گیری کشاند.
پلن B و تکرار رویاهای ضدایرانی
غربیها با اعلام ضربالاجلهای تکراری ادعا میکردند این ایران است که باید تصمیم گیری کرده و خواستههای آنها را بپذیرد. در حالی که ایران بارها اعلام کرده بود تنها به توافقی که به رفع موثر تحریمها منتج شود و روند راستی آزمایی و تضامین لازم برای جلوگیری از بدعهدی آمریکا را پیش بینی کرده باشد اقبال نشان خواهد داد.
به نظر میرسید آمریکا در آستانه یک سالگی مذاکرات رفع تحریم تلاش داشت تا یک بار دیگر شانس خود برای افزایش فشار بر ایران و امتیازگیری از کشورمان را بیازماید. اشاره مقامات این کشور به روی میز بودن پلن B آمریکا علیه ایران همین مساله را نشان میدهد.
فوت مرحومه مهسا امینی و حوادث پس از آن در شهریور ۱۴۰۱ بهانه خوبی برای افزایش فشارهای سیاسی و امنیتی در کنار تحریمهای اقتصادی داده بود و عملا بستر را برای اجرای پلن B آمریکا فراهم کرد.
وزارت خارجه آمریکا که بارها اعلام کرده بود «سیاست فشار حداکثری شکست مفتضحانه خورده است» ترجیح داد تا با اعلام وقفه در روند مذاکرات اهرمهای فشار دیگری علیه ایران خلق کند و پروژه انزوای ایران را با ادامه کارزار فشار حداکثری کلید بزند.
رسانهها و اندیشکده های غربی همه به خوبی آشوبها در نیمه دوم سال ۱۴۰۱ را به عنوان فرصتی مدنظر قرار داشتند که از قبال آن میتوانستند اهدافی که تا به حال قادر به تحقق آن نبودند را بدست آوردند. رویترز در این باره نوشته بود: «چهار سال تحریم برنامه هسته ای ایران را متوقف نکرده و حمایت ایران از نمایندگان خارجی و نیروهای نیابتی اش را کاهش نداده است. اما بحران داخلی آن احتمالا به قدرت های غربی فرصت و فضای بیشتری برای افزایش فشار بر تهران را میدهد»
در سایه آشوبها تلاشها برای ایجاد یک جبهه غربی علیه ایران شدت گرفت. اندیشکده موسسه استراتژی و امنیت ملی اورشلیم در این خصوص پیشنهاد داد: «کشورهای غربی باید یک جبهه متحد در مورد آزادی فردی در برابر ایران ایجاد کنند، به ویژه اگر اوضاع سرکوب معترضان بدتر شود تا سرانجام این کشور مجبور به سازش شود»
پیشنهاداتی همچون تشکیل جبهه عربی و غربی علیه ایران، موضوع اخراج سفرای ایران از کشورهای جهان، اعلام رسمی مرگ برجام، فعال سازی مکانیزم ماشه، اخراج نمایندگان ایران از سازمانهای بین المللی از جمله دستورکارهای مطرح شده برای منزوی ساختن ایران بود.
اما آنچه غربیهای و صهیونیستها پیگیری میکردند با واقعیات جهانی فرسنگها فاصله داشت. به عنوان نمونه با آنکه پارلمان اروپا دو طرح قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در لیست گروه های تروریستی و همچنین اعلام پایان مذاکرات برجامی را در دستور کار قرار داشت اما سرنوشت هر دو محکوم به شکست بود. اولی با وجود تصویب در پارلمان اروپا مورد موافقت شورای وزیران قرار نگرفت و عملا بی خاصیت شد و دومی حتی مورد استقبال نمایندگان پارلمان نیز واقع نشد.
حتی درسایه دیپلماسی پویای دولت سیزدهم، ایران از سناریوی آشوب و بحران امنیتی سربلند خارج شد. نه تنها سفرای جمهوری اسلامی ایران از کشورهای منطقه و جهان اخراج نشدند که حتی روابط ایران با کشورهای منطقه یک به یک توسعه پیدا کرد و همزمان با فروکش کردن اغتشاشات، عربستان به از سرگیری روابط با تهران چراغ سبز نشان داد و کشورهای غربی از طریف جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ازسرگیری مذاکرات برجامی را اعلام کردند.
ماجرای خلع سلاح آژانس
آژانس بین المللی انرژی اتمی یکی دیگر از ابزارهایی بود که کشورهای غربی برای فشار سیاسی بر تهران در طول مذاکرات و اغتشاشات از آن استفاده میکردند. ادامه روند مخرب آژانس که از اسفند سال ۱۳۹۹ با صدور قطعنامه ضدایرانی توسط شورای حکام رقم خورده بود نیازمند آن بود تا دولت سیزدهم برای آن چاره جویی کند.
دولت سیزدهم ضمن تعامل با آژانس در چهارچوب پادمان در مقابل اقدامات ماجراجویانه از خود واکنش نشان داد؛ به طوریکه هر قطعنامه شورای حکام با واکنش جدی و متقابل رو به رو میشد. این اتفاق نشان داد فشارهای سیاسی از طریق آژانس به ایران و سواستفاده سیاسی از این نهاد فنی بین المللی بدون تبعات نخواهد ماند.
ایران در جریان آخرین قطعنامه نشست شورای حکام در آبان سال ۱۴۰۱ رسما اعلام کرد در پاسخ به این اقدام ضدایرانی، غنی سازی ۶۰ درصد را برای اولین بار در سایت راهبردی فردو آغاز کرده است. تعویض ماشینهای سانتریفیوژ نسل اول با ماشینهای پیشرفته، آغاز تجهیز سالنی جدید و اقدامات فنی و مهم دیگر از جمله دیگر واکنشهایی بود که نگرانی طرف غربی از تبعات تصمیم خود را بوجود آورد. از همین رو برای کشورهای اروپایی و آمریکا محرز شده بود که ادامه این رویه مخرب در صدور قطعنامه ضدایرانی و تصاعد تنش با تهران میتواند پاسخ قاطعانه دیگری را در پی داشته باشد.
روند واکنشهای قاطعانه دستگاههای تصمیم گیر دولتی باعث شد از اسفند سال گذشته تاکنون و با وجود برگزاری دو نشست فصلی آژانس بین المللی انرژی اتمی هیچ قطعنامه ضدایرانی توسط شورای حکام منتشر نشود.
در میدان مذاکرات دیپلماتیک با آژانس نیز رافائل گروسی اسفند سال گذشته به تهران سفر کرد و طی مذاکرات انجام شده، ایران و آژانس به تفاهمی سه بندی در خصوص حل مسائل باقی مانده دست یافتند. در سایه همین تفاهمات بود که کمالوندی سخنگوی سازمان انرژی اتمی چند روز قبل خبر داد آژانس دیگر سوالی درخصوص دو مکان ادعایی آباده و جابر بن حیان ندارد و پرونده چندین ساله مکانهای ادعایی در مسیر پیشرفت و حل شدن قرار گرفت.
پلن C؛ جایگزینی برای سناریوهای شکست خورده
شکست پلنهای A و B باعث شده تا چندی قبل فارنافرز در گزارشی اعلام کند بایدن در مواجهه با ایران هستهای به گزینه سوم روی آورده است.
فارن افرز با اشاره به اینکه «برنامه هسته ای ایران به روش های بی سابقه و در برخی موارد غیرقابل برگشت پیشرفت کرده است»، نوشت: «از زمانی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در سال ۲۰۱۸ از توافق خارج شد، و بهویژه طی دو سال گذشته، ایران به نقاط عطف مهم هستهای دست یافته است. این کشور صدها پوند اورانیوم بسیار غنی شده را ذخیره کرده و هزاران سانتریفیوژ پیشرفته را نصب کرده است.»
تحلیلگر این رسانه ادامه داد: «در ماههای اخیر، ایران تقریباً «هیچ بهایی برای این پیشرفتهای هستهای» پرداخت نکرده است. برعکس، موقعیت ژئوپلیتیکی آن بهبود یافته است. این کشور روابط خود را با چین و روسیه تقویت کرده و در عین حال روابط با برخی از همسایگان خود از جمله رقیب منطقهای خود عربستان سعودی را عادی کرده است.»
فارن افرز همچنین از کنار گذاشته شدن طرح A و B غرب علیه ایران خبر داده و در خصوص چیستی طرح C آورده است: «طرح C تلاشی برای جلوگیری از بدترین نتایج مناقشه هستهای با ایران و در عین حال حفظ امکان حل و فصل آن در آینده است. واشنگتن به دنبال جلوگیری از رسیدن ایران به بمب اتمی، اجتناب از تشدید تنشهای خطرناکی است که میتواند با افزایش فشار همراه باشد و به راهحل دیپلماتیک ضربه بزند به این امید که شرایط برای یک توافق جدید برای جایگزینی برجام در طول زمان مساعدتر شود.»
اکنون و با شکست رویه گذشته، پلن جدید به عنوان طرحی برای «حفظ امکان حل و فصل مساله و جلوگیری از مناقشات بزرگتر» سرلوحه کار ساکنان کاخ سفید قرار گرفته است.
به نظر میرسد تحرکات اخیر دیپلماتیک نیز در همین چهارچوب قابل تحلیل باشد. آزاد شدن منابع ایران در عراق، خبرها در خصوص قریب الوقوع بودن رفع انسداد پولهای کشورمان در سایر کشورها و همچنین تبادل زندانیان تا حدودی این مساله را تایید میکند. به بیان بهتر اکنون آمریکا در برابر اقتدار دستگاه دیپلماسی در سایه هماهنگی با میدان از رویاسازیهای خود در تحمیل برجامهای ۲ و ۳ و توسعه برجام اول ناامید شده است و راه تعامل محدود و احترام به قدرت ایران را در پیش گرفته است.
دولت سیزدهم اکنون در شرایطی مذاکرات رفع تحریمها را پیگیری میکند که فروش نفت ایران به اعدادی نزدیک به شرایط پیش از تحریم رسیده، قدرت هستهای کشورمان در بی سابقهترین وضعیت ممکن قرار دارد و توسعه روابط با کشورهای غیرغربی جهان و قدرتهای جهانی نوظهور شتاب گرفته است. این پشتوانه محکم باعث شده است ضمن پذیرش قدرت کشورمان دیپلمات های دولت سیزدهم در مقابل غرب دست بالا را داشته باشند و روزانه اخبار گشایشها در حوزه سیاست خارجی به گوش برسد.
نظر شما